رژیمى که تا دندان مسلح بود؛ مى خواست چه کند؟ با چه کسى درافتد؟

قـشرهایى از جامعه ما مبارزات علنى و مخفى داشـتند امـا چرا در طول این سالهاى دراز که مظاهرى از مبارزه داشـتیم؛ پـیروز نشدیم و ناگهان با این سرعت توانستیم پـیروز شـویم؟

خبرگزاری شبستان: اسـلام روى نـاس تـکیه فراوان دارد تا آنجا که حتى در مورد خانه کعبه که براى خدا ساخته شده است مى فرماید: ان اول بیت وضع للناس للذى ببکه مبارکا و هدى للعالمین.(1) خـانه اى است که براى مردم ساخته شده. بنابراین مردم در طرحها و برنامه هاى اسلامى زمینه و نقش اساسى را دارند.
انـقلاب دو مرحله دارد: یکى مرحله نفى و دیگرى مرحله اثبات است; یـکى مـرحله تـخریب و ویرانگرى و دیگر مرحله بناگذاردن و ساختن اسـت. مـرحله اول انـقلاب را پـشت سـرگذاردیم. در مرحله اول نقش اسـاسى را بـه مردم مى دهیم; یعنى براى شکستن بت و طاغوت و براى ویـران کـردن کـاخ سـتم و استبداد و براى متزلزل ساختن پایه هاى امـپریالیسم جـهانى و قـدرتهاى اسـتعمارى شـرق و غرب, این مردم بـودند کـه نقش اساسى را داشتند. جالب است که ویژگیهاى انقلاب و نـهادهاى انـقلاب اسـلامى شـاید در تاریخ انقلابهاى دنیا استثنایى بـاشد. مـا فـعلا در صـدد تحلیل این ویژگیها نیستیم, فقط به این نـکته کـه انـقلاب مـا بـه راسـتى انـقلابى مـردمى و فـراگیر بود مى پردازیم.
مردمى بودن انقلاب
ایـن انقلاب صرفا یک انقلاب کارگرى یا دانشجویى یا متکى به اصناف بـازار یـا حـتى یـک انقلاب روحانى نبود.این انقلاب متعلق به همه اقـشار جـامعه, از زن, مـرد, پـیر, جـوان, روستایى, شهرى و همه اصناف و اقشار مردم بود. یـکى از عوامل پیروزى, بسیج عمومى مردم مسلمان ایران بود; یعنى دشمن در برابر سیل خروشان عظیم ملت قرار گرفته بود. قـشرهایى از جامعه ما مبارزات علنى و مخفى, در حد تبلیغ, در حد اقـدامات نـظامى یـا اقـدامات زیـر زمـینى و نـیز اقدامات علنى داشـتند; امـا چرا در طول این سالهاى دراز که مظاهرى از مبارزه داشـتیم و داشـتید پـیروز نشدیم و ناگهان با این سرعت توانستیم پـیروز شـویم؟ شاید یکى از مهمترین عوامل آن همین باشد که تنها قشرهاى محدود و افراد معینى در مبارزه شرکت داشتند و توده مردم و موج عظیم جامعه از مبارزه برکنار بود.
لـذا بـراى رژیـم بـه زانو در آوردن یک گروه معین و یک عده خاص آسـان بود و آن چندنفر یا عده اى از روحانیان مبارز و شجاع قابل سرکوبى و متلاشى شدن بودند. در اوج مـبارزات مـردم مـسلمان ایـران, بـا بـررسى که در زمینه اعتصابها در مراکز مختلف به عمل آورده شد, نقش عظیم مردم در به زانو در آوردن رژیم بخوبى ملموس است. در وزارتخانه ها و ادارات, یا کار نمى کردید یا کم کارى مى کردند و یا اطاعت نمى کردند. در سـراغ کارخانه ها دیده مى شد در حال اعتصاب هستند و کار نمى کنند. مـهندسان, کـارمندان و کارگران شرکتهاى عظیم کارگرى ـ مثل شرکت نـفت کـه نـقش عـظیمى در بـه زانـو در آوردن دشـمن داشـت ـ کار نـمى کردند. مـدارس, دانـشگاهها و بـازار تعطیل بودند, حتى شرکت واحد اتوبوسرانى هم تعطیل بود.
رژیمى که تا دندان مسلح بود, مى خواست چه کند؟ با چه کسى درافتد؟ کـجا را بـراى خـود نـگه دارد؟ بـا کدام اداره یا وزارتخانه یا کـارگاه یا مغازه یا موسسه یا مدرسه و با چه کسى مى خواهد زندگى کند؟ کجا را براى خود نگه دارد؟ با کدام اداره یا وزارتخانه یا کـارگاه یا مغازه یا موسسه یا مدرسه و با چه کسى مى خواهد زندگى کند؟ هر جا که سر مى زدیم زیر پایش خالى و سست بود. ما به درستى احـساس مـى کردیم کـه بـا حرکت عمومى مردم, قدرت رژیم فرو ریخته اسـت. حـتى شما به ارتش که سر مى زدید, به ظاهر پادگانها برقرار بـود, مـا بـا سـیل خروشان فراریان از سرباز و افسر و درجه دار مـواجه مـى شدید. روحیه آنها ضعیف و متلاشى شده بود; آن حالتى که دیگر دلبستگى نداشتند و پشتوانه احساس نمى کردند و رابطه شان را بـا مردم قطع مى دیدند. بخوبى این حالت در فرد فرد جامعه ما لمس مى شود که یک ملت با تمام جانش مى گوید نه, دیگر طاغوت و استبداد و استعمار را نمى خواهم.
اگر مسئله مردم نبود و فقط مبارزه یک قشر معین بود پیروزى حاصل نـمى شد. فرض کنید ده هزار چریک مسلح آماده به کار هم وجود داشت امـا مـردم در جریان مبارزه نبودند, اینها در برابر پانصد هزار سـرباز ارتـش مگر مى توانستند مقاومت کنند؟ وقتى ارتش احساس کند پـشتوانه مـردمى دارد و همه وفادار هستند و در برابر عده معینى کـه فـقط آنها اسلحه به دست دارند قرار گرفته, مى ایستد و مقاوت مـى کند, مـگر آنکه یک قدرت نظامى فوق العاده اى که بر تمام قدرت نظامى مسلط آن روز و پشتوانه هاى خارجى اش مسلط باشد وارد میدان شود.
بـعضى تـعجب مـى کنند کـه در برابر قدرت عظیم دشمن و پشتوانه هاى خـارجى و آن قـدرت عـظیم جاسوسى داخلى و ارتش و قواى انتظامى و ایـن هـمه مهره هاى خود فروخته اى که سالیان دارز انواع راهها را بـراى حـفظ رژیـم تـجربه کرده و کوشش نموده اند, چگونه این نهضت تـحقق یافت؟ مى گویند چه شد که مردم بى سلاح و بى پناه بدون آنکه وابـسته بـه قـدرتهاى خارجى باشند در برابر این قدرت عظیم مسلط شـده اند؟ وقتى یک ملت مى خواهد و تصمیم هم گرفته که نخواهد و لو ایـنکه یـک قبضه تفنگ هم ندارد موفق مى شود. کار نمى کند, همکارى نـمى کند. امـا قـواى رژیـم مـثلا بـا دویست نفر کماندو و به این وزارتـخانه حـمله مـى کنند, آدم مـى کشند و بـعد با بوق و بلندگو تـهدید مى کنند که هر کس تا چند روز دیگر سر کار نرود حقوقش قطع مى شود, تمام دستگاههاى تبلیغاتى رژیم به کار مى افتد, تمام قدرت نـظامى هـم فعال مى شود اما باز هم مى بینند خبرى نشد و این مردم نمى خواهند و اطاعت و همارى نمى کنند. اما همین مردم با یک فرمان از امـام و از جـانب انقلاب بپا مى خیزند, در حالى که نه اسلحه و قـدرت نظامى و نه قدرت تبلیغاتى در کار است, اما یک پیوند روحى و همکارى و وفادارى احساس مى کنند.
الـبته ما عوامل دیگر پیروزى انقلاب را فراموش نمى کنیم و در جاى خـود بـحث کـرده ایم کـه انگیزه ایمانى و اسلامى و آن روح و حرکت دیـنى و بـسیج ایـمانى از مهمترین عواملى است که در پیروزى نقش داشـت, همچنین رهبرى قاطع و داهیانه حضرت امام نقش بسیار اساسى در پیروزى انقلاب داشت.
نقش مهم مردم در مرحله دوم
اکـنون در مـرحله دوم از انـقلاب خود هستیم. در مرحله اول بت را شـکستیم و خـانه ظـلم و اسـتبداد را ویران کردیم. اما در مرحله سـازندگى چـطور؟ در مـرحله اول اگـر فـقط رهبر بود و مردم حضور نداشتند و فقط یک قشر خاصى بودند که مبارزه و سینه سپر مى کردند پـیروزى حـاصل نـمى شود. آیـا در ایـن مرحله دوم انقلاب که بسیار پیچیده تر و حساس تر و خطرناک تر است و نیروى خیلى بیشتر لازم دارد مـى توان بـدون حضور مردم پیروزى به دست آورد؟ آیا در این مرحله ما معتقد و متوقع هستیم مثل بنى اسرأیل که به موسى (علیه السلام) گفتند: ((فـاذهب إنـت و ربـک فقاتلا انا ههنا قاعدون)) به (2)رهبر خود خطاب کنیم که اى امام! شما با چند نفر از اطرافیان خود بروید و بـسازید و کـار را تـمام کنید و مملکت را اصلاح کنید و نظام عدل اسـلامى را بـنیان بـگذارید و جـمهورى اسلامى را مستقر کنید و حق مردم را به آنها باز گردانید؟
ایـن همان منطقى مى شود که سالها داشتیم و پیروز هم نشدیم. صدها سال گوشه مساجدیا بعد از نماز آهسته مى گفتیم خدا خودش ریشه ظلم را بـکند, خـدا دشمنان آل پیغمبر (ص) و دشمنان مسلمانها را هلاک کـند, اما وقتى که دستمان را از آستین بیرون آوردیم و همراه با دعـا اقـدام کـردیم و فـریاد زدیـم و کشته دادیم و جهاد کردیم, پیروز شدیم.
حـالا هـم مـسئله هـمین اسـت. اگر ما باز هم متوقع باشیم یک عده مـعدود ایـن کار را بکنند یا اینکه فکر کنیم خدا خودش همان طور کـه مـا را در آن موقع پیروز کرد و نجات داد و کمک کرد, حالا هم کـار را درسـت مـى کند, به خدا درست نمى شود و حتى ممکن است بدتر شود و خطر بزرگترى در کمین ما باشد.
دشـمن با چهره ها و با توطئه هاى تازه همیشه بیدار است. مگر دشمن فقط خاندان پهلوى است؟ آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت, ما دیگر خطر برگشت آن رژیم را نداریم; اما مجموعه دشمن جهانى و آن حالت طـغـیان و اسـتثمار و خـودکامگى کـه بـعضى گـروهها و دولـتها و قـدرتهایى کـه همیشه مى خواهند خود مردم را بمکند, چه در داخل و چه در خارج, به صورتهاى تازه اى تجلى مى کنند و از راههاى تازه اى وارد مـى شوند. دشـمن بـا قـیافه هاى تـازه و از جاى دیگر رخنه مـى کند. اگر این مردم بودند که باعث پیروزى در مرحله اول انقلاب شـدند, ایـن مـردم هـستند کـه باید در این مرحله سازندگى پیروز شـوند. اگر فکر شود که این انقلاب ما متولى دارد که مىآید و کار را درست مى کند اشتباه است.
جو دوران حاکمیت حضرت على (علیه السلام)
اسـتقرار جـمهورى اسـلامى و جـامعه اسـلامى و عـدالت اسلامى مسئله سـاده اى نـیست; هـمان مسئله حاکمیت على مرتضى (علیه السلام) است. مردم از نـظام گـذشته سـرخورده بـودند و عـلیه نظام قبل شوریده و طغیان کـردند و خلیفه را کشتند و به سراغ على بن ابى طالب (علیه السلام) آمدند.
آنـچنان ازدحام کردم که حضرت على (علیه السلام) فرمود نزدیک بود حسنین من زیـر پـاى مردم له شوند, و از ایشان تقاضا مى کردند که حکومت را بـه دسـت بگیرد. با این اشتیاق على (علیه السلام) را روى کار آوردند. اما مـى بینیم که پنج سال حکومت مى کند و در این پنج سال دوران حکومت دأمـا در دوران هـمان جـامعه گـرفتار مـبارزه اسـت: مبارزه با طـغیانگر, مـبارزه بـا افرادى که فکر متحجر و خشک و متعصب دینى دارنـد و از روح اسـلام بـى خبرند, مبارزه با افراد سودجو و نیز مبارزه با افرادى که طغیانگران سودجو و قدرت طلبى نبودند که على حـکومت على (علیه السلام) قیام کرده باشند و بگویند حکومت مال ماست, بلکه ایـنها مـردم نادانى بودند که اسلام را درست نفهمیده بودند و با خشونت و یک بعدى و یک جهتى به مبارزه و به جامعه نگاه مى کردند. الـبته درصدد نیستیم که آن جو را کاملا مطابق جو خودمان بدانیم, اما مسأل تازه اى پیدا مى شود.
جامعه تازه و مسائل جدید
بـاید بـبینیم در ایـن جـامعه و نـظام تازه و این امت جدید آفت کجاست و خطر از کدام مرز و جهتى به درون این امت می‌آید. هر زمانى و در هر جامعه اى و با هر شرایطى باز دوست, دشمن, خأن و خـادم وجود دارد. اصلا مفهوم خیانت در این امت و در این نظامى بـا خـیانت در نظام گذشته متفاوت است. اکنون خدمت مفهومى دیگرى دارد, وابـستگى به استعمار و استبداد هم مفهومى دیگر دارد. لذا بـه یـک جهان شناسى و روان شناسى تازه نیاز داریم. ما باید جامعه فـعلى خـود را بشناسیم و خود را آماده کنیم تا کمر ببندیم براى ایـنکه بـتوانیم بـه انـقلاب و سـازندگى خود در این جامعه تداوم بخشیم.
فـرصت بـزرگى براى مردم مسلمان پیش آمده که به معناى آن است که اسـلام پـیروز شـده.على رغـم هـمه توطئه هایى که کردند و خواستند انـقلاب را بـه اسـم معرفى نکنند, اما همه دنیا فهمید که انقلاب, انقلاب اسلامى است. بنابر این, شکست بت و مبارزه با استعمار و هر طـاغوتى بـه حساب اسلام تمام شد و اسلام پیروز و سربلند شده است.
دنیا با دقت متوجه اینجاست. اکنون مى گویند ملت این در بعد جهاد و ((لا اله)) و در بعد مبارزه اش با انگیزه اسلام خوب امتحان داد, ببینیم در بعد سازندگى جامعه اسلامى که مرتب وعده آن را مى دهد و در بـعد ((الـه الله)) چگونه عمل مى کند و آیا در این بعد پیروز مى شود یا نه؟ جـهاد مـا پـیروز بـوده اسـت امـا ببینیم آیا در بعد برقرارى و تإمین حقوق اجتماعى و فردى و رفع تبعیض هم پیروز مى شویم یا نه؟ اسـلام فـقط یـک بـعد نـدارد. بعد جهاد پیروز شد, اما پیروزى در ابـعاد سـازندگى در گـرو هـمت مـن و شما و فردفرد آحاد این ملت مـسلمان اسـت. تـا چـقدر هوشیار باشیم و دشمن را بشناسیم, فریب نـخوریم و در برابر توطئه ها بایستیم, همکارى کنیم و صبر انقلابى داشـته بـاشیم, در سـازندگى سـهیم باشیم و تشخیص و آگاهى داشته بـاشیم و بـه هر اندازه که مى توانیم براى خود سهمى در پیروزى و مبارزه به دست آوریم.
آفات انقلاب
انـقلابها و نهضتها همانند پدیده هاى دیگر ممکن است دچار آفت زدگى شـوند آفات انقلاب با چهره هاى گوناگون و متفاوت ظاهر مى شوند زیرا ممکن است ناشى ازعوامل فطرى باشند و یا ممکن است ناشى از عوامل روانـى و اجـتماعى که بصورت نامحسوس و خزنه جامعه انقلابى را تحت نفوذ و تاثیر خود قرار داده و خسارات خود را با خالى کردن انقلاب از مـحتواى اصلى و درونى آن وارد نمایند لذا وظیفه رهبرى نهضت و هـمه مـسئولین ایـن اسـت کـه از آفـات پـیشگیرى نموده و یا اگر احـیانا نفوذ کـرد ((کـه مى کنند)) با وسألى که در اختیار دارند ((آفـت زدأى) نـمایند اگـر رهـبرىیک نهضت به آفتها توجه نداشته بـاشد و یـا در صـورت نفوذ در آفت زدأى سهل انگارى نماید قطعا آن نـهضت عـقیم مـانده و یا تبدیل به ضد خود خواهد شدکه آنگاه اثر معکوس خواهد بخشید.
هـر چـند کـه آفـات انقلاب بسیارند و ما را مجال بررسى همه آنها نـیست ولى به بخشى از آنها که از اهمیت بیشترى برخوردارند اشاره مى کنیم:
1- نفوذ فرصت طلبها
رخـنه و نفوذ افراد فرصت طلب در درون یک نهضت از آفتهاى بزرگ هر نـهضت است وظـیفه بـزرگ رهبران اصلى این است که راه نفوذ و رخنه این گونه افراد را هرچه سریعتر سد نمایند.
هـر نهضتى مادامى که مراحل دشوار اولیه را طى مى کند سنگینیش بر دوش افرادمومن و فداکار است اما همین که به بار نشست و یا لااقل نشانه هاى باردادن آشکارگشت سر و کله افراد فرصت طلب پیدا مى شود روز بـروز کـه از دشواریها کاسته مى شود و موعد چیدن ثمر نزدیک تر مى گردد فرصت طلبان محکمتر و پرشورترپاى علم نهضت سینه مى زنند تا آنـجا کـه تدریجا انقلابیون مومن و فداکار اولیه را ازمیدان بدر مـى کنند ایـن جـریان از چـنان کـلیتى برخوردار است که مى گویند: (انقلاب فرزند خور است). گوئى که خاصیت انقلاب این است که همین که بـه نـتیجه رسـیدفرزندان خـود را یک یک نابود مى سازد ولى انقلاب فرزند خور نیست این غفلت ازنفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار می آورد.
جـاى دور نـرویم انـقلاب مـشروطیت ایـران را چـه کـسانى بـه ثمر رسـاندند؟ و پـس از به ثمر رسیدن چه چهره هأى پستها و مقامات را اشـغال کرده اند و نتیجه نهأى چه شد؟ قهرمانان آزادیخواه همه به گـوشه اى پرتاب شده و به فراموشى سپرده شدند وعاقبت با گرسنگى و گمنامى مردند اما فلان الدوله ها که تا دیروز زیر پرچم استبدادبا انـقلابیون مـى جنگیدند و طناب به گردن مشروطه چیان مى انداختند به مـقام صدارت عـظمى رسـیدند و نـتیجه نـهأى اسـتبدادى شـد بصورت مشروطیت.
ایـن فـرصت طلبى تـاریخ دیـرینه دارد و اثر شومش را در صدر اسلام نشان دادفرصت طلبان جاى شخصیتهاى مومن به اسلام و اهداف اسلامى را گـرفتند((طریدها)) وزیـر , و کـعب الاحبارها مشاور شده اند و اما ابـوذرها و عمارها به تبعیدگاهها فرستاده شده و یا در زیر لگدها پایکوب شدند بـنابراین رهـبران نـهضت باید بسیار به این موضوع توجه نموده و جلو نفوذ آنان رابگیرند.
2 - نفوذ اندیشه هاى بیگانه
انـدیشه هاى بـیگانه از دو طـریق مـى تواند نفوذ کند یکى از طریق دشمنان آگاه ودیگرى از طریق دوستان نادان.
الف - دشمنان آگاه
هـنگامى کـه یـک نهضت اجتماعى اوج مى گیرد و جاذبه پیدا مى کند و مـکتبهاى دیـگررا تحت الشعاع قرار مى دهد پیروان مکاتب دیگر براى رخنه کردن در آن مکتب وپوساندن آن از درون اندیشه هاى بیگانه را که با روح آن مکتب سازگار نیست واردآن مکتب نموده و آن مکتب را به این ترتیب از اثر و خاصیت مى اندازند و یا کم اثرمى کنند.
نـمونه اش را در قـرون اولـیه اسـلام دیـده ایم پـس از گـستردگى و جـهان گیرى اسـلام مخالفین اسـلام مبارزه با اسلام را از طریق تحریف آغـاز کرده اند اندیشه هاى خود رابا مارک تقلبى اسلام صادر نمودند , اسـرأیلیات, مـجوسیات, مـانویات با مدارک اسلام وارد حدیث و تـفسیر و افـکار و انـدیشه هاى مـسلمانان گردید و بر سر اسلام آمد آنچه آمد. خوشبختانه علما اسلام متوجه این جهت شده و تا حد زیادى آفت زدأى کرده وهنوز هم ادامه دارد.
ب - دوستان نادان
گـاهى پـیروان یـک مکتب به علت ناآشنأى درست با مکتب مجذوب یک سـلـسه نظریات و انـدیـشه هـاى بـیگانه مـى گردند و آگـاهانه یـا ناآگاهانه به آن نظریات رنگ مکتب داده و عرضه مى کنند.
مـتاسفانه ایـن مـساله نـیز در جریانات قرون اولیه اسلامیه دیده مى شود که مثلامجذوب شدگان به فلسفه یونانى و آداب و رسوم ایرانى و تـصوف هـندى نـظریات واندیشه هأى را به عنوان خدمت نه به قصد خیانت وارد اندیشه هاى اسلامى کرده اند.
خـوشبختانه این جهت نیز از چشم تیزبین علما اسلامى دور نمانده و یـک جریان((نقد اندیشه)) در این موضوعات پیدا شده که سیر تحولات آن نظریات در جهت حذف نظریات بیگانه هدایت شده است.
مـتاسفانه پـس از انـقلاب اسـلامى ایران و اوج گرفتن آن بطورى که مـکتبها و اسـمهاىدیگر را تـحت الشعاع قـرار داده است این هر دو جریان مشاهده مى شود.
گروهى را مى بینیم که وابسته به مکتبهاى دیگر و بالخصوص مکتبهاى مـاتـریالیستى هستند و چـون مــى دانـند بـا شــعارها و مـارکهاى مـاتریالیستى کـمتر مـى توان جـوان ایرانى را شکار کرد اندیشه هاى بـیگانه را بـا مـارک اسلامى عرضه مى دارند بدیهى است اسلامى که با مـحتواى مـاتریالیستى در مـغز یـک جـوان فـرو رود و تنها پوسته اسلامى داشته باشد بسرعت دور انداخته خواهد شد.
و گروهى دیگر را مشاهده مى کنیم که افرادى مسلمان اما ناآشنا به مـعارف اسلامى وشیفته مکتب هاى بیگانه بنام اسلام اخلاق مى نویسند و تـبلیغ مـى کنند امـا اخـلاق بیگانه فلسفه تاریخ مى نویسند همانطور فـلسفه دیـن و نـبوت مـى نویسند همانطوراقتصاد مى نویسند همانطور سـیـاست مـى نـویسند هـمانطور جـهان بنى مـى نویسندهمانطور تـفسیر مـى نویسند و بـه خـورد افـراد نـاآشنا مـى دهند هـمانطور و...
وایـنهامتاسفانه خـطرشان بیشتر از گروه اولى است لذا باید کوشش شـود که مبادا با وروداندیشه هاى بیگانه ضربه اى بر اسلام و انقلاب اسلامى وارد شود.
3- رجعت تدریجى به ارزشهاى فرهنگى طرد شده
بـدیهى است که در هر جامعه انقلابى با سقوط سیستم سیاسى بلافاصله ارزشـهاىمسلط بـر آن مـحو نمى گردند تاثیر ارزشهاى مزبور به طول مـدت سـلطه آنـها بـر جـامعه و نـفوذ بر مسأل فرهنگى اجتماعى و تربیتى بستگى دارد هر چه طول مدت مبارزه براى پیروزى انقلاب کمتر بـاشد آثـار ارزشهاى نظام پیشین دوام بیشترى مى یابد ازجمله این ارزشـهـاى مـذموم از نـظر انـقلابیون, راحـت طـلبى, فـساد اخـلاق ,رشـوه خوارى و... مى باشد, در صورتى که یک مبارزه مستمر و طولانى بـا ارزشـهاىفرهنگى گـذشته بـعمل نـیاید تدریجا با رشد مجدد آن ارزشـها مـوجبات انـحراف وآلـوده کـردن ارزشهاى اصیل انقلابى را فراهم مى سازد.
4- خستگى نیروهاى انقلابى و از دست دادن روحیه انقلابى
یـکى دیـگر از آفـتهاى انـقلابى سـستى در جـناح انقلابیون مى باشد کـناره گیرى از صـحنه به دلـیل مـوفقیت انـقلاب و به ثمر رسیدن آن خستگى و یا س از انقلاب به دلیل مواجه شدن با مشکلات و عدم موفقیت در حـل آنـها نـاامیدى از پیاده شدن معیارهاى ایدئولوژیکى و ...
همه اینها خود آفات انقلاب اند که باید نیروهاىانقلابى توجه داشته بـاشند و هـمان شـور و شوق زمان انقلاب را در خود حفظ نموده و در برابر مشکلات کمر خم نکرده و در مقابل همه شدأد استقامت به خرج دهـندتا انقلاب بطور کامل بثمر بنشیند و از خطر سقوط رهأى یابد وگـرنه بـا کمترین سستى و کناره گیرى انقلاب با امواج خطرها مواجه خواهد شد.
5- کناره گیرى و انزوا
یـکى دیـگر از آفـات انقلاب کناره گیرى و انزواطلبى مدیران لایق و مـتعهد بـخاطر تـنزه و قـداست طـلبى اسـت چـنین افرادى با احساس مسئولیت شرعى از برخورد بامشکلات و موانع و جوسازىهاى غلط نباید بـهراسند و کـماکان باید در صحنه حضور داشته باشند وگرنه در غیر ایـن صورت امکان نفوذ فرصت طلبها و عوامل ناصالح وجود خواهد داشت آنـگاه است که انقلاب از مسیر اصلى منحرف شده وچه بسا به ضد خود تبدیل خواهد شد.
6 - اختلاف
همانگونه که وحدت و یکپارچگى ملت و مسئولین و گردانندگان انقلاب مـایه پـیروزى انـقلاب اسـت اخـتلاف و تـشتت ملت باهم و یا اختلاف مسئولین رده بالاىنظام که قهرا موجب دو دستگى مردم نیز خواهد شد بـاعث شـکست انـقلاب و بـه سقوط کشیدن آن خواهد بود لذا براى حفظ انـقلاب بـاید از هر نوع اختلاف و تشتت که به حق بدترین آفت انقلاب اسـت پرهیز نمایند وگرنه با وجود اختلاف نفوذابرقدرتها و دشمنان در یک طرف درگیر آسان بوده و شکست انقلاب حتمى خواهدشد.
7- تخلف از اوامر رهبر
هـمانگونه که پیروزى از امر رهبرى انقلاب مایه پیروزى بود یقینا تـخلف از اوامـر ودسـتورات رهبرى نیز موجب شکست خواهد بود جالب اینجاست که قرآن به سهآفت از آفات یاد شده ((شماره 4 و 6 و 7)) در آیـه اى اشـاره مـى کند و شـکست مسلمین را در جنگ ((احد)) بدست لشگریان قریش معلول همین سه عامل مى داند چنانکه پیروزیشان را در جـنگ ((بـدر)) مـعلول خـستگى نـاپذیرى و وحدت و اطاعت امررهبرى ((رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم)) مى داند لذا فرمود:
لقد صدقکم الله وعده اذ تحسونهم باذنه حتى اذا فشلتم و تنازعتم فى الامر وعصیتم من بعد ما اراکم ماتحبون...
(خـداوند وعـده خود را به شمار (درباره پیروزى بر دشمن در احد) راسـت گـفت درآن هـنگام کـه دشـمنان را بـه فـرمان او بـه قـتل مـى رساندید تـا ایـنکه سست شدید و درکار خود بنزاع پرداختید, و بعد از آنکه خداوند به شما نشان داد آنچه را که دوست داشتید (از غلبه بر دشمن) سر به نافرمانى گذاشته و عصیان کردید و...)
8 - ابهام طرحهاى آینده
براى تخریب یک ساختمان و بناى مجدد آن دو احساس وجود دارد منفى و مـثبت در احـساس منفى یعنى تخریب مساله آنچنان مشکل نیست بلکه با اندک توجه تخریب صورت مى گیرد ولى این احساس مثبت است که نیاز بـطرح و نـقشه داردیعنى وقتى بطرف مى گوئى این خانه قدیمى را به هـم مى زنیم و سپس خانه به شک و شیوه جدید برایت مى سازیم اگر طرح سـاختمان جدید را کشیده و به او نشان بدهید او بدون هیچ دلهره اى حـاضر بـه تـخریب خـانه مـوجود مى شود ولى هر چندهم که شما مورد اعـتماد باشید بدون طرح و نقشه قبلى فقط به او قول مى دهید که من بـراى شـما خـانه خوبى مى سازم آن شخص با یک دنیا دلهره خانه را تـخریب مى کند زیـرا نـمى داند خانه بعدى بهتر از خانه قبلى خواهد بود یا نه ؟ انـقلاب نـیز یک چنین حالتى را دارد باید سران نهضت به مردم طرح بـدهند که پس ازانقلاب مى خواهند چه کنند از نظر نظامى , سیاسى , اقـتصادى , اجـتماعى , وبـالاخره شـکل و شـیوه حـکومت چـه جامعه ایـدهآلى را مـى خواهند تـشکیل دهند؟ هرچند بحمدالله ما در اسلام مـواد خـام یـک حـکومت ایـده آل را بحد کافى در منابعمان داریم و نـیازى بـه مـکاتب دیـگر نیست ولى باید آن را تصفیه و تبدیل به کالاى موردنیاز کر بـنابراین طـرح ونـقشه نداشتن براى آینده خود از آفات انقلاب به حساب مى آید.
9- خود باختگى
یـکى دیگر از آفات انقلاب که مسیر انقلاب را عوض کرده و انقلابیون را از بـین راه ازکـارشان پـشیمان و مـنصرف مى کند خودباختگى در مـقابل قـدرتهاى حـاکم واسـتعمارى اسـت زیـرا وقتى که یک مبارز انـقلابى در بـرابر یـک حـکومت اسـتعمارىقیام کـند و بعد در اثر مـشاهده بعضى از پیشرفتهاى آن حکومت استعمارى خود راببازد دیگر تـوان مـبارزه بـا او را نـخواهد داشت مى گویند : ((سر سید احمد خـان هندى)) کـه در عصر خود رهبر مسلمانان هند بشمار مى رفت و در ابـتدا با استعمارانگلستان مبارزه مى کرد در سال 1284 هجرى سفرى بـه انـگلستان رفت آن سفر به اقرار دوست و دشمن در روحیه او اثر عـمیق باقى گذاشت بطورى که برگشت نه تنهااز مبارزه با انگلستان صـرف نظر کرده بلکه در ردیف مداحان انگلستان قرار گرفته ومبارزه حزب ((مسلم لیگ)) را نیز علیه انگلستان تخطئه کرد و به نظرش این چـنین آمـدتنها راه بـراى مـسلمین جلب حمایت انگلستان است و او آنـچنان مـرعوب تـمدن وقـدرت سیاسى , اقتصادى , نظامى و فرهنگى انگلستان شده بود که مى گفت ابدامبارزه با او صحیح نیست و او یک قدرت شکست ناپذیر است.
ولـى سـید جـمال الدین اسدآبادى به عکس سید احمد خان هندى تمام هـمش راصـرف این جهت مى نمود که مسلمانان را از این خودباختگى و حـس خود کم بینى نجات داده و قوى دل نماید و آنها را علیه انگلیس بشوراند.
بـنابراین یـکى از آفـات انقلاب همین خودباختگى است مردم انقلابى نباید در برابرقدرتهاى استعمارى حس خفت و خوارى نموده و خود را ذلـیل بدانند و باید بدانندکه قدرت آنان مرهون ذلت ماست اگر ما در بـرابر آنـان قد علم نمأیم و آنان را ازاریکه قدرت به زمین بکشیم و خود را از تحت سلطه آنان بیرون آوریم آنان دیگر ازچنین قدرتى برخوردار نخواهند بود.
10- ناآگاهى و عدم توجه به حیله ها و نقشه هاى ضدانقلاب
زیـرا اگـر انقلابیون احزاب و گروههاى مخالف را شناسأى نکرده و بـطرحها ونـقشه هاىشان آگـاهى نداشته باشند آنان براحتى و بزودى انقلاب را از بین مى برندلذا علم شناخت دشمن چه داخلى و چه خارجى و ناآگاهى نسبت به نقشه هاىشوم آنان یکى از آفتهاى انقلاب است.
11- ناتمام گذاشتن انقلاب
ناتمام گذاشتن انقلاب یکى دیگر از آفاتى است که انقلاب را به عقب برگردانده وبى ثمر مى نماید یعنى اگر رهبران دینى یا سیاسى انقلاب را رهـبرى نـموده و بـخش تخریبى آن را بخوبى به پایان برسانند و نـظام حاکم را سرنگون نمایند ولى وقتى به بخش سازندگى رسیدند آن را رهـا کـنند و بـه خـیال آنـکه انقلاب به پایان رسیده به دنبال کـارهاى خـود بروند, اینجاست که میراث خواران فرصت طلب پیدا شده وزمـینه را خالى و بلامعارض ببینند و زمام امور را در دست گرفته یـا انقلاب را کلا ازبین مى برند و یا اگر اسمى از آن باقى بماند, از محتوا آن را تهى مى کنند همانندانقلاب مشروطه و ...
12- بازگشت از معنویت
انـقلابیون بـخصوص در انـقلاب اسـلامى ایـران بـا یـک نـیت خـاص و مـعنویتى مخصوص انـقلاب را آغـاز کـرده اند تـا زمـانى که به همان معنویتشان باقى بمانند و درصدد خدمت به بندگان خدا باشند انقلاب مـحفوظ خواهد ماند ولى اگر پس ازبدست گرفتن قدرت به فکر دنیا و امـور مـادى بـیفتند و از آن حـالت قداست زمان انقلاب بگذرند این اولین زنگ خطر براى آن انقلاب است.
تفاوت انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلاب‌ها
1. وجود یک رهبر اندیشمند و مدبر مثل امام خمینی(رحمت الله علیه) که از میان خود مردم برخاسته بود.
2. اهداف انقلاب، تغییر جزئی در یکی از ساختارهای جامعه نبود؛ بلکه به‌طور گسترده تمامی بخش‌ها و ساختارها را شامل می‌شد و ادعای انقلاب اسلامی، تغییر نظام سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود.
3.انقلاب اسلامی ایران بر اساس موازین و ارزش‌های اسلامی و جهان‌بینی توحیدی شکل گرفت و شعارها و اهداف سیاسی در آن، اصل نبود.
4. معمولاً انقلاب‌ها بر اساس منافع شخصی یک فرد یا گروه شکل می‌گیرد؛ اما در انقلاب اسلامی ایران، منافع شخصی مطرح نبود و هرچه بود، براساس تشکیل یک جامعه واحد اسلامی بود؛ به همین علت، آگاهی و ایمان همه آحاد کشور در آن تأثیر داشت.
5. خشم توده‌های ملت آن‌قدر زیاد بود که رژیم پهلوی، در هیچ صورتی نمی‌توانست جایگاه خود را حفظ کند و با شرط یا پیش‌شرط، مردم را قانع نماید؛ لذا قیام قهرآمیز همه توده‌های مردم، در شکل‌گیری انقلاب اسلامی تأثیر بسزایی داشت.
6. وقایع زیادی در به جوش آمدن غیرت مردم نقش داشت. در واقع رژیم پهلوی با هر اقدام سرکوب‌گرانه‌ای که در قبال مردم داشت، یک قدم آنها را به پیروزی‌شان نزدیک‌تر می‌کرد. وقایعی مثل حادثه 19 دی، سینما رکس آبادان، 15 خرداد و 17 شهریور، زودرس بودن پیروزی را نوید می‌داد.
7. انقلاب اسلامی ایران، یکی از معدود انقلاب‌هایی بود که مثال خون در مقابل شمشیر، بر آن صدق می‌کند. مردم بی‌سلاح در مقابل رژیم تا بن دندان مسلح. مردم بی‌دفاع در مقابل رژیمی که دلش به حمایت تمام ابرقدرت‌های جهان گرم است.
8. انقلاب اسلامی ایران، تنها انقلابی است که طیف‌های مختلف سیاسی و گروه‌های متعدد مبارزاتی را در زیر یک پرچم جمع کرد و از تشتت آراء جلوگیری نمود. (مشارکت‌همه گروه‌ها)
9.آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران، مقطعی و زودگذر نبود که با انقلابی دیگر، بتوان آن را عوض کرد. مطلوب‌ترین انقلابی که می‌شود در یک جامعه اتفاق بیفتد، در ایران رخ داد، درحالی‌که در سایر انقلاب‌ها، آرمان‌ها گاه عوض می‌شوند و انقلاب‌های پی‌درپی، آرمان‌های اولیه را کلاً متحول می‌کند.
10. انقلاب اسلامی ایران، برخلاف بسیاری از انقلاب‌های سیاسی دیگر که ساختار جامعه را عوض کرده‌اند، بر مبنای دین شکل گرفت و به توفیق رسید. در واقع، نخ تسبیح تمام وقایعی که در شکل گرفتن انقلاب مؤثر بودند، «اسلام» بود.
روحانیت در بنیاد نهضت، سهمی بسزا داشت و در زمان اوج قیام و آغاز انقلاب، نقش آن عینی‌تر و ملموس‌تر شد. در جنبش‌های صد ساله اخیر، تحریف‌گران کوشیده‌اند که نقش روحانیت را در نهضت‌ها کم‌رنگ نشان دهند و در مواردی با سکوت و اغماض یا تحریف و سوء‌برداشت، از حضور و عمل سیاسی علما و روحانیان عبور کنند.
اما روحانیت از تجربه‌های نهضت‌های پیشین، درس آموخت و قدم به قدم، در تمام لحظات انقلاب تا رسیدن به پیروزی و حتی بعد از آن، این انقلاب را رها نکرد و با ارائه نقش‌ها و مسئولیت‌های گوناگون، تداوم حضورش را عرضه کرد. بدون حضور روحانیت، اسلامیت انقلاب، در همان روزهای نخست به خطر می‌افتاد.
انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی(رحمت الله علیه)
* شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلاب‌ها جداست. هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این انقلاب اسلامی، یک تحفه الهی و هدیه‌غیبی بود که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارت‌زده عنایت شده است.[4]
* ما می‌دانیم که این انقلاب بزرگ که دست جهان‌خواران و ستمگران را از ایران کوتاه کرد، با تأییدات غیبی الهی پیروز شد... .
شما گمان نکنید که در مبارزه با رژیم مسلح شاه، ایران دارای سلاح بود. ایران، سلاحش سنگ بود، چوب و مشت... لکن سلاح معنوی داشت. سلاح معنوی‌اش ایمان به مکتب، خدای تبارک و تعالی، توکل به مبدأ قدرت و وحدت کلمه بود.[5]
*رمز پیروزی شما اول ایمان ثابت، و بعد وحدت کلمه بود.[6]
*پیروزی شما موافق هیچ حساب مادی‌ای نبود. آنها حساب مادی دارند... این حساب معنوی است نه حساب مادی.[7]
*مادامی که آن روحیه‌معنوی زمان رسول‌الله هست،... شما پیروزید. [8]
* و خداوند شما را پیروز کرد و خدا شما را پیروز می‌کند مادامی که به خدا توجه داشته باشید.[9]
* اگر بخواهیم انقلاب اسلامی را صادر کنیم، باید کاری کنیم که مردم خودشان حکومت را به دست بگیرند.[10]
ویژگی های انقلاب اسلامی از منظر امام راحل
حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) خود ویژگی‌های منحصر به فرد انقلاب اسلامی ایران را چنین برمی‌شمرند:
1.فراگیر بودن.[11]
2.جوشیدن از متن ملت.[12]
3.الهی بودن.[13]
4. مقدس بودن.[14]
5.برخاستن از متن جامعه و فطرت انسانی.[15]
6.خواستار تغییرات اساسی در همه ابعاد جامعه.[16]
7. ایجادکننده تحول فکری.[17]
8.انسانی بودن.[18]
9.منظم بودن.[19]
10.قوه ایمان، عامل بسیج سراسری.[20]
11.وحدت در مقصد.[21]
12.جوشیدن انقلاب از درون انسان‌ها.[22]
13.دادن آزادی مطلق به همه‌مردم.[23]
14. سرکوب نکردن پس از پیروزی.[24]
15.نهضت همه قشرها برای مطالبه حق.[25]
16. غلبه اسلام بر کفر.[26]
17.انسجام یافتن مردم با صدای ملکوتی.[27]
18.قدرت معنوی، عامل اتحاد مردم و پیروزی انقلاب.[28]
19.شباهت داشتن با قیام انبیا.[29]
20.قیام در مقابل همه قدرت‌های شرقی و غربی.[30]
21.متکی بودن به خداوند و خود مردم.[31]
انقلاب اسلامی و اعتماد به نفس
حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می فرمایند: شما در این مدتی که انقلاب کردید و قیام کردید، خودتان باورتان آمد و به دولت‏های مستضعف و ملت‏های مستضعف هم باوراندید که می‏شود در مقابل آمریکای جهان‏خوار و شوروی جهان‏خوار ایستادگی کرد. شما... قیام مردانه کردید و در مقابل آن‏ها ایستادید و... دستشان را ازکشور خودتان قطع کردید و دیدید که... شما خودتان می‏توانید در عین حالی که قدرت نظامی‏تان مثل آن‏ها نیست و قدرت صنعتی‏تان مثل آن‏ها نیست، لکن می‏توانید ایستادگی کنید. یک ملت وقتی که یک مطلب را باور کرد که می‏تواند انجام بدهد، انجام خواهد داد. اساسْ باور این دو مطلب است، باور ضعف و سستی و ناتوانی و باور قدرت و قوّه و توانایی. اگر ملت این باور را داشته باشد که ما می‏توانیم در مقابل قدرت‏های بزرگ بایستیم، این باورْ اسباب این می‏شود که توانایی پیدا می‏کنند و در مقابل قدرت‏های بزرگ ایستادگی می‏کنند.
بیداری اسلامی؛ معنی صدور انقلاب
حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می فرمایند: این که می‏گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنای غلط را از آن برداشت نکنند که ما می‏خواهیم کشورگشایی کنیم. ما همه کشورهای مسلمین را از خودمان می‏دانیم. همه کشورها باید در محل خودشان باشند. ما می‏خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرت‏ها فاصله گرفتند و... دست آن‏ها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، این در همه ملت‏ها و در همه دولت‏ها بشود. آرزوی ما این است. معنای صدور انقلابِ ما این است که همه ملت‏ها بیدار شوند و همه دولت‏ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از این که همه مخازن آن‏ها دارد به باد می‏رود و خودشان به نحو فقر زندگی می‏کنند، نجات بدهد.
دورنمای انقلاب اسلامی
حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می فرمایند: ما امروز، دورنمای... انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش می‏بینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است. امیدبخش آتیه روشن است و وعده خداوند تعالی‏را نزدیک و نزدیک‏تر می‏نماید. گویی جهان مهیّا می‏شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظمه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان.
مردمی بودن انقلاب اسلامی

حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می فرمایند: مهم این است که انقلاب اسلامی ما، انقلابی است که به دست مردم صورت گرفته، مردم انقلاب کرده‏اند و مردم باید آن را به آخر برسانند. مردم قیام کرده‏اند؛ شاه را بیرون کرده و رژیم او را سرنگون نموده و نظام اسلامی را که به نفع مستضعفین است، جایگزین آن کرده‏اند. پس مردم باید پایِ کاری که کرده‏اند، بایستند. هرچه عمل بزرگ باشد، دشمنش بیش‏تر و بزرگ‏تر است.
انقلاب اسلامی و استقامت
حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می فرمایند: امروز که تمام بوق‏های تبلیغاتی برضد اسلام و ایران است، بدین خاطر است که ایران را به سازش و تسلیم بکشند. انقلاب ما عظیم است و متّکی به هیچ قدرتی نیست؛ نه قدرت شرق و نه قدرت غرب. انقلاب‏هایی که در دنیا می‏شود، به یکی از این دو ابرقدرت متّکی است، ولی انقلاب مردم ما، انقلابی است متّکی به خود مردم؛ پس مردم باید از پیامدهای انقلابشان گله نداشته باشند. امروز کشور ایران، روی پای خودش ایستاده است؛ لذا زحمت‏ها و توطئه‏ها را هم باید تحمل کند.
انقلاب مردمی و مکتبی
حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) می فرمایند: انقلاب‏هایی که در دنیا واقع شده یا پس از این واقع می‏شود، یا از طریق ملت‏ها بوده است و یا از طریق حکومت‏ها که به نحو کودتا یک انقلابی انجام می‏دادند. اکثرا انقلابات کودتایی بوده، آن انقلاب هم که از قِبَل ملت بوده است، شاید کم انقلابی پیدا بشود که به هدایت احزاب و دسته‏جات معیّن واقع نشده باشد. شما اگر بگردید، در تمام انقلاباتی که‏واقع شده است، نخواهید پیدا کرد انقلابی که این دو خاصیت را داشته باشد؛ یکی این‏که ازملت واقع شده باشد بدون دخالت احزاب و گروه‏ها و دسته‏جات سیاسی و امثال این‏ها، و یکی دیگر این‏که مکتبی باشد و آن هم یک مکتب الهی. در همه انقلاباتی که در دنیا واقع شده است، مثل انقلاب ایران پیدا نخواهید کرد. انقلاب ایران، یک جهت اسلامی داشت و حالا هم دارد و آن این‏که سرتاسر ایران که مسلمان هستند، این‏ها به همان ایده اسلامی قیام کردند.
انقلاب اسلامی در کلام علامه شهید مرتضی مطهری(رحمت الله علیه)
«انقلاب اسلامی ایران، اگر در آینده بخواهد به نتیجه برسد و همچنان پیروزمندانه، به پیش برود باز هم باید روی دوش روحانیون و روحانیت قرار داشته باشد».[32]
… من که قریب به دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ(امام خمینی رحمت الله علیه) تحصیل کرده‌ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه کرد.
وقتی برگشتم، دوستانم پرسیدند چه دیدی؟ گفتم: چهار تا «آمِنْ» دیدم.
«آمِنْ بِهَدفِه»، به هدفش ایمان دارد.
«آمن بِسَبیلهِ»، به راهی که انتخاب کرده ایمان دارد.
«آمِن بِقولِه»، در میان همه رفقا و دوستانی که سراغ دارم احدی مثل ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. به ایشان نصیحت می‌کنند؛ آقا کمی یواش‌تر، مردم دارند سرد می‌شوند، مردم دارند از پای درمی‌آیند، می‌گویند؛ نه مردم این‌جور نیستند که شما می‌گویید. من مردم را بهتر می‌شناسم.
و بالاخره بالاتر از همه «آمِنْ بِرَبِّه»، در یک جلسه خصوصی، ایشان به من گفت: فلانی این ما نیستیم که چنین می‌کنیم، من دست خدا را به وضوح حس می‌کنم...».[33]
انقلاب اسلامی در کلام مقام معظم رهبری
تضعیف انقلاب اسلامی
ملت عزیز ما می‏دانند که انگیزه دشمن از حملات همه‏جانبه به علمای دین، جز این نیست که به وضوح می‏دانند روحانیت، نقش تعیین کننده و بی‏بدیلی داشته و دارند و آنان حمله به روحانیت را با هدف تضعیف و محو انقلاب انجام می‏دهند. امروزه قلم‏های مزدور و دست‏های فروخته شده به دشمن، در کار آنند که این پشتوانه معنوی انقلاب را در چشم مردم تضعیف کنند. دشمن انقلاب، جامعه روحانیت را در صورتی تحمل می‏کند که روحانیون از دخالت در امور سیاست و حضور در صحنه‏های انقلاب کنار بکشند و مانند جمعی از روحانیونِ بی‏خبر و متحجرِ گذشته و حال، به کنج مدارس و مساجد اکتفا کنند و کشور و زندگی مردم را به آنان بسپارند.
هدف دشمنان انقلاب اسلامی
آنان [دشمنان انقلاب] می‏خواستند با تهاجمات متوالی سیاسی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی و با نشانه گرفتن اصیل‏ترین پایه‏های نظام اسلامی، انقلاب را از مهم‏ترین وظایف بلندمدت خود، یعنی سازندگی مادّی و معنوی جامعه و کشور باز دارند و دین و انقلاب و حکومت اسلامی را در اداره کشور ناتوان نشان دهند و به این ترتیب، از الگو شدن جمهوری اسلامی در دنیای اسلام جلوگیری کنند.
شباهت انقلاب اسلامی با صدر اسلام
خصوصیات و ابعاد انقلاب اسلامی، در موارد بسیاری با صدر اسلام شباهت دارد. اهداف، احکام و صنوف گوناگون دشمنان انقلاب اسلامی، غالبا شبیه صدر اسلام است. بنابراین، اگر آیات کریمه قرآن را با تدبّر مورد توجه قرار دهیم و از آن راهنمایی و درس بگیریم، قادر به علاج سریع تمامی مسایل روز و حوادث جاری کشور خواهیم بود.
بوستان همیشه بهار انقلاب
بوستان همیشه بهار انقلاب اسلامی، در پرتو ایمان و تلاش ملت ایران و استقرار حکومت اسلامی در این سرزمین، هیچ‏گاه خزان نخواهد دید. برخی قلم به دستان که خود دچار خزانِ اندیشه و افسردگی روح شده‏اند، تلاش می‏کنند بهار انقلاب و بهار شکوفایی و پرورش انسان‏های مؤمن وشایسته را در ایرانْ پایان یافته تبلیغ کنند، اما این‏گونه تحلیل‏ها، مربوط به انقلاب‏های مادّی است و این افراد که در واقع آرزوها و خواست‏های خود را تبلیغ می‏کنند، یا خائنند یا غافل.
ظرفیت انسان‏سازی انقلاب اسلامی
قدرت و ظرفیت انسان‏سازی انقلاب اسلامی، تنها درپرتو استمرار حاکمیت حق و تداوم حکومت اسلامی در حدّ کمالْ ظهور خواهد یافت و به همین علت بود که امام حفظ نظام را، از همه واجباتْ واجب‏تر می‏خواندند. در پرتوِ... استمرار حکومت اسلامی در کشور، آمریکا در مقابل نظام اسلامی هیچ غلطی نمی‏تواند بکند و دشمن با همه عقبه گسترده و نیرومند فرهنگی، محاصره اقتصادی، تهدید سیاسی و توطئه‏های گوناگون، قادر نخواهد بود اندک تزلزلی در این بنای رفیعِ الهی ایجاد کند.
نیروی ذاتی انقلاب

در ذات انقلاب اسلامی، یعنی تفکر اسلام ناب، نیرویی وجود دارد که پیوسته انسان‏های شایسته و مؤمن تربیت می‏کند، به گونه‏ای که در حال حاضر نیز اگر میدانِ آزمایش و دروازه جهاد و شهادت باز گردد، نوجوانان و جوانانی که پیروزی انقلاب و حیات امام را شاهد نبوده‏اند و حتی در دوران دفاع مقدس حضور نداشته‏اند، جانْ برکف به میدان می‏شتابند و در دفاع از حق و عدالت، تا به آخر می‏ایستند.
شکل‏گیری دو جریان در اثر پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی و سربرافراشتن جمهوری اسلامی، به طور هم‏زمان دو جریان عظیم در سراسر گیتی آغاز شد. اول، روند ستایش و امید و درس‏گیری از سوی ملت‏های مستضعف و زیر ستم، به خصوص در کشورهای اسلامی و نیز مسلمانان سراسر جهان و همه آزاد اندیشان عالم. دوم، روند نگرانی و توطئه و دشمنی ازسوی دولت‏های مستکبر و صهیونیست‏ها و سرمایه‏داران غارت‏گر بین‏المللی و نیز وابستگان آن‏ها در برخی کشورهای دیگر
خلاصه‏ای از سرگذشت جریان اول آن است که با تشکیل جمهوری اسلامی در ایران، مسلمانان در همه جهان هویتی تازه یافتند و احساس عزّت و شخصیت اسلامی، درآنان دمیده شد... و در همه جای دنیای اسلام، روحیه افتخار به اسلام و مسلمان بودن، رو به رشد و گسترش گذاشت.... جریان دوم، یعنی روند دشمنی‏ها و کینه‏ها و توطئه‏ها، از نخستین روزهای پیروزی انقلاب آغاز شد و به تدریج با زایل شدن حیرت و گیجی و سردرگمی‏ای که سیاست‏مداران دولت‏های استکباری و غارت‏گران و صهیونیست‏ها بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در این نقطه حساس جهان بدان دچار شده بودند، گسترش و عمق و تنوّع یافت.
ملت زنده و با نشاط
امروز به برکت انقلاب و با وجود صدها دسیسه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی از سوی دشمنان، ملت ایران زنده و با نشاط، مسؤولان و دولت‏مردان کوشا و دل‏سوز، استعدادهای جوانان در جوشش و بالندگی،... عزّت و استقلال کشور در دنیا هم‏چون نمونه‏ای معروف و مثال‏زدنی، پیوند میان ملت و مسؤولان در دنیا کم نظیر، شعارها و هدف‏های ملت و دولت یک‏سان و همه با سمت و سوی ایرانی بزرگ و آباد و متّحد و الگو برای کشورهای اسلامی، و آفاق آینده، روشن و تاب‏ناک است.


پی نوشت:
1. نـخستین خـانه اى کـه بـراى مردم بنا شده همان است که در مکه اسـت. خـانه اى که جهانیان را سبب برکت و هدایت است (آل عمران / 96).
2. پس توبه اتفاق پروردگارت بروید با آنها قتال کنید, ما اینجا خواهیم نشست (مأده/ 24).
3.نفس الهموم , ص 115.
[4]. صحیفه امام، ج 21، ص 401.
[5]. همان، ج 13، ص 84.
[6]. همان، ج 6، ص 310.
[7]. همان.
[8]. همان، ج 8، ص 203.
[9]. همان، ج 7، ص 136.
[10]. همان، ج 15، ص 307.
[11]. صحیفه امام، ج 4، صص 232 و 354.
[12]. همان، ج 4 ، ص 256 و ج 11، ص 516.
[13]. همان، ج 5، صص 35 و 83.
[14]. همان، ج 7، ص 24.
[15]. همان، ج 4، ص 440 و ج 11، ص 433.
[16]. همان، ج 5، ص 450.
[17]. همان، ج 8، ص 383 و ج 7، ص 245.
[18]. همان، ج 6، ص 130 و ج 7، ص 103.
[19]. همان، ج 5، ص 206.
[20]. همان، ج 6، ص 361.
[21]. همان، ج 7، ص 514.
[22]. همان، ج 5، ص 81.
[23]. همان، ج 9، ص 337.
[24]. همان، ج 13، ص 15.
[25]. همان، ج 4، ص 305.
[26]. همان، ج 11، ص 360.
[27]. همان، ج 11، ص 366.
[28]. همان، ج 6، ص 310.
[29]. همان، ج 5، ص 315.
[30]. همان، ج 6، ص 98.
[31]. همان، ج 5، ص 171 و ج 13، ص 232.
[32]. استاد مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص 184.
[33].همان، صص 21 و 22.


منابع:
کتاب انقلاب اسلامى و ریشه هاى آن، عباسعلی عمیدزنجانی
کتاب مباحثى پیرامون انقلاب اسلامى ،شهید حجت الاسلام باهنر
ماهنامه پاسداراسلام
ماهنامه گلبرگ
ماهنامه دیدارآشنا
پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی راسخون

پایان پیام/
 

کد خبر 16417

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha