ایده مهدویت برگرفته از سرشت و فطرت انسان

مسأله برقرارى عدالت، آن هم با مقیاس بشریت، هدف اصلى و عمومى همه انبیاء بوده است؛ یعنى انبیاء که آمده‏اند، یک کار، یک وظیفه، یک مأموریت و یک رسالت داشته‏اند که به نصّ قرآن، عدالت بوده است.

خبرگزاری شبستان: باورداشت به مهدویت مبتنی بر اصول و مبانی عقلانی است. یکی از اصول بنیادین این نظریه عدالت است. براساس نظریه مهدویت جهان پر از ظلم و پلیدی خواهد شد و منجی عالم براساس خواست الهی برای برقراری عدل و داد کامل قیام خواهد کرد و مومنین براساس عدل، اخلاق و راستی حاکم زمین خواهند شد.
عدالت چه جایگاهی در میان مومنین و ادیان الهی دارد؟ آیا عدالت موضوعی است که جدیدا مورد توجه بوده است یا آنکه فطری است و در سرشت انسان قرار داشته است؟ آیا عدالت هدف انبیاء و مصلحان بوده است یا آنکه موضوعی فرعی است که تنها در برهه ای از زمان براساس شرایط جوامع مورد توجه قرار گرفته و در برهه دیگری از زمان به گورستان تاریخ ملحق شده است؟
 

شهید مطهری باور دارد در نهاد و فطرت بشر تمایل به عدالت وجود دارد و کاروان جهان به سوی برقراری عدل کلی و نه نسبی در حرکت است. شهید مطهری بر این باور است که انبیاء دو هدف را دنبال می کردند که یکی از آنها در همیشه تاریخ برقراری عدالت بوده است.
براساس دیدگاه شهید مطهری می توان مدعی شد، تمام انبیاء، پیامبران و مصلحان جهان که در راه برقراری عدالت گام نهاده اند، زمیه سازان انقلابی جهانی هستند تا در نهایت حجت و نور نهایی پرچم آن را در دست گرفته و عدالت راستین را برپا کند. این حرکتی واحد است که مقصد آن حکومت جهانی قائم منتظر است که دولت و مدینه فاضله را برای بشریت به ارمغان خواهد آورد.
با توجه به مبانی نظریه مهدویت و دلایل ارائه شده برای اثبات این نظریه می توان مدعی شد موضوع مهدویت موضوعی است که از سرشت و فطرت انسان نشات گرفته است.


شهید مطری باور داردهمه پیامبران الهى که از طرف خداى متعال در میان بشر مبعوث شده‏اند، براى دوهدف اساسى بوده است. یکى از این دو هدف، برقرارى ارتباط صحیح میان بنده و خالق خودش، میان بنده و خداست، و به تعبیر دیگر منع بشر از پرستش هر موجودى غیر از خالق خودش، که در کلمه طیّبه "لاإله إلاالله" خلاصه مى‏شود. هدف دومى که براى بعثت پیامبران عظام از طرف خداوند متعال هست، برقرارى روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر، بعضى با بعضى دیگر، براساس عدالت، صلح، صفا، تعاون، احسان، عاطفه و خدمت به یکدیگر است.
 

 

قرآن کریم این دو مطلب را به عنوان دو هدف براى انبیاء در کمال صراحت ذکر کرده است. راجع به هدف اول، درباره خاتم الانبیاء مى‏فرماید: یا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً. وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً «1»، و درباره هدف دوم مى‏فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ «2». ببینید قرآن با چه صراحتى عنایت انبیاء و بلکه مأموریت و رسالت انبیاء براى برقرارى عدل در میان بشر را بیان مى‏کند. در این آیه مى‏فرماید ما فرستادگان خودمان را با دلایل روشن فرستادیم و همراه آنها کتاب و دستور و نوشته فرستادیم با میزان، یعنى قوانین و مقررات عادلانه، براى چه؟ "لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ" براى اینکه همه افراد بشر به عدالت رفتار کنند و اصل عدالت در میان افراد بشر برقرار گردد.
بنابراین مسأله برقرارى عدالت، آن هم با مقیاس بشریت، هدف اصلى و عمومى همه انبیاء بوده است؛ یعنى انبیاء که آمده‏اند، یک کار، یک وظیفه، یک مأموریت و یک رسالتى که داشته‏اند، به نصّ قرآن مجید عدالت بوده است.
...یکى از امتیازات اساسى معتقَدات اسلامى- و بالاخص در دید شیعه از اسلام- همین است که: بدبین نباشید، دوره ظلم و ستم، دوره جنگ و دعوا، دوره اختلاف، دوره فساد اخلاق و دوره سیاهى و ظلمت یک دوره موقت است و عاقبت نورانیت و عدالت است. اگر هم [این تعلیم‏] در ادیان دیگر هست، به این روشنى که در مذهب شیعه وجود دارد قطعاً در هیچ جا وجود ندارد. این هم یک مطلب که آینده بشریت در همین دنیا نیکى و رخت بربستن ظلم و آمدن عدالت است؛ و اگر انسان در درجه اول در قرآن کریم تأمل کند مى‏بیند قرآن این مطلب را تأیید و تأکید مى‏کند، نوید به آینده مى‏دهد و آینده دنیا را روشن مى‏بیند. ...


بنابراین از قرآن دو مطلب استفاده شد: یکى اینکه هدف اساسى انبیاء دو چیز است: توحید و برقرارى عدالت. اولى مربوط است به ارتباط انسان با خدا، و دومى مربوط است به ارتباط انسانها با یکدیگر. مطلب دوم اینکه مسأله عدالت، تنها یک آرزو و خیال نیست، یک واقعیتى است که دنیا به سوى آن مى‏رود، یعنى سنت الهى است و خدا عدالت را در نهایت امر بر دنیا حاکم خواهد کرد ...
بحث من درباره این مطلب است که عدل کلى در دنیا برقرار مى‏شود، بالخصوص راجع به یک جهت آن، و آن این است: اسلام که مدعى است عدل کلى در دنیا برقرار مى‏شود، بر چه اساسى مدعى است که برقرار مى‏شود؟ لهذا 3 موضوع را باید تشریح کنم: یکى اینکه اولا عدالت چیست؟ دوم اینکه آیا در نهاد و فطرت بشر تمایل به عدالت وجود دارد یا اساسا در فطرت بشر میل به عدالت وجود ندارد، هر وقت عدالت به بشر داده شده است و داده بشود، به زور است، تحمیل است، بشر محال است به میل و رضاى خودش زیر بار عدالت برود؟ و مسأله سوم این است: آیا عدالت عملى هست یا نیست، و اگر عملى بشود به چه وسیله عملى خواهد شد؟ (مجموعه آثار استاد شهیدمطهرى، ج‏18مجموعه‏آثار، ص: 151).

در یادداشت های بعد دیدگاه شهید مطهری پیرامون عدالت بیان می شود.


ادامه دارد/

کد خبر 162202

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha