خبرگزاری شبستان: تاریخ دانش شرقشناسی عموما با تحریف ها، کتمان حقایق و نوعی بیانصافی همراه بوده است. اما در این میان گاهی برخی چهرههای شاخص شرقشناسی، در مواجهه با منطق مستحکم برخی اندیشههای شرقی، شیفته آنها شده، به آن گرایش و میل باطنی و ایمان قلبی یافتهاند و یکی از این چهره های شاخص، هانری کربن است.
وى پس از آن که شاگرد فیلسوفان و استادان بزرگ و نامورى چون ادموند هوسرل، ارنست کاسیرر، امیل بریه، اتین ژیلسون، هلموت ریتر و لویى ماسینیون و دیگران و نخستین مترجم آثار مارتین هایدگر به زبان فرانسه بود (ژان پل سارتر، آشنایى خود را با هایدگر، مدیون این ترجمهها مىدانست) به اسلامشناسى روى آورد و گمشده خویش را در حکمت معنوى اسلام، خاصّه در آثار شیخ اشراق سهروردى یافت و مدّت 5 سال مقارن با جنگ جهانى دوم را در کتابخانههاى شهر استانبول سپرى کرد و در آنجا گنجینههاى ارجمندى را فراچنگ آورد و چون عاشقى دلسوخته، شب و روز به مطالعه آنها پرداخت.
مرحوم پرفسور کربن پس از پایان جنگ جهانى دوم به ایران آمد. اوّلًا وى با فراست دریافته بود که ایران، تنها خاستگاه و جایگاه حکمت اسلامى است و در حالى که شرقشناسان، ابن رشد را آخرین فیلسوف جهان اسلام مىدانستند، وى با صراحت اعلام کرد که مرگ ابن رشد، سرآغاز حقیقى حکمت اسلامى است. ثانیاً او معتقد بود که حکمت معنوى اسلام، با تشیّع ارتباط و پیوند نزدیک دارد و امامان شیعه، ادامهدهنده اسلام حقیقىاند و با اعتقاد به امام دوازدهم، شخصیّت امام در فرهنگ تشیّع و زندگى روزمرّه شیعیان، بروز و ظهور دارد و اصل ولایت و امامت، چونان رشتهاى نامرئى، به تاریخ تشیّع وحدت مىبخشد. ثالثاً وى توجّه یافته بود که حکمت در سرزمین ایران، امرى تاریخى و متعلّق به گذشته نیست، بلکه از دیرباز، حیاتى مستمر داشته، در زندگى حکماى معاصر ایران، چون مرحوم استاد علّامه طباطبایى و دیگر بزرگان تبلور و تجسّم دارد. خلاصه آن که مرحوم کربن، گمشده دیرین خود را در حکمت معنوى ایران باز یافته بود. شاید گزاف نباشد اگر بگوییم که به نظر کربن، در جهان معاصر و عصر سیطره مدرنیسم اگر بتوان حکمت الهى را در جایى از کره زمین جستجو کرد، آنجا فقط ایران، مهد تشیّع است، وعلاقه مفرط او به ایران و جهان تشیّع نیز از همین امر ناشى مىشد.
دیدگاه کربن در مورد حضرت حجت(عج) به نقل از علامه طباطبایی
مرحوم علامه سیدمحمدحسین طباطبایی به همین حساسیت ویژه کربن به حقایق مذهب تشیع اشاره کرده و ضمن ارائه متن گفت و گوهای خود با او از این نکته یاد میکند که: در این مجلس (دومین جلسه ملاقات علامه با کربن) آقای دکتر کربن، مذاکره را ادامه داده و گفتند که امسال موقعی که اروپا بودم، در ژنو کنفرانسی در موضوع امام منتظر به عقیده شیعه دادم و این مطلب برای اندیشمندان اروپایی که حضور داشتند کاملا تازگی داشت.... به عقیده من، مذهب تشیّع تنها مذهبى است که رابطه هدایت الهیّه را میان خدا و خلق براى همیشه نگهداشته و به طور استمرار و پیوستگى، ولایت را زنده و پابرجا مىدارد.
مذهب یهود، نبوّت را که رابطهاى واقعى میان خدا و عالم انسانى است، در حضرت کلیم ختم کرده و پس از آن به نبوّت حضرت مسیح و حضرت محمّد(ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع مىکند و همچنین نصارى در حضرت مسیح متوقّف شده، و اهل سنّت از مسلمین نیز در حضرت محمّد(ص) وقوف کرده و با ختم نبوّت در ایشان، دیگر رابطه اى میان خالق و خلق موجود نمىدانند، تنها مذهب تشیّع است که نبوّت را با حضرت محمّد(ص) ختم شده مىداند، ولى ولایت را که همان رابطه هدایت و تکمیل است، بعد از آن حضرت و براى همیشه زنده مىداند.
رابطهاى که از اتّصال عالم انسانى به عالم الوهى کشف نماید، به واسطه دعوتهاى دینى قبل از موسى و دعوت دینى موسى و عیسى و محمّد(ص) و بعد از حضرت محمّد، به واسطه ولایت جانشینان وى (به عقیده شیعه) زنده بوده و هست و خواهد بود، او حقیقتى است زنده که هرگز نظر علمى نمىتواند او را از خرافات شمرده و از لیست حقایق حذف نماید.
کربن خود در یکی از پرسش هایی که از محضر مرحوم علامه به عمل آورده به همین حقیقت برای بار دیگر اشاره کرده است.
او خطاب به علامه مینگارد: مطلب اساسی تصور امام غایب، چه اثری در تفکر فلسفی و اخلاق و روی هم رفته تمام زندگی معنوی شیعیان دارد؟ آیا با تعمق جدیدی در این تصور اساسی، مذهب تشیع نمیتواند در دنیای امروزه یک غذای جدید روحی برای احیای فلسفه و مبدا نیرویی برای زندگی معنوی و اخلاق ببخشد. نیرویی که تا کنون در تقدیر مانده است؟
مرحوم علامه طهرانی نقل نموده اند که: (مرحوم علامه طباطبایی به کربن گفتند که) در دین مسیح، خدا اسماء حُسنى ندارد؛ فقط لفظ خُدا و إله و أبْ براى اوست، بنابراین اگر شما مثلًا حالى پیدا کردید! و خواستید خدا را بخوانید و مناجات کنید، و او را با اسماء و صفاتش یاد کنید! و با اسم خاصّى از او حاجت خود را بطلبید! چه خواهید کرد؟
در پاسخ گفت: من در مناجاتهاى خود، "صحیفه مهدویّه(ع)" را مىخوانم.
و همو نقل نموده اند که علّامه مىفرمودند: کربن کِراراً "صحیفه سجّادیّه(ع)" را مىخواند، و گریه مىکرد.
و نیز در مهر تابان، چنین آمده است:
در مجلّه "جوانان امروز" مورّخه 24 آبان 1361 (شماره 821) که ویژه نامه سالگرد رحلت علّامه طباطبائى است، در ص 52، ضمن مصاحبه با فرزند ارشد وی، سیّدعبدالباقى، مطلبى را از هانرى کربن آورده است که ایشان از مرحوم علّامه نقل کردهاند و ما در اینجا مىآوریم:
یک روز بدون اینکه ما سؤالى از پدر کرده باشیم رو به ما کرد و با بشاشت و نشاط خاصّى گفت: این پروفسور کربن به اسلام مؤمن شده ولى رویش نمىشود که ایمانش را بر زبان بیاورد! چند صباحى از این گفته پدر گذشت و یک روز پروفسور کربن در یک کنفرانس در خارج، سخنرانى جنجالى کرد و درباره امام زمان(عج) سخنان پر شورى ایراد کرد و ضمن آن گفت که: "من به خاطر بحث درباره اسلام و رسیدن به این حقائق، نزدیک بود پست تحقیقى خودم را از دست بدهم، یعنى کلیسا مرا از این پست خلع کند." پدر وقتى از این موضوع مطّلع شد، بسیار مسرور و مشعوف شد و گفت: نگفتم این پروفسور کربن مؤمن به اسلام شده ولى رویش نمىشود که صریحاً اعتراف کند؟!
پی نوشت ها:
مهرتابان از مرحوم علامه طهرانی، صفحات 74 و 77 و 78
شیعه مصاحبات علامه طباطبایى با هانرى کربن، صفحات 1 و 2 و 13 و 71
و ...
پایان پیام/
نظر شما