شبستان: عشقی که در قلب عشاق می سوخت.همچون اشک در چشم یتیمان می جوشید، آهی از سینه بینوایان و دردمندان که به آسمان صعود می کرد بود؛ فریادگر کلمه حق در برابر جباران ، غرق در دریای مصیبت و بلا بود و در کویر فقر و حرمان تنهایی می سوخت، آری؛ شهید مصطفی چمران مردی بود ازجنس آسمانی.
مردی که در مناجاتش هر لحظه خدا را می توانی پیدا کنی ، این گونه خدا را از عمق وجودش فریاد می زند؛خدایا می دانی که در زندگی پرتلاطم خود، لحظه ای تو را فراموش نکردم.
فریادگر اعتلای حق الهی
رسالتش اعتلای حق الهی بر بلندای جهان بود و چه نیک از این رسالتش در برابر خدا سخن می گفت؛ همه جا به طرفداری حق قیام کرده ام. حق را گفته ام. از مکتب مقدس تو در هر شرایطی دفاع کرده ام. کمال و جمال و جلال تو را به همه مخالفان و منکران وجودت عرضه کرده ام و از تهمت ها و بدگویی ها و ناسزاهای آنها ابا نکردم.
دنیا میدان بزرگ آزمایش
دنیا از نظر چمران میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست که در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است، عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت، از سنگریزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان، از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است. انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند. هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد، ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند.
چمران با دنیا مادی را با تمام وسعتش خار کرد و گفت؛ من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد."
زیبایی یعنی شیعه تمام عیار علی شدن
زیبایی از نظر این مرد با اخلاص شیعه تمام عیار علی شدن بود و به تمام موجودات سوگند خورد تا لذت این زیبایی را اثبات کند؛ " خدایا به آسمان بلندت سوگند، به عشق سوگند، به شهادت سوگند، به علی سوگند، به حسین سوگند، به روح سوگند، به بی نهایت سوگند، به نور سوگند، به دریای وسیع سوگند، به امواج روح افزا سوگند، به کوههای سر به فلک کشیده سوگند، به شیپور جنگ سوگند، به سوز دل عاشقان سوگند، به فداییان از جان گذشته سوگند، به درد دل زجرکشیده گان سوگند، به اشک یتیمان سوگند، به آه جانسوز بیوه زنان سوگند، به تنهایی مردان بلند سوگند که من عاشق زیبائیم. چه زیباست همدردعلی شدن، زجر کشیدن، از طرف پست ترین جنایتکاران تهمت شنیدن، از طرف کینه توزان بی انصاف نفرین شنیدن، چه زیباست در کنار نخلستان های بلند در نیمه های شب، سینه داغدار را گشودن و خروشیدن و با ستارگان زیبای آسمان سخن گفتن، چه زیباست که دراین موهبت بزرگ الهی که نامش غم و درد است، شیعه تمام عیارعلی شدن."
فقر؛ بزرگترین ثروت
از نظر چمران فقر و بی چیزی بزرگترین ثروتی بود که خدای بزرگ به او ارزانی داشت چرا که معتقد بود و اینگونه در مناجاتش یاد می کرد؛ همت و اراده مرا آنقدر بلند کرد که زمین و آسمان ها نیز در نظرم ناچیز شدند. هنگامی که شهیدی خون پاکش را در اختیارم می گذارد و فقر اجازه نمی دهد که یتیمانش را نگبهانی کنم. هنگامی که مجروحی در آخرین لحظات حیات به من نگاه می کند و با نگاه خود از من تقاضای کمک دارد، من می سوزم، آب می شوم و قدرت ندارم کمکش کنم. هنگامی که در سنگر خونین ترین قتال ها و جنگ آوری، از گرسنگی شکمش خشک شده و نمی تواند آب را از گلو فرو بدهد من که اینها را می بینم و صبر می کنم دیگر ترس و وحشتی از فقر ندارم. این قفس آهنین را شکسته ام و آنقدر احساس بی نیازی می کنم که زیر سخت ترین ضربه ها و کوبنده ترین هجوم ها از هیچ کس تقاضای کمک نمی کنم.
به شهادت دلبسته ام از همه چیز دست شسته ام
او عاشق شهادت بود اما با یک مسئله هرگز کنار نیامد و به گفته ی خود؛ برای زنده ماندن تلاش نمی کنم و از مرگ نمی هراسم، بلکه به شهادت دل بسته ام و از همه چیز دست شسته ام، ولی نمی توانم بپذیرم که ارزشهای الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار ماده پرست شده است.
مروری گذرا بر زندگی شهید چمران
شهید مصطفی چمران در سال 1311 در جنوب تهران در خیابان پانزده خرداد به دنیا آمد گویا از نوجوانی راه خود را انتخاب کرده بود و در جلسات فلسفه و منطق شهید مطهری و درس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله طالقانی شرکت می کرد. در سال 1336 در رشته الکترومکانیک دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد.
در سال 1337با بورس شدن به کشور آمریکا بینش اسلامی در وجود او همانند شعله های آتش نه تنها کاسته نشد بلکه بر افروخته تر هم شد و به دلیل پایه ریزی انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا بورسیه وی از سوی حکومت شاهنشاهی قطع شد اما وی توانست در مدرک دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما فارغ التحصیل شود.
چمران با پیروزی انقلاب اسلامی بعد از 21 سال هجرت، به وطن باز می گردد و همه تجربیات انقلابی و علمی خود را در خدمت انقلاب می گذارد.
جنگ شروع شد نام چمران در لبنان با جنگ گره خورده بود او پس از پیروزی در یک عملیات خطاب به مردم احوال جنگ را اینگونه بیان می کند؛ "به هیچوجه فکر نمىکردم که زنده بمانم و فریاد استغاثه من با این تشکر قلبى به شما برسد، در میان رگبار گلولهها، در میان گرداب دشمنان، حتى یک لحظه امید زندهماندن نداشتم، ولى قاطعانه تصمیم گرفتم که با کمال افتخار به استقبال شهادت بروم، و به دنیا نشان دهم که سربازان اسلام، در صحنه مرگ و زندگى، چگونه جانبازى مىکنند و چطور با مرگ روبهرو مىشوند.
سختترین لحظات زندگى من لحظاتى بود که بهترین دوست مبارزم که در کنارم ایستاده بود، یکباره بىجان و قطعهقطعه شده در برابرم به خاک مىافتاد که گویى هیچگاه حیات نداشته است، و دردناکترین لحظه هنگامى بود که دوستان کرد و پاسدارم منقلب شده شیون مىکردند، و دیوانهوار خود را به هر طرف مىزدند و من درحالىکه در قلبم مىجوشیدم و مىخروشیدم باید آمرانه فرمان دهم."
در نهایت بزرگ مرد تاریخ جبهه و جنگ، شاگرد ممتاز حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی (رضوان الله) در صحنه های جنگ و جهاد تا شهادت، فرمانروای بی بدیل جنگ های نامنظم، وزیر دفاع و فاتح نبرد تن به تن در سوسنگرد، اسلام شناس، ادیب و سخنوری بی همتا در 31 خرداد 1360 در حالی که از پرواز عارفانة خود کاملاً آگاه بود، به سوی قربانگاه عشق حرکت کرد و در منطقة دهلاویه حوالی شهر سوسنگرد، بر اثر اصابت ترکش خمپاره های دشمن شهد شیرین شهادت را نوشید.
سالها از آرام گرفتن این مرد با اخلاص می گذرد اما واژه هایش همچون عملش همانند فانوسی در تاریکی برای هر نسل باقی مانده است.
پایان پیام/
نظر شما