خبرگزاری شبستان؛ 19 شهریور ماه مصادف است با سالروز رحلت بزرگ مردی از تبار انقلاب که حضرت روح الله (ره) او را ابوذر زمان نامید و ابر مردی چون خمینی در وصف او گفت: ما احتیاج داشتیم به یک شخصی مثل آقای طالقانی. شخصیتی ارجمند و عزیزی ارزشمند که می توانست به انقلاب اسلامی و پیشرفت اهداف مقدس اسلام خدمت های ارزنده ای بکند. او می توانست بارفتار و گفتارش به اعصاب ناآرامی که موجب نگرانی ها و تفرقه ها می شوند آرامش بخشد. امام به مناسبت رحلت آیت الله طالقانی بارها در مراسم مختلف درباره او سخن گفت و هر بار خود را عزادار غم برادری عزیز توصیف کرد.
مرحوم آقای طالقانی نه غربزده بود و نه شرق زده
نمی دانم من باید به شما تسلیت بدهم یا شما باید به من یا هر دو به هم؟ من به شما تسلیت بدهم که پدر بزرگی را از دست داده اید و شما به من که برادر عزیزی را از دست داده ام و همه به ملت که خدمتگزاری را از دست داده و همه به اسلام که مجاهدی را از دست داده است. لکن ما از خدا هستیم از آنجا آمده ایم و به آنجا بر می گردیم.
انالله؛ ما از خداییم ؛ ما چیزی نداریم، هر چه هست از اوست، و به سوی او می رویم و باید ببینیم چطور از آنجا آمدیم و چطور در اینجا هستیم و چطور به آنجا می رویم.آیا در اینجا که هستیم، در خدمت حق تعالی و خدمت خلقیم ؟ مجاهده می کنیم در راه خدا، به صراط مستقیم ربوبیت مشی می کنیم یا انحراف داریم ؟ اگر انحراف داشته باشیم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ که تعبیر مغضوب علیهم شده است و چه طرف راست که تعبیر به ضالین شده است در مقابل طریق مستقیم و صراط مستقیم. اگر از این راه مستقیم رفتیم، از اینجا که حرکت کردیم راه مستقیم باشیم، یمین و شمال نباشد در کار، مستقیم حرکت کنیم از اینجا به لانهایت، سعادتمندیم و ملتی را سعادتمند کرده ایم و اگر چنانچه در بین ملت یک مقامی داشته باشیم، ملتی را منحرف می کنیم. مرحوم آقای طالقانی مستقیم بود؛ مستقیم فکر می کرد، مستقیم عمل می کرد. انحراف به چپ و راست نداشت. نه غربزده بود و نه شرق زده، اسلام زده بود، دنبال تعلیمات اسلام بود و برای یک ملت مفید بود و رفتنش ضایعه است، لکن او پیوست به آنجایی که برای او تهیه شده است، مقامی که برای او تهیه شده است... ما احتیاج داشتیم به یک شخصی مثل آقای طالقانی. لکن اینطور نیست که وقتی آقای طالقانی بروند. ما شکست خورده باشیم. اسلام هست. پیغمبر هم رفت. فرمود وقتی وحی آمد که اگر پیغمبر کشته بشود و یا بمیرد، شما بر می گردید از دینتان؟ اسلام هست. پیغمبرش هم می رود، امامش هم می رود، عالمش هم می رود، همه می روند و الان بحمدالله تعالی یک بیداری برای قشرهای مملکت ما پیدا شده و کشور ما پیدا شده، ملت ما یک بیداری پیدا کرده اند که دیگر خودشان دارند می روند، دیگر خودشان بیدار شده اند؛ دیگر خودشان راه می روند. و ما امیدواریم که ان شاءالله خداوند آن خدمتگزار را رحمت کند و همة ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از این بیدارتر کند که راه را برود. و من تسلیت به خانم ها اول به آقایان ثانیا عرض می کنم و بدانید که من شریکم در این مصیبت و خداوند همة ما را در مصیبت و خداوند همة ما را در راه مستقیم هدایت کند.(1)
چرا در مرگ آقای طالقانی چنین انقلابی در مملکت حاصل شد؟
ما برادری را از دست دادیم و ملت ما پدری را و اسلام مجاهدی را. همه در سوگ هستیم و متأثر از این مصیبت بزرگ. خداوند او را غریق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرماید. آقای طالقانی پس از سال های طولانی خدمت و رنج و نگرانی و مجاهدت از بین ما رفت و با اجداد طاهرینش ان شاءالله محشور شد. ما باید از وقایعی که رخ می دهند عبرت هایی بگیریم و تعلیم هایی و تنبه به بعض مسائل پیدا کنیم. چرا در مرگ آقای طالقانی این انقلاب و این انفجار در مملکت ما در سایر ممالک حاصل شد؟ مگر چه بود که این انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحلیل می کنیم و بعد خود ملت را میزان قرار می دهیم. ما در تحلیلات نباید توی یک اتاق در بسته بنشینیم و فکرکنیم و قلم به دست بگیریم و به خیال خودمان تحلیل کنیم. ما باید مطالعه در حال ملت بکنیم و ببینیم ملت چرا به آقای طالقانی این احترام را گذاشت؟ چه بود در او و انگیزة ملت چه بود؟ آقای طالقانی ابعاد مختلفه ای را داشت، اولاد پیغمبر بود، خدمتگزار بود، متفکر بود، مفسر قرآن بود. انسانی متعهد بود، مخالف با رژیم بود، مخالف با چپ و راست بود، کدام یک از این ابعادی که آقای طالقانی داشت این طور مردم را برانگیخت و این طور در سوگ نشاند همة طبقات را؟ هر یک از این اوصاف به تنهایی در خیلی ها هست و همچو مطلبی رخ نمی دهد. آنچه که ما از حال ملت و فریاد ملت می توانیم بفهمیم دو سه مطلب است که آن مطالب، موجب انفجار ملت ما و این تأثرات فوق العاده ملت ما شد. یکی این روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانی تا وقتی که به دار بقا به اجداد طاهرینش ملحق شد، انگیزه او مخالفت با جباران و ستمکاران و چپاولگران بود، هیچ وقت از پای ننشست و به دنبال همین معنا، حبس های متعدد را متحمل و از حبسی به حبس دیگر منتقل می شد. ملتی که با یک رژیم مخالف است، ملتی که از دست رژیم طاغوتی رنج کشیده است، ملتی که از دست رژیم طاغوتی رنج کشیده است، ملتی که همة بدبختی های خودش را از این رژیم طاغوتی دارد از ارباب های او می داند؛ اگر ببیند یک کسی با این رژیم با تمام قوایی که دارد، چه در حال جوانی و قوه جوانی و چه در حال پیری و ضعف پیری، مقاومت کرده، مخالفت کرده، رنج برده و در این مخالفت و مقاومت، حبس رفته ؛ تبعید رفته، اهانت شده است و شاید شکنجه شده است، یک ملتی که ببیند یک کسی با دشمن او، با کسی که تمام حیثیت ملی و دینی او را از بین برده است، این طور مخالفت می کند، این ملت از او قدردانی می کند؛ لکن این تمام انگیزه نبود. این مقاومت در بعضی از اشخاص دیگر هم بوده و هست ؛ لکن برای آنها این انفجار حاصل نشد.
مردم اورا بعنوان نایب پیغمبر می شناختند
مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به این بکنید که این روحانی است و این کار را می کند. یک روحانی، یک شخصی که به واسطة روحانیتش در بین مردم محبوبیت دارد؛ وقتی خدمتگزاری او را هم مشاهده کنند ؛ این انفجار حاصل می شود. شما آن وقت که ایشان را دفن می کردند، در تلویزیون دیدید، شعارهای مردم را شنیدید؛ شعار چه بود؟ انگیزه مردم از شعارشان پیدا می شود. نویسنده ها توی اتاق های دربسته ننشینند برای خودشان وجه درست کنند، انگیزه درست کنند! انگیزه های علمی و توهمی، غیر از انگیزه های واقعی محسوس است. چه می گفتند مردم ؟ چه شعار می دادند ؟ «ای نایب پیغمبر ما جای تو خالی.» این نفس مردم بود. به عنوان نایب پیغمبر این را می شناختند، لکن نایب پیغمبر، هم در جهات معنوی و هم در مقاومت و هم در مخالفت با دستگاه ظلم و هم مخالفت با جباران، هم مقاومت در مقابل ستمکاران و هم در روحیات، معنویات، اما انگیزه اصلی شان «ای نایب پیغمبر ما» بود. شما دیدید که آن بیل و کلنگی که قبر ایشان را با آن کنده بودند و با آن خاک را بیرون آورده بودند، مردم با آن بیل و کلنگ چه می کردند؟ آن را می بوسیدند، بیل و کلنگ که بوسیدنی نیست! برای اینکه آقای طالقانی مرد دمکراتی بود، بیل و کلنگش را می بوسیدند. به همان انگیزه ای که ضریح ائمه اطهار و بزرگان ما را می بوسند، همان انگیزه مردم را وادار کرد که بیل و کلنگش را ببوسند، برای روشنفکری اش نبود؛ برای این بود که او را نایب پیغمبر خودشان می دانستند. این حضرت معصومه (س) را دختر امام خودشان می دانند که آستانش را می بوسند. آستانه هم یک خرده طلاست، یک خرده آهن است، این آهن و طلا را چرا می بوسند؟ خیلی آهن و طلا توی دنیا هست. خوب لیره هم دستشان می آیند، هیچ وقت می بوسند؟ این انگیزه و علاقه مردم به مبادی است. چرا «حجرالاسود» را می بوسند و لمس می کنند و به او تبرک می جویند؟ چرا دور یک خانه سنگی و گلی، میلیون ها مردم هر سال می روند و طواف می کنند؟ چون انگیزه، انگیزة الهی است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد، احترام دارد. شما این پوستی که با او جلد «کلام الله» را درست کرده اند، می بوسید و به چشم می گذارید؛ خوب پوست است، چرا؟ برای اینکه در جوف این کلام خداست. همه چیز برای خداست. ما احترام هم به هر کس بگذاریم، باید برای خدا باشد. ملت ما این بیل و کلنگی را که چند روز پیش از این می بوسیدند به انگیزة این بود که طالقانی، نایب پیغمبر ماست. خودشان هم فریاد می زدند که «ای نایب پیغمبر ما جای تو خالی.»
می گویند طالقانی مرد روشنفکری بود... !!
چرا این قدرت را می خواهید از دست بدهید؟ چرا این قدر، کم سلیقه و بد سلیقه هستید ؟ چرا این جوان هایی را که می خواهند به مملکتشان و خودشان خدمت بکنند؛ از یک همچو قدرتی محروم می کنید؟ نمی بینید که یک پیرمرد هفتاد و چند ساله ای که هیچ قدرتی بر اینکه یک فعالیت سیاسی داشته باشد، به آن معنا ندارد، ضعف پیری او را گرفته، نقاهت دارد، وقتی از دست می رود، یک همچو انقلابی در ایران و سایر کشورها بر پا و موجب تحیر غرب و شرق می شود؟ این قدرت را چرا می خواهید از دست بدهید؟ چرا می شکنید این قدرت را ؟ چرا هر چیزی که می شود، از روی اسلام بر می دارید و می خواهید رویش یک عنوان غربی بگذارید؟ ای ملت! این روشنفکران! ای متفکران! از این قدرت استفاده کنید. این قدرت بود که طاغوت را تا جهنم راند. شماها نمی توانستید. چرا هر روز این مظاهر الوهیت و قدرت خدایی را می بینید و بیدار نمی شوید؟ این مرض چه مرضی است که بعضی از این روشنفکران ما دارند؟ همة آنها را نمی گویم ؛ بعضی شان. بعضی شان این چه مرضی است که دارند که وقتی یک ملت در سرتاسر ایران به سر و سینه اش می کوبد و به عنوان «نایب پیغمبر» از یک کسی یاد می کند، وقتی می خواهند بنویسند می گویند آقای طالقانی مرد روشنفکری بود و از این جهت مردم این طور می کنند. تو هم روشنفکر هستی، چطور مردم برایت فاتحه هم نمی خوانند؟ این قدرت را از دست ندهید آقا! کسانی که علاقه به کشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، می خواهند مقابله کنند با دشمن های خودشان، می خواهند نگذارند باز یک رژیم چپاولگر بیاید، اگر عقل دارند، از این قدرت استفاده کنند، بیایند متصل شوند به این دریای مواج. من نصیحتشان می کنم. فردا دانشگاه ما باز می شود و باز یک دسته ای که خودشان را روشنفکر می دانند و خودشان را برای اسلام، برای ملت چه می دانند و خدمتگزار می دانند، باز می ریزند و نمی گذارند که انگیزه های ملت آن طوری که هست شکوفا بشود.(2)
1-بیانات امام خمینی(ره) در دیدار با خانواده آیت الله طالقانی، 22 شهریور 58
2-بیانات امام خمینی(ره) در دیدار با اقشار مختلف مردم، 23 شهریور 58
منبع: ماهنامه شاهدیار، شماره 22
پایان پیام/
نظر شما