خبرگزاری شبستان: یکی از سوالاتی که پیرامون ایده شیعه نسبت به امام منتظر مطرح است، عمر طولانی حضرت مهدی(عج) است. چگونه شیعه باور دارد انسانی سالیان متمادی به حیات خود ادامه می دهد و سرانجام از پرده غیبت خروج کرده و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. آیا براساس یافته های علوم تجربی امکان چنین امری وجود دارد؟ آیا عقل توان درک این موضوع را دارد؟ شهیدمطهری درخصوص "مسأله عمر حضرت حجت" اعتقاد دارند: "بسیارى از افراد وقتى موضوع حضرت حجت پیش مىآید مىگویند: "آیا یک بشر حدود هزار و دویست سال عمر کند؟! این برخلاف قانون طبیعت است." این ها خیال کردهاند که سایر امورى که در همین دنیا واقع شده است، با قوانین عادى طبیعت- یعنى آن قوانینى که علم امروز بشر مىشناسد- صددرصد سازگار است. اصلا تمام تحولات بزرگى که در تاریخ حیات و زندگى عموم موجودات زنده- از گیاه و حیوان- پیش آمده تحولات غیرعادى است. آیا اولین نطفه حیات که روى زمین بسته شده، مطابق اصول علوم زیستى است؟ اولین بار که حیات در روى زمین پیدا شد با کدام قانون طبیعى جور درمىآید؟ مطابق فرضیههاى علمى که امروز هست و از نظر علم امروز مسلّم است که در حدود 40 میلیارد سال از عمر زمین مىگذرد. در میلیاردها سال پیش این زمین ما یک کره گداخته بوده که محال و ممتنع بوده است که جاندارى بتواند روى آن زندگى کند. طبق تخمین هاى علمى میلیاردها سال گذشته است تا اولین جاندار در روى زمین پیدا شده است. علم امروز هم مىگوید جاندار همیشه از جاندار پیدا مىشود، و نمىتواند نشان بدهد که جاندارى از غیرجاندار پیدا بشود. علم هنوز نتوانسته جواب بدهد که آن اولین جاندار که در روى زمین پیدا شد، یعنى آن اولین تحول بزرگ، آن نطفه اول حیات که روى زمین بسته شد چگونه بسته شد؟.
بعد مىگویند: اولین نطفه حیات و اولین سلول که پیدا مىشود، تکامل پیدا مىکند، به یک مرحلهاى که مىرسد دو شاخه مىشود: شاخه نباتى و شاخه حیوانى.
شاخه نباتى با یک مشخصاتى، و شاخه حیوانى با مشخصات دیگرى، که در بعضى قسمت ها ضد یکدیگر و مکمل یکدیگرند، و این عجیب است: اگر گیاه نباشد، حیوان نیست و اگر حیوان نباشد گیاه نیست، مخصوصاً از جنبه گرفتن و پس دادن گازهایى که در فضا وجود دارد. علم هنوز نتوانسته این را بیان کند که این مرحله- که باز یک تحول بزرگى در حیات و زندگى پیدا مىشود- چگونه رخ مىدهد؟ چطور شد شاخه نبات پیدا شد، چطور شد شاخه حیوان پیدا شد؟ و همچنین مراحل دیگر در پیدایش خود انسان، پیدایش موجودى با این قدرت، با این عقل و فکر و اراده و اختیار. مگر هنوز علم توانسته این را توجیه کند؟!.
مگر خود وحى یک امر عادى است؟! مگر خود وحى که یک بشرى برسد به حدى که دستور از ما وراء طبیعت بگیرد، کمتر است از مسأله زنده بودن یک نفر هزار و سیصد سال؟ اصلا این یک امر عادى و طبیعى است، یک چیزى است که بشر، اکنون دارد دنبالش مىرود و شاید قانون طبیعى هم داشته باشد. بشرهاى امروز دنبال این مىروند که یک وسائلى درست کنند- با یک دواهایى، با یک فرمولهایى- که عمر بشر را افزایش دهند. کسى نمىتواند بگوید که قانون طبیعت این است که بشر، صد سال یا پنجاه سال یا دویست سال و یا پانصد سال عمر کند. درست است که سلول هاى بدن انسان یک دوره حیاتى دارد، ولى این در شرایط محدود است. شاید روزى کشفى شود که با یک وسیله بسیار کوچک عمر بشر را تا پانصد سال یا بیشتر تطویل کنند.
این یک امرى نیست که انسان بخواهد در آن شک کند. این عادىترین مسائلى است که در دنیاى حیات رخ داده است.
همیشه خداى متعال نشان داده است که وقتى وضع دنیا به یک مراحلى مىرسد، مثل اینکه دستى از غیب بیرون مىآید، یک تحول ناگهانى رخ مىدهد و یک وضعى پیش مىآید که با قانون طبیعت اصلا قابل پیشبینى نیست. بنابراین، این موضوع، بحث ندارد که انسان بیاید درباره آن فکر کند یا العیاذ باللَّه دچار شک و تردید شود.
دنیاى دین براى همین است که چشم انسان را باز کند و فکر انسان را از محدودیت جریان هاى عادى خارج کند.
پی نوشت:
مجموعه آثار استادشهید مطهرى، ج 18، ص 161
پایان پیام/
نظر شما