به گزارش خبرگزاری شبستان، رونامه وطن امروز در سرمقاله امروز 18 مرداد با عنوان کار سخت بعدی ها به قلم حسین قدیانی به تحلیل کار سخت رییس جمهور و شهردار در دولت آینده و مواضع اصولگرایی و اصلاح طلبان در آن پرداخته است که به شرح زیر است:
این روزها کلا حق با دوم خردادیهاست! اصلاحطلبان تاکنون اینقدر حرف درست و حسابی نزدهاند؛ رئیسجمهور بعدی بویژه در برابر بعضی امتیازات خاص رئیسجمهور دهم کار سختی در پیش دارد، البته فقط رئیسجمهور بعد از احمدینژاد نیست که کار سختی در پیش دارد. شهردار بعد از قالیباف نیز کار سختی در پیش دارد. رئیس روسای شورای شهرهای بزرگ و کوچک نیز کار سختی در پیش دارند و باید در دکترین خدمت بیمزد و منت برای ملت گوی سبقت از چمران مردمی و شیبانی سادهزیست بربایند و ساعیتر از اسلاف خود باشند. حتی رئیس مجلس بعدی هم از حدادعادل و علی لاریجانی باید بسی مقتدرتر و کاراتر باشد. در مزیت عصر حاکمیت اصولگرایی همین بس که کار برای بعدیها سخت و دشوار مینماید. گذشت دورهای که رئیس مجلس شورای اسلامی کسی در مایههای شیخ بیسواد بود و «راس امور»، مجلسی در حد بیحد مجلس ششم. گذشت دورهای که به اعتراف خود دوم خردادیها، اصلاحطلبان در شورای شهر چونان اسبان عصبانی در سربالایی، همدیگر را گاز میگرفتند و به هم لگد پرت میکردند. گذشت دورهای که یک آدم صرفا حراف و خالیبند با وراجی «نمیگذارند کار کنیم» و «هر 9 روز یک بحران» بر صندلی قوه مجریه تکیه بزند و خودشان صادقانه اعتراف کنند که فلانی همان به کنج کتابخانه ملی مینشست و به جای صدارت، پکهای عمیق روشنفکری میزد و پزهای عتیقه میداد و تز پشت بند تز ارائه میکرد که اصولا در روز دوم خرداد آمده بود برای باختن، نه ردای ریاست بر جمهور پوشیدن. بعد از زمان اصلاحات، به یک روایت، اصولگرایان کار چندان مشکلی نداشتند؛ بهتر کار کردن از جیغجیغوهای دوم خردادی شورای شهر، هنر نیست. بدیهی است در هر صورت، کارنامه حدادعادل و علی لاریجانی از کارنامه مهدی کروبی و نمایندگان مجلس ششم برتر و روشنتر است. شهرداران اصولگرایان؛ احمدینژاد و قالیباف کجا و ملک مدنی کجا؟! کرباسچی کجا که تورم و اختلاس و ریخت و پاش را در امور شهری به عبارتی برای همیشه نهادینه کرد؟! اگر هنوز هم همگان خاتمی را به مرد بزم و دمدمی بودن و تعلل و بیتصمیمی و شل و ولی و خالیبندی و یکی به نعل و یکی به میخ میشناسند اما همچنان دولت فعلی را به سفرهای استانی، مسکن مهر، پرداخت یارانه، محرومنوازی، دوندگی بیامان جهت حل مشکلات، پیشرفتهای خیرهکننده علمی و... میشناسند. قطعا رئیسجمهور بعدی کار سختی در پیش دارد. او باید بیشتر از احمدینژاد بدود و بیشتر از دکتر، دردآشنای لب مرزترین خانههای روستایی باشد. اعضای کابینه بعدی باید خیلی کمتر از هیات دولت امروز بخوابند و رکوردهای علی نیکزاد در افتتاح پروژههای سحرگاهی را بشکنند. افطار را باید سر سفره ایتام بگذرانند و در طرحهای ملی بهداشتی روی دست «پزشک خانواده» بلند شوند. نه همین قدر که کافی نیست، بلکه باید خیلی بیش از این بوی خدمت دهند و در کار خیر خدمت عجول باشند. بعد از احمدینژاد باز هم در مقام عمل ایران باید برای همه ایرانیان باشد و فرقی میان ایرانی روستایی و ایرانی شمال شهر تهرانی نباشد. رئیسجمهور بعدی باید خیلی بیشتر از اینکه تاکنون شاهد بودهایم، پاسدار خون شهدای هستهای باشد و حتی برای آنی تداعیگر دوره شوم اصلاحات و وکلای بیشرم و حیای مجلس ششم نباشد. رئیسجمهور بعدی صبح باید سد افتتاح کند، ظهر باید در شهری دیگر آزادراه افتتاح کند، بعدازظهر باید برای محرومترین روستاهای همان شهر پای درد دل پابرهنگان بنشیند، غروب باید خبر خوش هستهای دهد و خستگی را بسی بیشتر از آمارهای برآمده از این دولت، خسته کند.
رئیسجمهور بعدی باید تمام مزایای دولت فعلی را داشته باشد، منهای خبط و خطاهای موجود. شهردار بعدی باید بتواند در عرض کمتر از فصلی از سال، بوستانی در مایههای «ولایت» بسازد و آنقدر در کار خدمترسانی کوشا باشد که شهروندان اغلب پرادعای شمال پایتخت نیز به راحتی، سنگینی عبور و مرور در پل در حال ساخت صدر را به سرعت و دقت این پروژه بزرگ ببخشند و بوقی به اعتراض نزنند. طرفه حکایت اینجاست؛ بخشی از قوه قضائیه با منتقدان بعضا حزباللهی رئیس مجلس، نامهربان و تند و تیز است اما بزرگترین اهانت در حق علی لاریجانی هیچ نیست الا اینکه یکی بردارد و رئیس مجلس اصولگرایان را با مجلس و رئیس مجلسی در مایههای مجلس ششم قیاس کند.
***
این روزها اصلاحطلبان بویژه آن جماعت از این قوم که در فتنه 88 به درستی سزای اعمالشان را ندیدند، در مقام سوءاستفاده از عطوفت و کرامت نظام، جملگی مدیران اصولگرا را میزنند تا کلیت جریان اصولگرایی را زده باشند. مدیران اصولگرا اسم برای ایشان اسم رمز اصولگرایی و اصولگرایی اسم رمز اصل انقلاب اسلامی است. یکی را میزنند که یکی دیگر را ضربه زده باشند. حضرات دوم خردادی برای این عمل خود، مفر خوبی پیدا کردهاند. به جای «انقلاب اسلامی» میگذارند «اصولگرایی» و بعد هر آنچه بر زبانشان میآید علیه خدمترسانی و استکبارستیزی و سادهزیستی و مردمداری و ولایتمداری نثار میکنند. مشکل این جماعت، نه احمدینژاد است و نه قالیباف. در وهله اول مشکل با اصولگرایی دارند و بعد هم خود انقلاب. پرواضح است در عصر حاکمیت اصولگرایان، صرفنظر از معایب گاه و بیگاهشان و حداقل در قیاس با عصر دوم خرداد، درجه کارایی و کارآمدی نظام سیر صعودی به خود گرفته است. پس چرا دوم خردادیها مدعیاند که رئیسجمهور بعدی کار سختی در پیش دارد؟! و چرا همزمان با هم رئیسجمهور و رئیس مجلس و شهردار و مدیران شورای شهر و... را مورد تاخت و تاز قرار میدهند؟! این وسط آیا دعوای اصولگرا با اصولگرا ابلهانه نیست؟! و آیا خاماندیشانه نیست که باز هم مثل قبل، شماری از ما معتقد باشیم فتنه مرده است و اصلاحطلبان خواب تشریف دارند؟!
***
کاش اصولگرایی در قامت یک انسان مظلوم ظاهر میشد و ندا سر میداد، کیست مرا یاری کند؟!
پایان پیام/
نظر شما