خبرگزاری شبستان: ماثورات شیعه، منابعی گران سنگ و گران قدر اند. عالمال و اعاظم شیعه درطول سالیان متمادی بر این گنج، روز به روز افزوده اند و میراث گرانبهایی را برای اسلام به یادگار گذاشته اند. مرحوم شیخ صدوق از اعاظم شیعه که رضوان الهی بر او باد در کتاب مهم "کمال الدین و تمام النعمه" پرسش هایی در باب امام زمان(عج)، مسائل و شبهات آن مطرح می کند و سپس با مهارتی مثال زدنی آن گونه که عقل را قرین نقل می سازد، به این شبهات و پرسش ها پاسخی درخور توجه می دهد. از ویژگی های مهم کتاب کمال الدین، نسبت تنگاتنگی است که میان پرسش ها و پاسخ ها وجود دارد و این مطلب که پاسخ ها و پرسش ها به گونه ای در هم تنیده شده اند که ترتب منطقی و عقلانی بر یکدیگر دارند که از ویژگی بسیار مهم کتاب کمال الدین است.
در پرسش قبل در باب اینکه "حکمتِ غیبتِ امام مهدی(ع) چه بوده است؟ پاسخ داده شد که: حکمت ِغیبت ایشان بر طبق سنت الهی، همان حکمت غیبت انبیاء پیشین است. حال ممکن است گفته شود که اگر حکمت غیبت اوصیاء و انبیاء، یکی دانسته شود آیا این به معنای یکی دانستن این دو نیست؟ درحالی که می دانیم که نمی توان مقام نبی را همان مقام وصی دانست. مرحوم شیخ صدوق در اینجا بااشاره به اینکه ایرادی ندارد که نبی و وصی مشاکله داشته باشند، به این ایراد پاسخ می گوید.
هر چیزى که در انبیاء رواست، طابق النّعل بالنّعل در ائمّه نیز واجب و لازم است
مرحوم شیخ صدوق در این باره چنین می گوید: "و ازجمله اعتراض هاى مخالفین ما این است که مىگویند: چرا آنچه را که بر انبیاء واجب بوده، بر ائمه واجب مىکنید؟ و چرا نمىگوئید امر غیبت در انبیاء جایز بوده امّا در ائمّه جایز نیست. البتّه ائمّه مانند انبیاء نیستند و جایز نیست که حال ائمّه را به حال انبیاء تشبیه کنیم، باید دلیل قانعکنندهاى براى ما بیاورید که آنچه که در شأن انبیاء و رسولان جایز بوده، در باره ائمّه نیز جایز مىباشد.
مىدانیم که تشبیه و قیاس در دو موضوع همانند و هم شکل صورت مىپذیرد. پس ادعاى شما در باره تشبیه حال ائمّه به انبیاء درست نیست مگر آنکه دلیل قانعکنندهاى بیاورید.
در پاسخ این ایراد مىگویم- و از خداوند هدایت مىجویم-: دشمنان ما از سر جهالت این اعتراض را وارد کردهاند و اگر از اهل تشخیص، تفکّر و تدبّر بودند و عناد را کنار مىگذاشتند و تعصّب و جانبدارى از رهبران و پیشینیانشان نمىکردند، مىدانستند که هر چیزى که در انبیاء رواست، طابق النّعل بالنّعل در ائمّه(ع) نیز واجب و لازم است، زیرا انبیاء(ص) اصل و اساس و سرچشمه آنها هستند و ائمّه جانشینان و اوصیاى انبیاء و حجّت هاى الهى بر آیندگان ایشانند، تا حجّت الهى از میان نرود و شرایع و احکام تا آخرین دوره تکلیف بندگان، بر جاى ماند و اگر این اعتراض صحیح باشد، رواست آن معترض بگوید: پیامبران حجّت هاى خداى هستند، ولى امامان حجّت هاى خدا نیستند! زیرا ائمّه(ع) به مانند انبیاء نمىباشند. و یا آنکه بگوید: ایشان را نمىتوان ائمّه نامید، زیرا انبیاء پیشوایان و ائمّه هستند ولى ائمّه که انبیاء نیستند تا اطلاق ائمّه بر ایشان روا باشد! و یا آنکه بگوید: بر ائمّه روا نیست که مانند رسولان بر امر جهاد و امر به معروف و نهى از منکر و سایر ابواب شریعت قیام کنند! زیرا ائمّه رسول نیستند. و از این گونه سخنان بسیار مىتواند بگوید که ذکر آنها موجب تطویل کتاب مىشود. پس چون این قبیل اعتراضات ناصحیح است، لا محاله آن اعتراض نخست نیز ناصحیح خواهد بود."
خداوند اطاعت از اولوالامر را قرین اطاعت رسولش ساخته و طاعت از آنها را نیز بر بندگان لازم کرده است
شیخ صدوق در ادامه دلیل عقلی بالا، از دلائل نقلی برای این مشابهت و مشاکلت استفاده می کند. وی می گوید: "علاوه بر آنچه که گفتیم، اکنون ثابت مىکنیم که همانندى ائمّه و انبیاء در اوصاف معنویّه واضح و آشکار است و ائمّه، حجّت هاى خدا بر خلق هستند، چنانکه انبیاء بودهاند و اطاعت از ائمّه واجب و لازم است، چنان که اطاعت از انبیاء چنین بوده است. و دلیل آن، قول خداى سبحان است که فرمود: "از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولى الأمر فرمان برید و این سخن خداى تعالى است که فرمود: "و اگر آن را به رسول خدا و به اولى الأمر ارجاع مىدادند، اهل پىجویى و استنباط آن را مىفهمیدند." و اولى الأمر همان اوصیاء و ائمّه پس از پیامبرند و خداوند اطاعت از آنها را قرین اطاعت رسولش ساخته و طاعت از آنها را نیز بر بندگان لازم کرده است، چنانکه طاعت از رسول را بر بندگان واجب ساخته و آن را در ردیف اطاعت از خود در آورده و فرموده است:
"أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ" بعد از آن فرموده: "هر کس اطاعت رسول کند، محقّقا خدا را اطاعت کرده است" و چون ائمّه(ع) حجّت هاى الهى بر کسانى هستند که به رسول ملحق نشده و شرف حضور او را درک نکردهاند، و همچنین بر کسانى که در آینده در پى رسولان خواهند آمد و رسول نیز حجّت الهى است بر کسانى که در عصر خود، او را ندیدهاند، بنابراین از طاعت امام همان لازم آید که از طاعت رسول اکرم، حضرت محمّد(ص) لازم آید، و انبیاء و ائمّه یک حکم دارند و قیاس کردن میان آن دو درست است، گر چه رسول، افضل از ائمّه باشد، ولى در حجّت بودن و اسم خلیفه الهى داشتن و عمل رهبرى کردن و وجوب اطاعت شدن، مثل یک دیگرند، و خداى تعالى در کلام خود رسولان را ائمه نامیده و به ابراهیم(ع) فرموده است: "تو را امام مردم قرار دادیم" و خداى تعالى به ما خبر داده است که بعضى از انبیاء و رسولان را بر بعضى دیگر برترى داده است و فرموده: "آن رسولانند که بعضى از ایشان را بر بعضى دیگر برترى دادیم، و در بین ایشان کسى هست که خداوند با او تکلّم فرموده است" و فرموده: "ما بعضى از انبیاء را بر بعضى دیگر برترى دادیم" ملاحظه مىکنید که گرچه بعضى از انبیاء بر بعضى دیگر برترى دارند، امّا مشاکل و همانندند و این چنین است حال انبیاء و اوصیاء، پس هر کس حال ائمّه(ع) را به حال انبیاء قیاس کند و به فعل انبیاء بر عمل ائمّه(ع) استشهاد کند، بنابرآنچه در همانندى انبیاء و اوصیاء(ع) بیان داشتیم، قیاس و استشهادش درست است.
م.شرف
پایان پیام/
نظر شما