خبرگزاری شبستان: مهم ترین عامل انشعاب مذهبی، اختلافات کلامی و سیاسی است که در طول زمان میان پیروان یک مذهب ایجاد می شود. مذهب شیعه نیز از این قاعده مستثنی نیست، از این رو انشعاب آن امری ناگزیر می نماید.
شیخ مفید در اوائل المقالات صفحه42 می گوید: « لفظ شیعه به کسانی گفته می شود که به امامت و خلافت بلافصل علی(ع) معتقدند و بر این عقیده اند که امامت او از طریق نصّ جلی یا خفی ثابت شده است و امامت، حق او و حقّ فرزندان اوست.»
لذا معرّف مذهب شیعه مسأله خلافت بلافصل علی (ع) و فرزندان او است و ملاک انشعابات اصلی در فِرَق شیعه نیز باید همین امر دانسته شود؛ و دیگر اختلافات را نمی توان ملاک انشعاب اصلی فِرق شیعه دانست؛ بلکه دیگر اختلافات، اگر تعیین کننده باشند ، موجب پیدایش فِرق فرعی می شوند. در میان ائمه معصوم (ع) دوران امامت امام موسی کاظم (ع) مقارن است با اوج شکل گیری فرق و انشعابات متعدد در بدنه مذهب شیعه. که در یادداشت ذیل به مهمترین آنها اشاره می شود:
بعد از شهادت حضرت صادق (ع) شیعه به فرق مختلفى تقسیم شد. بعضى قائل به غیبت و مهدویت آن حضرت شدند و روایات جعلى هم از امام نقل کردند که اگر کسى گفت من تکفین و تغسیل شدم نپذیرید. شخصى بنام"ناوس" این مطلب را پخش کرده است.گفته شده که "ناوسا" اسم قریهای است و این شخص به اعتبار آن قریه نامیده شده است. این فرقه زود منقرض شد و شخص معروفى از این فرقه سراغ نداریم. فقط درباره ابان بن عثمان این انتساب گفته شده، در حالی که قطعاً خلافش ثابت است. در مورد عبارت "کشى" گفتهاند به جاى ناوسى، قادسى است، یعنى از قادسیه که محلى در اطراف کوفه بودهاست. بر فرض هم ناووسى باشد جزو سهوهاى رجال کشى است.
فطحیه
فرقه دیگر که بعد از امام صادق (ع) پیدا شده و قرنها مطرح بوده و فقهایى داشته، "فطحیه" استکه گفتهاند بعد امام صادق (ع)، عبدالله امام است. نقل شده که عبدالله چون سرش یا پایش صاف بود به او افطح گفته اند. بنابر نقلى، شخصى بنام عبدالله بن فطیح یا افطح داعى و مؤسس این فکر بوده است. علت رواج این فرقه، نقل روایاتى است که اکبر اولاد امام، امام بعدى است(در حالیکه باید گفت، با بودن شرایط امامت، فرزند اکبر، امام است ولى عبدالله واجد آنشرایط نبوده است)ولی بعد از آنکه عبدالله بدون بر جای گذاردن فرزندى مرد، شیعیانفهمیدند که او امام نبوده و اکثریت قریب باتفاق بر گشتند به موسى بن جعفر و عده قلیلى باقى ماندند؛ زیرا در روایت از پیامبر ثابت بوده که امامت در غیر حسن و حسین (ع) در پدر و پسر است.
اسماعیلیه
یکى از فرق شیعه اسماعیلیه است. این فرقه هم چند دسته اند:
1. بعضىشان قائلند اسماعیل امام است و فوت نکرده و مهدى است. اینها مىگویند، این که امام (ع) چندین مرتبه جنازه اسماعیل را نشان داد اینها براى تلبیس امر بوده است که اسماعیل را از بین نبرند و شخص دیگرى به شکلاسماعیل را چنین کردهاند.البته شبیه این امر در روایات ما آمده است که اسماعیل شرب خمر مىکرده و در بعضى روایات دیگر است که این روایات تلبیس بوده براى رساندن اینکه اسماعیل امام نیست. اینها اسماعیلیه خالصند خیالمىکنم این فرقه منقرض شده اند.
2. فرقه دیگر که الان هم هستند و زیاد؛ مىگویند اسماعیل مرده است و حضرت امامصادق (ع) امامت را براى محمد پسر اسماعیل اثبات کرده و پسران دیگر اسماعیل امامت ندارند چون امامت به اخوان منتقل نمىشود. اسماعیل در 133 و 15 سال قبل وفات امام صادق (ع) فوت کرده (اشکال همین است که در صورت بودن باقى شرایط در اسماعیل، فوقش انشاء الامامة شده و امامت فعلیة که نبوده چون قبل از امام صادق فوتکرده است. البته ادعای انشاء هم باطل است چون اسماى ائمه طبق روایات منقول از شیعه وسنى گفته شده بوده و ثابت بوده). متعارف شیعه قبل از فوت اسماعیل تخیلامامتش را کردند که بعد فوتش این تخیل از بین رفت.. عدهاى گفتند اسماعیل قرار بوده امام شود ولى بعد «بدا» حاصل شده و پسرش محمد، بعد وفات امام صادق امام شده.
3. دو فرقه مهم دیگر هستند به نام های : نزاریه ومطعنیه. نزاریه اتباع آقاخان هستند.
4. مبارکیه اتباع شخصى هستند بنام مبارک که از موالى اسماعیل بوده و به اسماعیلیه دعوتمىکرده لذا به عدهاى از آنها مبارکیه مىگفتهاند.
5. خطابیه
از فروع اسماعیلیه، "خطابیه" اند که در روایات ما ذکرشان ،زیاد است. ابوالخطاب، محمد بن مقلاص مسمی به ابى زینبکه از شاگردان مورد توجه امام صادق بوده فرقهاى تاسیس کرد بنام خطابیه، و قائل بامامت اسماعیل شد، او خودش را نبى مى دانسته و عدهاى هم پیرویش کردند. (خیلى ها بوده اند که ائمه را خدا و خود را نبى مىدانسته اند) بعضى از خطابیه عقیده مبارکیه را داشتهاند که بدا حاصل شده و محمد امام شده است.
عامه در مورد مسئله «بدا» به شیعه طعن مىزنند که راه مفرى است که اگر درست در نیامد مىگویند بدا حاصل شده! جوابش معلوم است که اولا، صدى نود و نه مطالبى کهخارق العاده بوده انجام مىشده و ثانیا، خود ائمه گفتهاند اختیار ما بر اساس مصالح و مقتضیات است، یک در صد ممکن است طبق مصالح بدا حاصل شود ولی نود و نه تایش مطابق واقع است. آن یکى هم خلاف در نیامده چون خود گفتهاند که اخبار ما طبق مقتضیات است؛ و ثالثا هیچ کس دیگر هم اخبار از مقتضیات نمىتواند بکند.
از این بدا، فرق دیگرسوء استفاده کردهاند، مانند همین ابوالخطاب اگر نقل راست باشد. بعد اینها را بدارمىزنند و مىسوزانند و سرهایشان را براى منصور مىفرستند. طبق مقالات نوبختىاست که منصور دستور مىدهد آنها را در باغ مدینه بغداد آویزان کنند.
بعضى از خطابیه گفتهاند اولا،جنگ به دستور امام صادق بوده و ثانیا، اصلاً ابوالخطاب کشته نشده و بر مردم مشتبه شده و آنها خیال کردهاند از لشگر خطابیه دارند مىکشند. در اینحادثه امام صادق (ع) به او مقام ملکی داد و ابوالخطاب مـلََک شد و پس از او مقام نبوت یا امامت به محمد بن اسماعیل منتقل شد.
عدهاى از این خطابیه بعد از قتل او،دعواى حلول کردهاند که روح حضرت صادق (ع) منتقل شده و اینها «حلالیه» بودهاند که واجبات را نفى و محرمات را مباح کردهاند.گفتهاند احکام یک ظاهرى دارد و یک باطن. اینها شدیدترین اشخاص بودند نسبت به امامموسى بن جعفر. شنیده ام که اسماعیلىهاى فعلى که عمل به دعائم مىکنند جزو نواصب امام کاظم (ع) هستند غیر آقاخانىهایشان.
بنابراین، دوره امامت امام کاظم (ع) از دوره های سخت و توان فرسای تاریخ امامت است. در این دوره امام (ع) با دو مشکل مواجه بود. یکی از این مشکلات ارتباط مستقیم با حاکمیت نامشروع خلفای عباسی بود. مشکل برخورد با خلفا و مقابله با تبلیغات مسموم و اقدامات کینه توزانه آنها همواره به عنوان یک مشکل اساسی شیعه وجود داشت.
ولی مشکلی که امام کاظم (ع) در دوره امامت خویش با آن روبه رو بود مشکل درونی شیعیان در این زمان بود. این مشکل درونی انشعابی بود که در این دوره در میان شیعیان به وجود آمده بود و از این نظر اتحاد و یکپارچگی شیعیان در معرض خطر قرار داشت.
اوضاع و احوالی که به دلیل انشعاب در میان شیعیان به وجود آمده بود موجب شد رهبر شیعیان با دشواری خاص مواجه شود، اما امام کاظم با علم و تدبیر امامت، جامعه شیعه را سامان بخشید، این ساماندهی آن گونه کارساز و مؤثر واقع شد که نه تنها شیعیان موفق شدند بر مشکلات داخلی غلبه کنند بلکه به رسالت سیاسی و دینی خویش نیز توجه کردند و چون گذشته به استمرار راستین اسلام و مبارزه با خلفا پرداختند.
پایان پیام/
نظر شما