عاشورا از نگاه نواندیشان دینی/ «تباکی»، اثر شایسته تقدیر در دوسالانه کتاب عاشورا

«تباکی» تازه ترین کتاب سید هادی طباطبایی به عنوان اثر شایسته تقدیر در دوسالانه کتاب عاشورا برگزیده شده است؛ کتابی که به بررسی اندیشه های نواندیشان دینی در خصوص عاشورا می پردازد.

خبرگزاری شبستان-استان فارس؛ سعید دهقانی

تازه ترین کتاب سید هادی طباطبایی به عنوان اثر شایسته تقدیر در دوسالانه کتاب عاشورا برگزیده شده است. به نظر می آید نویسنده «تباکی»  توانسته کتابی اثرگذار را به بازار کتاب ایران اضافه کند. این کتاب به بررسی اندیشه های نواندیشان دینی در خصوص عاشورا می پردازد. آراء آقایان محقق داماد، مصطفی ملکیان، داود فیرحی، ابوالقاسم فنائی و برخی دیگر از متفکران در آن به بحث گذاشته شده است.

 طباطبایی سال‌هاست که در خصوص جریان نواندیشی دینی قلم می زند. از سوی دیگر به غایت سنت‌گرا است. تا جایی که مناسکِ محرم و عاشورا را از حیث معنوی موجه می بیند. به عبارت ساده، لباس نواندیشی دینی را هم بر تن مناسکی کرده که از نظر خودِ نواندیشان مذموم است. به نظر می رسد که طباطبایی خود یک نواندیش دینی است که در پی اتهام زدایی از سنت است. در همین خصوص با او به گفت‌وگو نشستیم.

پیش از اینکه به موضوع اصلی کتاب بپردازیم؛ لازم است یک ابهام که در ذهنم به وجود آمده را با شما به اشتراک بگذارم: به نظرم در جهان اسلام، این اقلیت شیعه هستند که بلندگوی نواندیشی دینی را ابداع کرده‌اند تا در میان اکثریت اهل تسنن سخنی پذیرفته شده داشته باشند. مسأله عاشورا اگرچه در میان اهل سنت شناخته شده است، اما اهمیتی محوری ندارد. به نظر می‌آید نواندیشان دینی ایرانی در پی درافکندن طرحی هستند تا آنچه دارند – یا به ارث برده‌اند – را معقول جلوه دهند. نظر شما چیست؟

از این حیث فکر نمی کنم تفاوتی میان نواندیشی در شیعه و اهل سنت وجود داشته باشد. یعنی هر دو طیف در پی برکشیدنِ جنبه های عقلانی دین هستند. یعنی می کوشند بار سنگین بر دوشِ دین گذاشتن را نقد کنند. ظرفِ ذهنِ امروزیان را در نظر داشته باشند و آموزه های دینی منطبق با آن را برکشند و معرفی کنند. اگر نظرتان مشخصا در خصوص ماجرای عاشورا است بله. خب نواندیشی دینی در ایران چون با فرهنگ شیعه مواجه است، لاجرم به این موضوع با توجه بیشتری پرداخته است. کوشیده تا زوائد و پیرایه های آن را مورد نقد قرار دهد. این هم امری طبیعی است. تفکر در هر منطقه ای که شکل بگیرد، لاجرم رائحه ی همان منطقه را با خود به همراه دارد. مرحوم شهید مطهری یک زمانی همین سخن را در خصوص فقها گفته بود. ایشان می گفت فقهِ یک فقیه در روستا، بوی روستا می دهد و رای فقیهی در شهر هم بوی شهر می دهد. پرداختن به ماجرای عاشورا چون مبتلابه فرهنگ شیعی بوده، لاجرم نواندیشان دینی در ایران هم با آن دست به گریبان بوده اند. اهل سنت چون کمتر در سنت و فرهنگشان به این موضوع توجه شده، قاعدتا نواندیشی در آنجا هم کمتر به این موضوع پرداخته است. اگرچه برخی نواندیشان عرب یا شبه قاره هم به موضوع عاشورا پرداخته اند. مانند اقبال لاهوری که در خصوص شهادت امام حسین(ع) سخنان و اشعاری دارد. یا خودِ سید قطب. البته افرادی مانند خالد محمد خالد و عاصمی مکی و ابن عماد و دیگرانی هم در این خصوص مباحثی دارند. 

 به نظر می رسد شما دلبسته نواندیشی دینی هستید. نواندیشان دینی به دنبال حذف قسمتی از دین هستند که مقبولِ عقلِ جدید نیست. اما شما اتفاقا می خواهید از آن فقرات اتهام‌زدایی کنید.

بگذارید ابتدا تفکیکی قائل شویم. این تفکیک را نخستین بار «سلار دیلمی» از فقهای نخستینِ شیعه بیان کرده است. البته نواندیشانِ دینی هم بر روی آن تاکید کرده و آن را دوباره بیان کرده اند. آن تفکیک میان بخشِ «عبادات» و بخشِ «معاملات» در دین است. بخشِ معاملات یعنی آن قسمتی از فقه که به امورِ دنیایی مربوط می شود. مثلا به امورِ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... مربوط است. در این زمینه می توان با عقل و تدبیر و منطق عمل کرد. در امور اقتصادی، شما با تدبیرِ خود می سنجید که چه چیز به رشدِ اقتصادی شما کمک می کند. یا یک معضل اجتماعی را با آزمون و خطاهایی می توان بهبود بخشید. یعنی پایِ عقل و تدبیر در میان است. اموری که اگر دین هم بیان نکرده بود، در سایر علوم می شد آن را یافت. اما بخشِ دیگر، عبادات است. چیزی که لزوما به امورِ دنیایی مربوط نیست. به روح و روانِ انسان گره خورده است. در بخشِ عبادات، شما بواسطه ی یک سری اعمال، ادبِ مقامِ عبادت را می گذارید. بندگی می کنید. در این امور دیگر عقل و منطق و استدلال چندان راهی ندارد. شما وقتی فردی را می بینید که مثلا نماز می خواند، می توانید به او بگویید که چرا خم و راست می شوی؟ می توانید بگویید که به جای سجده کردن، بنشین یا دراز بکش؟ نه نمی شود. چون جای عقل و منطق نیست.

در مورد این سخنِ شما که فرمودید، من فکر می کنم در این بخشِ عبادات، نمی توانیم به راحتی صحیح و سقیم را از پیش خود تشخیص بدهیم. باید نگاهمان به زبانِ بزرگانِ دینی باشد. به روایات نگاه کنیم. سخن من این است که در مناسک امام حسین(ع) هم باید به دیدِ همین اعمال عبادی نگاه کرد. اگر عملی به عنوان شعائر امام حسین(ع) مطرح می شود و سپس در عرف جامعه امری مقبول باشد، می توان آن را به انجام رساند.

یعنی شما می گویید هر چه به عنوان مناسک امام حسین(ع) وضع می شود مقبول است؟

ببینید مبنای ما در این زمینه قولِ فقها است. ایشان می گویند اگر عملی به عنوان شعیره امام حسین(ع) انتخاب شود و این عمل در عُرف جامعه مقبول باشد، می توان آن را مقبول دانست. برخی تصور می کنند که چون فی المثل در زمان امام معصوم این شعیره انجام نشده، پس نمی توان آن را عملی کرد. در حالی که این مبنای صحیحی نیست. یعنی فقیهِ موردِ استنادِ بنده این مبنا را نمی پذیرد. ایشان می گوید که با این مبنا اگر پیش برویم، گنبد و بارگاه ائمه (ع)، سینه زنی و زنجیر زنی و تعزیه و روضه همه زیر سئوال می رود. چون کمتر شعیره ی مقدسی است که در زمانِ شخصِ معصوم وجود داشته است. اما مبنای ما این نیست. مبنا چیز دیگری است.

وقتی برخی اعمال مناسکی باعثِ انتقاد واقع می شود چه؟

باید ببینیم از چه موضعی نقد شده است. همانطور که عرض کردم، پای عقل و منطق و استدلال در این امور به میان نمی آید. بگذارید دقیقتر بیان کنم. ببینید وجودِ انسان از دو پاره ی عقل و دل ساخته شده است. ما می توانیم عقل را فربه و فربه تر کنیم. هوشِ عقلانی را هر روز می توانیم بالاتر ببریم. بر همین اساس، ما هوشِ معنوی را هم می توانیم بالاتر ببریم. می شود هر روز به فربهی این هوشِ معنوی اهتمام ورزید. حال این هوشِ معنوی از چه طریق بالاتر می رود؟ از طریقِ مقایسه ی میان ادیان. مقایسه میان مکاتب معنوی. فرض بفرمایید ما در اعمال عبادی خودمان یک سری کارها را انجام می دهیم. شاید سِرّ و رازِ آن را هم ندانیم. اما شما می بینید که مثلا در یک مکتبِ دیگر هم همین کار و یا شبیه به آن را انجام می دهند. این باعث می شود که شما دیگر به راحتی آنچه خود دارید را کتمان نکنید. ببینید مثلا ما در آموزه های شیعی داریم که وقتی بالای مزار کسی حاضر می شوید و یا در حرم امام معصوم(ع) یا امامزاده ای حضور می یابید، دست بر روی سنگ قبر آن میّت بگذارید و یا ضریح را لمس کنید. برخی ممکن است بگویند این کارها نیاز نیست. و از دور هم سلام بدهید کافی است. خب ما رجوع می کنیم به دیگر مکاتب معنوی. در آنجا هم می بینیم که مثلا در برخی از مراقبه های خود حتما باید دستشان، یک سنگ و یا جسم مقدس را لمس کند. فقط در سکوت نشستن فایده ای ندارد. یعنی ثمره ی چندانی برای آن بوجود نمی آید. تنها در صورتی آن مراقبه برایشان حالت کشف و شهودی به همراه می آورد که آن جسمِ مقدس را لمس کنند. یعنی به راحتی نمی توانیم بگوییم که این مناسک باید حذف شود. نمی توانیم این اعمال را به یکباره نادیده بگیریم.

شما از نواندیشی دینی صحبت می کنید. اما این رویکردتان چندان منطبق با آنها نیست.

بله. ممکن است که نواندیشی دینی این رویکرد را نپذیرد. معتقدم که این اعمال و مناسک، به پرورش روح کمک می کند. به راحتی نباید آنها را نادیده بگیریم. یک نکته ای که شاید خیلی مغفول افتاده این است که بعد از مدرنیته خصوصا تصور ما نسبت به دین هم به این سمت رفته که آموزه های دینی باید یک مشکلی از این دنیا باز کند. عمدتا هم مشکلِ سیاسی بوده. مثلاً اقبال لاهوری درباره معجزه بحث می کرد. بعد می گفت که این مباحث خیلی دردی از ما دوا نمی کند. او یک درد سیاسی داشت. می خواست جوامع اسلامی را از آن حالت نامطلوبی که داشتند نجات دهد. از این حیث به این امور بی توجه بود. یا نواندیشان بعدی هم همین رویکرد را داشتند. در حالی که شما وقتی پا به عرصه ی دین می گذارید، یک سری امور را باید به عنوان پیش زمینه داشته باشید. یکی از آنها ایمان به غیب است. یعنی همه ی امور با عقل و استدلال منطقی به دست نمی آید. خیلی از امور را درک نمی کنیم. آیه صریح قرآن است که کسانی هدایت می شوند که «الذین یومنون بالغیب...». این نکته انگار مغفول مانده است. اخیرا دکتر آرش نراقی بحثی را در همین خصوص مطرح کرده اند. ایشان می گویند بسیاری از امور را باید با ایمان به غیب مطرح کرد. مثلا بحث از معجزه که اغلب متفکران خواسته اند به گونه ای آن را تبیین کنند که بگویند معجزه خلافِ روند طبیعت نیست. اما دکتر نراقی می گوید معجزه کاملا خلاف طبیعت است. و یک امری است که استدلال و دلیلی هم بر نمی دارد. باید به غیب ایمان داشت تا آن را پذیرفت. فکر می کنم این بحث ایمان به غیب در نظر برخی نواندیشان دینی هم مغفول مانده است.

در خصوص پیاده روی اربعین هم همین رویکرد را دارید؟

متاسفانه در این خصوص هم مناسکِ دینی مورد بی مهری واقع شده. حتی برخی دینداران هم در این ماجرا انتقادهایی کردند. جایی که می تواند نمادِ فرهیختگی مکتب شیعه باشد را چرا اینطور مورد نقد قرار می دهیم؟ شما در اربعین می توانید اوجِ رواداری، پلورالیسم، خشونت پرهیزی، توجه به دیگری و همه ی این اموری که فیلسوفانِ جهان جدید دارند به آن انگشت می گذارند را ببینید. چیزهایی که در تئوری به آن می پردازند در هنگام اربعین عملی می شود. بیش از آن هم عملی می شود. حالا بیاییم و حواشی را ملاک قرار دهیم و خُرده بگیریم خیلی بی انصافی است. این همه در خصوص اخلاق مداری در جهان غرب سخن می گویند. اما کجا مثلِ اربعین می توانید اوج اخلاق را ببینید؟ کجا کسی می آید و بی هیچ منّتی خانه اش را در اختیارِ شما قرار می دهد. خوراکِ روز و شب شما را فراهم می کند. حتی تو را ماساژ می دهد. الله اکبر. این همه جهان غرب از اخلاق می گوید آیا برای آنها قابل تصور است که کسی اینچنین کند؟ در خصوصِ تحولاتِ روحی که در این سفر ایجاد می شود که بیشتر باید با خودِ زائران صحبت کرد و جای سخن گفتن نیست.

واقعا متاسف می شوم وقتی که برخی در این ماجرا انتقاد می کنند و آن را با انگیزه های سیاسی تفسیر می کنند. شیعه قدمتی هزاران ساله دارد و نمی توان مناسکِ آن را مختص به دوره ی چهل ساله ای کرد. همه چیز را نمی توان سیاسی دید.

کد خبر 1728755

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha