خبرگزاری شبستان-استان فارس؛ مهدی رحمانیان ما انسانها مسافریم و مسافر زاد و توشهای ارزشمند لازم دارد و بزرگان دین آنها را به ما معرفی کردهاند. خاتم انبیا محمد مصطفی (ص) فرمودند: « ما من شیءٍ أثقل فیالمیزان من حُسنالخلق» (عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 37) در بین اعمال عملی ارزشمندتر و سنگینتر از حُسن خلق در میزان اعمال انسان و بندگان خدا پیدا نمیکنید.
بنابراین اگر بخواهیم در میزان اعمالمان عمل بسیار ارزشمندی باشد و به بیان روایات با تخلق به آن بهشتی بودن ما تضمین شود باید حُسن خلق داشته باشیم.
برای خلق و اخلاق تعریفهای زیادی شده است که گاه متفاوت هستند اما مهم این است که بدانیم منظورپیامبر(ص) و ائمه طاهرین(ع) و بزرگان دین از حسن خلق چیست؟
شخصی بعد از ارتحال پیامبر(ص) از یکی از همسران ایشان سوال کرد که اخلاق پیغمبر(ص) چگونه بود؟ او درجواب گفت: «کان خلقه القرآن» او قرآن مجسم بود.
خداوند با عظمت از اخلاق آن حضرت یاد میکند و خود آن بزرگوار هم فرمود: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق» من به رسالت مبعوث شدم برای اینکه مکارم و فضایل اخلاقی را ارتقا ببخشم.
مرحوم ملا مهدی نراقی صاحب کتاب جامعالسعادات که بزرگترین دانشمند در عرصه اخلاق میباشد میگوید: منظور از حسن خلق در روایات اهل بیت(ع) این است که انسان در برخورد با دیگران خوشخو، خوشگو و خوشرو باشد.
«ما در روابط اجتماعی باید نرمخو، گشاده رو، خوش برخورد و خوش سخن باشیم و در یک کلام معاشرت نیکو با دیگران داشته باشیم.» این جمله را امام جمعه جهرم می گوید و اذعان می کند: خداوند متعال به ما توصیه فرموده که پیامبر(ص) را اسوه و الگوی خودمان قرار دهیم « لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ –احزاب 21».
به هرحال در این کتاب نقل شده که امام حسن(ع) و امام حسین (ع) خدمت پدر بزرگوارشان رسیده و عرض کردند که شما تربیت شده رسول خدا(ص) هستید و عمری با آن بزرگوار بودهاید، از اخلاق باعظمت جدمان برایمان بگویید. امام امیرالمومنین(ع) مطالبی فرمودند که در این مجال، بخشی را به زبان فارسی تقدیم میکنیم.
حجت الاسلام مدبر با اشاره به اینکه آن حضرت به هرکس میرسید سلام میکرد، عنوان می کند: متاسفانه بعضی سلام که نمیکنند گاهی مانند دو آجر از کنار هم رد میشوند و بعضی جواب سلام را هم نمیدهند.
وی دیگر ویژگی اخلاقی پیامبر(ص) را این دانست که جز در موقع نیاز سخن نمیگفت و برای هر پیشامدی آماده بود. خود و امت را برای پیشامدهای فوقالعاده خوب یا فوقالعاده سخت و جانکاه و دشوار و امتحانات و حوادث مختلف در حوزه قلمرو با تعیین مسئولیتها آماده کرده بود.
به گفته این کارشناس دینی پیامبر(ص) میان مردم الفت میانداخت به دنبال این بود که هرجا بین افراد و گروهها اختلافی وجود داشت با برقراری الفت مسئله را حل و فصل نماید. بزرگ هر قومی را بزرگ میداشت و او را بر قومش ولایت میداد. مشهور بود وقتی قبیلهای مسلمان میشدند بزرگ عشیره را مانند قبل رئیس قبیله قرار میداد و میفرمود از این به بعد هم بزرگشان هستی اما آنگونه که من میگویم و فرموده خداست باید با آنها رفتار کنی و این در حقیقت اوج درایت و سیاست است. بسیاری از عشیرهها به خاطر همین برخورد، تشویق میشدند که مسلمان شوند و بزرگشان مقاومت نمیکرد.
به اذعان حجت الاسلام مدبر پیامبر(ص) از مردم حذر میکرد اما هرگز خوشرویی خود را از آنها دریغ نمیکرد. همواره با مردم بود ولی تحت تاثیر جوّ قرار نمیگرفت و اختیار خود را به دست آنها نمیداد که هرگونه خواستند مسیر را عوض کنند. از حال یارانش جویا میشد. اگر سه روز یکی از اصحاب را نمیدید جویای احوالش میشد و اگر مشکلی یا مریضی داشت به دیدارش میرفت و اگر در مسافرت بود برایش دعا میکرد واین به نوعی حضور و غیاب هم بود.
وی ادامه می دهد: حال آن بزرگوار همیشه به یک منوال بود و تغییر رنگ نمیداد. قبل و بعد از بعثت ویا قبل و بعد از هجرت، اخلاق و رفتار و شخصیت یکسانی داشت. در زمان تنگدستی و گشاده دستی به یک حالت بود. بهترین مردم نزد وی کسی بود که بیش از دیگران خیرخواه مسلمانان باشد. نمره خوب را به کسی میداد که دلسوز مردم بود نه به مال و مقام و موقعیت و مدرک.
آنطور که امام جمعه جهرم می گوید پیامبر(ص) جای مخصوصی برای نشستن خود تعیین نمینمود و از این کار هم نهی میکرد و وقتی به گروهی وارد میشد هرکجا جا بود مینشست هرچند در نماز جماعت و سخنرانی جای حضرت معلوم بود ولی در جلسات معمولی آخر مجلس را انتخاب میکرد و معمولا جمعشان طوری بود که حلقهوار مینشستند و اگر غریبی وارد میشد نمیدانست کدامیک پیغمبر است و میپرسید: کدامتان فرستاده خدا هستید.
کسی که از او حاجتی میخواست با روی خوش یا با حاجت رواشده برمیگشت. آن حضرت اگر نمیتوانست مشکل شخص را حل کند او را امیدوار نگه میداشت. برای همه پدری مهربان بود. مجلس وی مجلس بردباری و آزرم و صدق و امانت بود و صدایی در آن بلند نمیشد و به کسی بد گفته نمی شد و اجازه نمی داد در محضرش غیبت کنند. سالمندان را احترام می کرد و با خردسالان مهربان بود.
او می گوید: در داوری و قضاوت بردبارترین، شجاعترین، عادلترین و مهربانترین مردم بود. هیچگاه دستش به دست زن نامحرمی نرسید و برای بیعت کردن با خانم ها تدبیری اندیشیده بود که میدانید. بخشندهترین مردم بود. از آنچه خدا به او داده بود تنها قوت سالانهاش را برمیداشت آن هم از چیزهایی مانند خرما و جو، و بقیه را در راه خدا صرف میکرد. دیگران را بر خود مقدم میداشت چه بسا اگر بعد از آن چیزی نمیرسید پیش از پایان سال محتاج میشد.
به گفته وی پیامبر(ص) روی زمین مینشست، روی زمین میخوابید و روی زمین غذا میخورد و کفش و جامه خود را خودش وصله میزد و درِ خانه را خود باز میکرد وبه کسی دستور نمیداد که در را باز کنید. خودش گوسفندش را میدوشید و زانوی شتر را میبست. وقتی خدمتکار از دستاس خسته میشد خودش دستاس میکرد. بیش از همه از حیا سر به زیر داشت. تکیه کرده نمینشست. در کارهای خانه به خانوادهاش کمک میکرد.
او ادامه می دهد: پیامبر(ص) دعوت آزاد و برده را هرچند به پاچه گوسفندی میپذیرفت. هدیه را هرچند جرعه شیری بود میپذیرفت. هرگز چشمش به روی کسی خیره نمیشد و به کسی زل نمیزد. برای خدا خشمگین میشد اما برای خودش هرگز. گاه از شدت گرسنگی دامن جامگان خود را جمع میکرد و به کمر میبست «ربط علی بطنه حجراً من شدة الجوع» اینکه حِجر یا حَجَر بخوانیم دومعنی دارد: سنگ به شکم میبست یا پایین لباس خود را مثل شال دور کمر خودش می بست. به هنگام وضو مسواک میکرد. بر هر مرکبی که در دسترس بود سوار میشد و بردهاش یا دیگری را پشت سر خویش سوار میکرد و گاهی بر الاغ بیپالان سوار میشد و گاه پیاده و پابرهنه بدون عبا و عمامه و کلاه راه میرفت.
جنازهها را تشییع میکرد و در دورترین نقطه شهر مدینه به عیادت بیماران می رفت.
نظر شما