علامه طباطبایی، آغازگر نهضتی جدید در تفسیرنگاری بود

قرآن و معارف: تفسیرالمیزان آغازگر نهضت جدیدی در تفسیرنگاری است و باید آن را تفسیری جامع دانست که به روایات، استدلال های عقلی و نکات بلاغی توجه شده است.<BR> <BR>

به گزارش خبرگزاری شبستان، علامه در تفسیرش به مصادر بسیاری در زمینه تفسیر و حدیث و تاریخ و غیره توجه داشته است که صرفا از کتب و آثار شیعه نبوده و از متون اهل سنت نیز برخوردار بوده است و این امر نمایانگر یکی از جوانب روش‌مندی و روحیه آزاداندیشانه اوست که می‌کوشد در هر بحثی ژرف‌کاوی کند و از آرای صاحب‌نظران غافل نباشد. همچنین آشکار می‌گردد که در برابر منقولات روحیه تسلیم محض ندارد بلکه بعضی را می‌پذیرد و بعضی را رد می‌کند و با آنها ارزیابانه و نقادانه برخورد می‌نماید و نیز در آغاز تفسیر هر سوره هدف اساسی سوره را مطرح می‌سازد و به خواننده توجه می‌دهد که مضامین اصلی و اهداف اصلی هر مقطعی چیست.

المیزان، تفسیری ترتیبی- موضوعی
نخستین رکن روش تفسیری او تکیه بر خود قرآن مجید در گویا کردن معنای یک آیه و دریافت معانی آن است (تفسیر قرآن به قرآن) و در واقع در پرتو این کار، به روش تفسیر موضوعی راه می‌برد و آیاتی را که سیاق واحد دارد در یک گروه بررسی می‌کند، چرا که گاه مجموعه‌ای از آیات ناظر به هدف واحدی است و معنای بسیاری از مفاهیم کلیدی قرآن مجید را از این طریق روشن می‌سازد.

علامه بزرگوار در این شیوه، علاوه بر اینکه آیات را به ترتیب متن قرآن مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد، به مناسبت موضوع مورد بحث در آیه، آن موضوع را تفصیل می‌دهد، با این ویژگی که اگر در آیه‌ای بحثی موضوعی انجام گرفت با پیشرفت تفسیر و مطرح شدن آیه‌های مشابه آن، دیگر بار تکرار نمی‌شود. از این جهت تفسیر بی‌نظیر المیزان نمونه بارزی از تفسیر ترتیبی- موضوعی است که در ضمن تفسیر ترتیبی به بسیاری از موضوعات مربوطه به آیه نیز پرداخته است.

چگونگی پرداختن به قصه‌های قرآن
علامه در پرداختن به قصص قرآنی به روایات متناقض اعتماد ندارد و همچنین در تفسیر قصص به داستان‌سرایی و تخیل آزاد میدان نمی‌دهد و از سوی دیگر به تأویل آنها نیز گرایش ندارد و می‌کوشد که به آیات حاکی از یک قصه ترتیب زمانی بدهد و از مجموع آیات مربوط به آن، یک قصه کامل قرآنی فراهم آورد و برای روشنگری گوشه‌هایی از آن که قرآن مجید فروگذار کرده زیرا کتاب هدایت است نه داستان، روایات وارده درباره آنها را گرد می‌آورد، به نحوی که قصه روایی، تابع مضمون قصه قرآنی بوده و با آن معارض نباشد.

موضع‌گیری در برابر اسراییلیات
علامه بزرگوار در برابر اسراییلیات، موضع منتقدانه بسیار سخت‌گیرانه‌ای دارد و هشدار می‌دهد اکثر مفسرین در تفسیرهایشان در این ورطه افتاده‌اند و علت آن در طبیعت داستان و داستان‌پردازی و تأثیر آنها در تفاسیر و افراط و در تمسک به انواع احادیث و پذیرش بی‌چون و چرای آنهاست، ولو اینکه با صریح عقل و آیات محکم قرآنی مخالف باشند و ریشه اسراییلیات و منشأ راه یافتن آنها به روایات اسلامی را می‌کاود و برای این کار مضامین این‌گونه روایات را با آنچه در تورات و انجیل آمده است، تطبیق می‌دهد و وجود تشابه و اختلاف آنها را بازمی‌نمایاند و جعلیات یهودیان را که با اقوال انبیا علیهم‌السلام و الهیات اصیل ادیان توحیدی مخالفت دارد، بیان می‌کند.

توجه به سیاق و تناسب آیات
علامه در المیزان برای سیاق و بافت کلام شأن خاصی قایل است و از آن برای رد بعضی آرای مفسران یا قبول آن و برای بازشناسی آیات مکی از مدنی و روشن‌سازی معنای بعضی الفاظ مبهم قرآنی و به عنوان معیاری برای قبول یا رد بعضی روایات و ترجیح نهادن بین قرائات سود می‌جوید. همچنین به مسئله پیوند و تناسب بین آیات اعتنا دارد و اکثر اوقات علاقه وافری به بیان وجه مناسب بین آنها نشان می‌دهد و در پرتو قاعده اساسی تفسیر قرآن به قرآن و عمل به سیاق آیات به سنجش و رد و قبول سنتی که مظنون باشد یعنی غیرمتواتر باشد یا با قرائن قطعی یقین‌آور همراه نباشد، می‌پردازد. مراد از سنت هم در اینجا قول و فعل و تقریر معصوم اعم از حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار (ع) است وگرنه در حجیت احادیث متواتر بحثی نیست. علامه خبر واحد را نیز فقط در احکام شرعی حجت می‌داند.

تفسیر قرآن به قرآن
مفسر بزرگوار در همه حال بر آن است که ان القرآن یفسر بعضه بعضا و برای هرچه روشن‌تر ساختن و برجسته نمایاندن این نگرش خود (که بخشی از قرآن تفسیرکننده و روشنگر بخشی دیگر است) بحث‌های روایی و منقولاتش از تفاسیر نقلی (تفاسیری که برای شرح و توضیح آیات عمدتا از احادیث استفاده می‌کنند) و اسباب النزول (شأن نزول) را مستقل می‌آورد و اگر آنچه در بخش روایات آورده با نتایج تفسیری او موافق باشد، به این توافق و تأیید، تصریح می‌کند و اگر روایاتی با آیات قرآن در تعارض باشند، در مقام رد و تضعیف آنها برمی‌آید.

اسباب‌النزول در المیزان
علامه طباطبایی از اسباب‌النزول به اعتبار اینکه ممکن است یک نص قرآنی را توضیح دهد و وجهه معینی به آن ببخشد، سود می‌جوید و در رفع تعارض احتمالی در میان روایات می‌کوشد و گاه بخش اعظم آنها را رد می‌کند و بر این عقیده است که احکام قرآنی محدود و منحصر به مناسبت نزول آنها نیست بلکه عمومیت یعنی جنبه عام لفظ آنها مناط اعتبار است و احکام قرآن کریم تا قیام قیامت برقرار است. او این قاعده را (که اصل، عموم لفظ است، نه خصوص مورد) گاهی جری و تعدد مصادیق نام می‌نهد.

پرهیز از مباحث طولانی و بی‌فایده
علامه از درج مطالب دور و دراز و بی‌فایده، گریزان است و همواره دوستدار ایجاز و اختصار است، چنانکه اساتید را کامل ذکر نمی‌کند و غالبا مصدر و راوی اول را یاد می‌کند و هر چند گاه به استطرادات روایی می‌پردازد ولی در اغلب موارد از درج اخبار مربوط به فضایل سور هم درمی‌گذرد.

توجه به اقوال صحابه و تابعین
علامه طباطبایی در تفسیر بعضی آیات به اقوال صحابه و تابعان هم می‌پردازد ولی بر آن است که این اقوال فی حد ذاته فاقد حجیت است و مانند هر نص و قول دیگر تابع بحث و نقادی است ولی گاه نیز آنها را نظر به اینکه از عصر نزول بهره‌مند بوده‌اند بر اقوال سایر مفسران مقدم می‌دارد.

شرایط توجه به باطن و چگونگی تأویل قرآن
علامه در این مسئله که باید ظاهر آیات و حقایق شرعی با آن موافق باشد و تأکید می‌ورزد که مقصود اصلی در اغلب آیات همان ظاهر است، به عکس کسانی از جمله بعضی متصوفه و باطنیه که می‌گویند مقصود اصلی باطن است باطنی که فهم اهل ظاهر به آن نمی‌رسد و علامه طباطبایی اینان را به نقض ظواهر دین و حکم عقل متهم می‌کند و آنجا که با باطن موافق است آنها را با تعدادی از روایات ائمه دین تطبیق می‌دهد و این کار را از مقوله جری و تعدد مصادیق می‌شمارد چرا که آیات قرآنی غالبا به بیشتر از یک مصداق واحد قابل حمل است و این مصادیق ترتیب طولی دارند، نه عرضی، لذا تزاحمی بین آنها ایجاد نمی‌شود و گاه به طرح بعضی از آنها در بخش بحث‌های روایی بدون آوردن هیچ تعلیقه‌ای اکتفا می‌کند و هدف‌اش این است که به اختصار آنچه را که از ائمه اهل بیت، در تأویل معنای باطنی خاصی وارد شده است، عرضه بدارد و گاه هست که به انواع این‌گونه روایات که در کتب شیعه یاد شده است، اشاره‌ای ندارد.

از نظر علامه تأویل یعنی حقایق واقعی‌ای که آیات قرآنی از آنها حکایت یا به آنها اشارت دارد و از مضامین آیات برمی‌آید و درباره پدیده‌هایی نظیر عرش، قلم، لوح، روش علامه، غیر از روش پیشینیان است که می‌گویند هیچ‌کس قدرت تأویل آنها را ندارد، چنانکه بعضی دیگر برآنند که اینها جزو متشابهاتی هستند که تأویل آنها را کسی جز خداوند نمی‌داند. همچنین از روش برخی فلاسفه که بر مفروضات و مسلمات علم هیئت بطلمیوسی در تنظیم حرکات کرات و افلاک آسمانی اعتماد کرده و آنچه که قرآن درباره این‌گونه حقایق غیبی (لوح، کرسی، قلم و عرش) گفته است را با آنها تطبیق داده‌اند، پرهیز کرده است. همچنین حمل این غیبیات بر تمثیل و تخییل (یعنی تمثیلی یا تخیلی شمردن آنها) را نمی‌پسندد و این حقایق را در پرتو معنای عرفی و لغوی آنها و روش تفسیر قرآن به قرآن، معنی می‌کند و بر آن است که اینها مصداق‌های حقیقی خارجی به نحوی که درخور ساحت قدس الهی است، دارند ولی دباره میهمانی که قرآن در حق آنها ساکت است او نیز سکوت می‌کند و فقط به میزانی که قرآن درباره آنها توضیح داده است، شرح و بسط می‌دهد و هر بحث دیگر را دور شدن از حقیقت تفسیر می‌شمارد.

علامه و آیات‌الاحکام
علامه طباطبایی درباره آیات‌الاحکام نیز کمتر بحث می‌کند زیرا آنها را از مطالب فقهی می‌داند که جای اصلی بحث آنها در کتب فقه است نه در تفسیر و آنها را از حواشی تفسیر می‌شمارد، با این تفاوت که چون بعضی مسایل فقهی، محل خلاف و معرکه آرا می‌باشد آرای فقها و مفسران را نقل و درباره آنها بحث و بررسی و مناقشه می‌کند و نظر خود را در آن‌باره بیان می‌دارد.

دفاع از عقاید شیعه
عقاید مفسر گرانقدر شیعه، اعلی الله مقامه، هیچ‌گونه اختلافی با عقاید رسمی شیعه اثنی‌عشری ندارد و با اشاعره و معتزله در بسیاری مواضع –نه فقط در مورد توحید و عدل الهی- اختلاف نظر دارد. در بعضی موارد برای دفاع از عقاید مانند مسئله امامت و عصمت و رجعت در آیات قرآن مجید ژرف‌کاوری می‌کند. همچنین برای رفع غموض بعضی آیات از ظواهر آیات دیگر مدد می‌گیرد، نیز معنای آیاتی را که از ظاهر آنها تشبیه و تجسیم خداوند برمی‌آید با استفاده از آیات تنزیلی دیگر روشن می‌سازد یا در تحقیق و تأیید آنچه همه مسلمانان درباره آن اتفاق نظر دارند، نظیر مسئله نبوت و معاد با آیات قرآنی استدلال می‌کند. در عین حال در مسئله جبر و تفویض، روش عقلی محض پیش می‌گیرد تا امر بین امرین را اثبات کند.

نکات ادبی در المیزان
از نظر بلاغی فقط برای بیان نکته‌های علمی‌ای که در روشن‌سازی معنی نقش دارد به بحث می‌پردازد و غالبا در این زمینه از تفسیر کشاف زمخشری نقل اقوال می‌کند، چه او از بزرگان کم‌نظیر بلاغت است و به زیبایی اسرار بلاغت قرآنی و کشف زیبایی‌های سخن و باریک‌ناهای لفظی و نظم و پیوند عبارات آیات اهتمام شایانی دارد.

اجتناب از تفسیرهای پوزیتویستی
و اما موضع علامه طباطبایی در مورد نظریات علمی جدید در تفسیر، این است که گاه به شمه‌ای از آنها برای تأیید اشارات علمی موجود در قرآن مجید می‌پردازد، بی‌آنکه در وادی تفسیرهای علمی مادی (پوزیتویستی) بیافتد، چنانکه بعضی از پیروان این شیوه از جمله طنطاوی جوهری در این وادی گرفتار شده‌اند.

علامه طباطبایی، آغازگر نهضتی جدید در تفسیرنگاری
به طور کلی می‌توان تفسیرالمیزان را آغازگر نهضت جدیدی در تفسیرنگاری دانست و باید آن را تفسیری جامع دانست که در آن هم به روایات توجه شده و هم از استدلال‌های عقلی بهره برده و هم به نکات نحوی و بلاغی اهتمام شده و هم از مفردات آیات غفلت نشده و البته ذکر این نکته مهم است که به همه این مباحث در حد ضرورت و معقول پرداخته شده نه مانند تفاسیر دیگر که با روایی محض و یا ادبی محض و یا کلامی محض هستند و نه مانند برخی دیگر که در آنها همه چیز هست بجز تفسیر!

علامه هم به ظاهر آیات استدلال کرده و هم در موارد مقدور به باطن و تأویل آیات پرداخته است و با وجود بحث‌های فلسفی عدیده‌ای که مطرح ساخته است، در تفسیر خود آیات قرآنی را تابع و دست‌خوش نظریه‌های فلسفی نگردانده است و از بعضی بحث‌های فلسفی‌ای هم که به طور مستقل از بحث تفسیری و نه در خلال بحث به میان آورده مرادش صرفا تأیید معانی آیات و موضوعات قرآنی است و نه تفسیر آنها و گاه بعضی از نظریه‌ها و آرای فلسفی را که با قرآن کریم موافق نیست، جرح و رد می‌کند.


پایان پیام/

کد خبر 1429

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha