خبرگزاری شبستان: یکی از مهمترین عوامل اسلامی شدن دانشگاهها تدوین صحیح علوم انسانی بر اساس علوم اسلامی، هماهنگ با آخرین پیشرفتهای علوم انسانی در مغرب زمین میباشد. اما در اینجا باید نکاتی را در تحقق این امر بنیادین و سرنوشت ساز در عرصه دانشگاهها و مراکز آموزشی مورد توجه جدی قرار داد و آن اینکه در اسلام بعد از تاریخ صدر آن با عدم فعلیت تاریخی و سیاسی نظام ولایت در زمان حیات ائمه خصوصاً بعد از شهادت امام حسن(ع) تا ظهور انقلاب اسلامی ایران، جنبه سیاسی و اجتماعی اسلام که در عرصه حکومت در انحصار خلفای بنیامیه و بنی عباس و بعداً سلاطین مستبد قرار گرفت، از جنبه فکری، اعتقادی و معنوی آن جدا گشت و در نتیجه با وجود رشد علوم الهی و حتی طبیعی و ریاضی در تاریخ و تمدن اسلامی، علوم انسانی از جامعه شناسی تا علم سیاست و اقتصاد به علت عدم وجود آزادیهای سیاسی به انحطاط کامل گرایید تا بعد از نهضت مشروطه، با روی کار آمدن حکومت وابسته پهلوی، با وجود طرفداری این رژیم در غربی کردن جامعه اسلامی مجدداً به علت فقدان استقلال و آزادیهای ملی و سیاسی، علوم اجتماعی و انسانی علیرغم تاثیرپذیری سطحی و صوری از تفکر و تمدن غرب مجال رشد و نضج کافی نیافت.
تا با ظهور انقلاب اسلامی و تشکیل نظام مقدس مبتنی بر ولایت و رهبری حضرت امامخمینی(ره)، مسائل معنوی و علوم دینی با جنبههای سیاسی، اجتماعی و مادی، پیوندی مستحکم یافت که بعداً میبایست در انقلابی فرهنگی با تبیین و تفسیر علمی این پیوند مقدس به صورتی علمی و دانشگاهی در عرصه تدوین علوم انسانی بر اساس مبانی اصیل اسلامی که بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع) تا ظهور انقلاب اسلامی ایران به علت ظهور و حاکمیت حکومتهای غیر دینی و مستبد مسکوت ماند، صورت میپذیرفت.
اما متاسفانه عدم تحقق این امر اساسی بعد از وقوع انقلاب اسلامی بتدریج موجب ازدیاد فقر فرهنگی در زمینه علوم انسانی و تجربی جدید و در نتیجه باعث تشدید وابستگی فکری برخی از اساتید دانشگاهی ایران به غرب گردید و این امر نیز تاکنون موجب ظهور برخی بحرانهای فکری، سیاسی و دانشگاهی در این سرزمین گردیده است و امروز بعد از تحقق نظام ولایت در این کشور با تهاجم و شبیخون فرهنگی غرب، دانشگاههای ایران عرصه تاخت و تاز اندیشههای ضد اسلامی و ضد ولائی گشته است تا به حدی که برخی از مراکز پژوهشی علمی و فکری کشور نیز متاسفانه تحت تاثیر این امواج سهمگین غیر اسلامی قرار گرفتهاند. تا به آنجا که مقام معظم رهبری درباره ین امر خطیر و حساس با صراحت هشدار داده و مکرراً فرمودهاند "آینده نظام وابسته به اسلامی کردن دانشگاهها میباشد" زیرا میدانیم که همه مسئولان نظام بدون استثنأ در آینده همانند گذشته با تحصیل رسمی در دانشگاهها و یا در خارج از آن تحت تاثیر وضعیت فکری و اجتماعی آن میباشند.
آنچه در این مورد ذکر آن بسیار سرنوشت ساز میباشد این است که از آنجا که بزرگترین پیام فرهنگی حضرت امام خمینی(ره) در ارتباط با نحوه تدوین علوم انسانی دانشگاهها بر اساس حقایق و تعالیم معنوی اسلامی در این فرموده موجز اما بسیار عمیق ایشان خلاصه میشود که "تمام علوم چه علوم طبیعی باشد و چه علوم غیرطبیعی باشد، آنکه اسلام میخواهد، آن مقصدی که اسلام دارد این است که تمام اینها مهار بشود به علوم الهی و به توحید بازگردد."
اندیشمندان و اساتید متفکر و متعهد دانشگاهی و حوزوی میبایست با نوعی وحدت فکری و با نوعی همفکری علمی به تدوین علوم انسانی جدید با استفاده از برخی دستاوردهای علوم جدید در غرب براساس مبانی فکری و علمی علوم اسلامی و حقایق مکتب بزرگ اسلام مبادرت ورزند تا قادر به ایجاد تحول و تحقق انقلاب فرهنگی مورد نیاز کشورمان گردند تا به این وسیله هم برخی معضلات عمیق فرهنگی کشورمان مرتفع گردد و هم رسالت جهانی و فرهنگی عمیق انقلاب بزرگ اسلامی در سطح جهان بحران زده معاصر محقق گردد.
در اینجا لازم است برای فهم عمیق جمله مذکور حضرت امام که در دنیای علمی و فکری امروز جهان غرب و معاصر مورد توجه برخی بزرگترین متفکران معاصر قرن حاضر میباشد اشاراتی کنیم (تا مشخص گردد که امر تدوین علوم انسانی جدید بر اساس حقایق دین اسلام که یکی از مهمترین ارکان اسلامی شدن دانشگاهها و همه مراکز فکری و آموزشی کشور است خود نیاز به کاری فکری و نظری در سطح همه علوم اسلامی و بشری با حضور همه اندیشمندان اصیل اسلامی و عالم به معارف جدید بشری دارد و به همین علت جز با تفکر و اجتهادی زنده و همه جانبه و جدید ممکن نمیباشد به عبارت دیگر تحقق این امر اساسی نیازمند یک جهاد فرهنگی و علمی بزرگ میباشد که تنها با صدور چند بخشنامه عملی و یا نصیحت و اندرز اخلاقی در سطح دانشگاهها هرگز ممکن نمیباشد.
در اینجا برای اینکه به ژرفای سخن بزرگ معظم له وقوف کامل یابیم نظر یکی از بزرگترین فیزیکدانان و جهانشناسان تمام تاریخ علم مغرب زمین یعنی"ماکس پلانگ" را در نیمه اول قرن حاضر متذکر میگردیم "به این ترتیب به جایی میرسیم که علم حدودی را که از آنها نمیتواند تجاوز کند معین مینماید و در عین حال نواحی دیگری را نشان میدهد که از حوزه فعالیت وی خارج است... نقطه عزیمت ما از سرزمین یک علم خصوصی بود و در ضمن به یک رشته مسائل رسیدیم که همه جنبه فیزیکی خالص داشتند ولی در پایان کار از جهانی که فقط جنبه حسی داشت به یک جهان واقعی متافیزیکی رسیدیم.
برخی موانع اسلامی شدن دانشگاه ها
البته تحقق سخن حضرت امام(قدس سره) مبنی بر لزوم بازگشت همه علوم به علم شریف توحید نیازمند تحقق "انقلاب فرهنگی" بزرگی است که متاسفانه تاکنون در عرصه دانشگاهها و مراکز پژوهشی تحقق نیافته است زیرا غالب اساتید رشتههای فلسفه و الهیات و عرفان که میبایست تاکنون به تدوین چارچوب و تعریف دقیقی از نگرش اسلام در خصوص جهان بینی فلسفی متناسب با تفکر و تمدن معاصر جهان برای هدایت علوم انسانی پایه و فنی اهتمام میورزیدند با بیتفاوتی و سکوت از اهتمام به چنین مسئله سرنوشت سازی خودداری نمودند و حتی برخی از آنها با وجود اعتقادات دینی و آشنایی با تفکر جهان غرب، حضور در چنین عرصه حیاتی و ارتباط غیر مستقیم و علمی با عرصه حکومت و سیاست کشور اسلامی را نوعی کار "ایدئولوژیک" و سیاسی صرف تلقی کردند.
از سوی دیگر با وجود چنین خلأ و فقر فرهنگی، بعضی از اساتید علوم اجتماعی، اقتصادی و سیاسی که فاقد فهم عمیق نسبت به مبانی فلسفی برای ایجاد چارچوب مورد نیاز انقلاب فرهنگی در این سرزمین الهی میباشند، تحت تاثیر مکاتب اجتماعی و سیاسی غرب با طرفداری ازبینش و فرهنگ علوم انسانی غرب، مروج غربگرایی در عرصه علوم انسانی و سیاسی میباشند و در این میان برخی از متخصصان علوم پایه و فنی که مطالعاتی آزاد در مباحث فلسفی و دینی دارند با تلاش در "عصری کردن معرفت دینی" سعی در انطباق اسلام با مکتب "نئوپوزیتوسیم" غرب که در واقع مروج مکتب "ماتریالیسم جدید و علمی" میباشد دارند و در این جهت گروه کثیری از عالمان علوم پایه و فنی به صورت سطحی و شخصی معتقدند که علوم مذکور هیچ ارتباطی با رشتههایی چون فلسفه و خصوصاً عرفان و الهیات و دین ندارند و بلکه در تباین و تخالف باعلوم مذکور هستند و خود دارای قلمروی کاملاً مستقل میباشند.
چنین بینش مادی و حسی هم اکنون در میان بسیاری از دانشجویان و برخی اساتید علوم پایه و فنی و همچنین علوم اجتماعی و سیاسی به علت فقدان و حضور یک جریان نیرومند و مترقی فرهنگ اسلامی که درگذشته با متفکران و بزرگانی چون علامه طباطبایی، استاد شهید مطهری و... چنین بینش اصیل و بنیادین برای نسل گذشته را فراهم نمودند و این تلاش عظیم فرهنگی در انطباق متعادل تعالیم عالیه اسلام با مقتضیات عصرجدید خود زمینه فرهنگی مورد نیاز را برای تاسیس حکومت و انقلاب اسلامی در دو دهه گذشته بوجود آورد، ندای اقتباس کامل تفکر و تمدن غرب از جمله توسعه فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و همچنین کسب علوم جدید و حتی بینش برخی مکاتب فلسفی و الحادی و اومانیستی مغرب زمین را در برخی مراکز دانشگاهی و پژوهشی سر دادهاند تا به این وسیله نادانسته جامعه اسلامی ما را با یک بحران فرهنگی و فکری ژرف و ریشهدار مواجه سازند. در این میان برخی از عالمان و مدیران مراکز آموزشی و پژوهشی و اجرایی کشور به علت سنخیت رشته تخصصی خود با علوم مادی به نحوی غیر صحیح هنوز همانند قرون 18 و 19 اروپا توهم میکنند که علوم جدید مادی مغرب زمین دارای ارزشی مطلق و کاملاً عینی میباشد در حالی که در قرن حاضر برخلاف پندار بسیاری از آنها که سعی در تفسیر نامتعادل میان دین و حقایق ماورالطبیعی بر اساس علوم جدید مادی غرب دارند بسیاری از فیزیکدانان و جهان شناسان بزرگ غرب همچون "ماکس پلانگ"، "انیشتین" و خصوصاً "جینز" و "ادینگتون" و... سعی کامل در انطباق و تفسیر مبانی علم فیزیک جدید با برخی حقایق متافیزیکی و حتی عرفانی دارند که در اینجا ما تنها به ذکر گفتار یکی از این بزرگان و دانشمندان متعادل و عالیقدر اروپا مبادرت میورزیم.
از این دورنما ما یک جهان روحانی را در کنار جهان فیزیکی تشخیص میدهیم" و درست در چنین شرایط فکری جهان معاصر، برخی متجددان غربگرای داخلی مدعی اقتباس فرهنگ و الگوی توسعه نامتعادل معاصر جهانی میباشند و به این وسیله دانشگاهها و مراکز پژوهشی کشور را علیرغم برخی پیشرفتهای علمی و فنی اخیر که اصلاح و تکمیل آن بصورت متعادل و همه جانبه بسیار ارزشمند و مغتنم میباشد با بحرانی فرهنگی مواجه ساختهاند به نحوی که بارها رهبر معظم انقلاب با شکوه از روند کار دانشگاهها و مراکز مربوطه خواستار اسلامی شدن دانشگاهها و مراکز پژوهشی شدهاند و تصریح نمودهاند که سرنوشت آینده کشور بستگی به همین تحقق اسلامی کردن دانشگاهها و مراکز پژوهشی مربوطه دارد. اما در پاسخ به چنین خواست بنیادین و ضروری بسیاری از مسئولان تصور میکنند که تنها با صدور چند آییننامه صوری و یا اجرایی و اداری میتوان به انجام چنین مسئله خطیر مبادرت ورزید غافل از آنکه مسئله اسلامی شدن دانشگاهها در مرحله نخست با ایجاد تحولی فرهنگی و فکری در عرصه علوم فلسفی و دینی و انسانی که خود میتواند منجر به تحقق توسعهای همه جانبه در همه عرصههای فرهنگی، اقتصادی، علمی و سیاسی گردد، ممکن و میسر میباشد تا به این وسیله کشور اسلامی ما قادر به رفع مشکلات و نیازهای مادی و همچنین معنوی خود و بلکه امت بزرگ اسلامی گردد تا بتواند در دنیای به بن بست رسیده و بحرانی و متناقض جهان کنونی که دچار تعارضاتی ریشهای در همه عرصههای فلسفی، علمی، اخلاقی، سیاسی و زیست ـ محیطی است با پیریزی یک تمدن متعادل و بزرگ اسلامی در آیندهای نه چندان دور که امروزه سخت مورد نیاز جامعه بشری است، منادی رهایی بشر از بن بست و بحران موجود در تمدن مبتنی بر پیشرفت و آشوب و یا علم و توحش مدرن معاصر گردد.
مسئله اسلامی شدن دانشگاه ها در نگاه امام خمینی(ره)
از این رو در پایان این بخش متذکر میگردم که از نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نه تنها علوم انسانی از فلسفه و عرفان تا علوم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، هنر و ادبیات ارتباطی مستقیم با برخی مبانی و اصول اعتقادی و معنوی اسلام دارند بلکه حتی علوم طبیعی و ریاضی نیز ریشه در همین مبانی مابعدالطبیعی که در دو علم شریف فلسفه و عرفان اسلامی مطرح میباشد، دارند (نه آنچنانکه صرفاً در قرون وسطی و گذشته به آن توجه میگردید).
از این رو معظمله در ارتباط با حوزههای علمیه نیز (که میتواند نقشی تعیین کننده در اسلامی کردن دانشگاهها داشته باشد) برخلاف گذشته دعوت به صلح و وحدت میان علوم اسلامی از فقه تا فلسفه و عرفان که در گذشته به علت عدم تحقق نظام سیاسی ولایت در برخی موارد، علمای علوم مذکور در تضعیف و مخالفت با یکدیگر اصرار میورزیدند داشتند، ایشان در پیامی دیگر فرمودند"فقها، هنرپیشگان..." که در اینجا برخلاف سنت گذشته قایل به ارتباط میان "فقه و سینما" گشتند.
چیزی که در نظر بسیاری خود امری اعجاب آور و بی سابقه میباشد و یا ایشان با طرح نقش عظیم "زمان و مکان" در اجتهاد و بدنبال آن با صدور فتاوای بزرگی در خصوص شطرنج، موسیقی و هنر خواستار تحولی جدید در عرصه نگاه سنتی و حوزوی حوزههای علمیه نسبت به مسائل مذکور و جدید بودند و همچنان که قبلاً بیان گردید دنیای مغرب زمین بعد از تجربه چند قرن اندیشههای اومانیستی و الحادی در مخالفت با علوم دینی و الهی هم اکنون به جهت بروز بحرانهای بزرگی در عرصه تفکر و نیز اخلاق و سیاست با وجود فقر معارف مسیحی و دینی در آن سرزمین مجدداً متذکر لزوم تحقق پیوندی متعادل (نه آنچنان که علمای مسیحیت مطرح میکنند) میان همه علوم انسانی و حتی تجربی و طبیعی با برخی اصول مابعدالطبیعی و دینی و معنوی میباشند که جا دارد تدوین کنندگان اندیشمند و متعهد اسلامی در عرصه طرح و نقد مواد علمی، آموزشی و پژوهشی کشورمان با توجه به نکات مذکور به ایفای نقش بسیار بزرگ خود در عرصه مباحث علمی و دانشگاهی جمهوری اسلامی ایران و بلکه جهان بشری موفق گردند.
در پایان مجدداً متذکر می شویم برای اسلامی شدن دانشگاهها و تدوین علوم انسانی جدید بر اساس حقایق عالیه اسلامی در ابتدا باید متوجه برخی مبانی و محورها و یا اساساً امکان تاسیس علوم انسانی جدید در مراکز علمی دانشگاهی و حوزوی در جمهوری اسلامی ایران و بلکه جهان معاصر گردید تا براساس وقوف و تذکر نسبت به آنها بتوانیم قادر به تاسیس و تدوین علوم انسانی و برخی مبانی فلسفی علوم تجربی و پایه ای موفق گردیم.
برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی شهید آوینی
پایان پیام/
نظر شما