شلمچه، آینه ای که تمام جبهه با خاک های سرخش در آن می درخشد

شلمچه، آینه ایست که تمام جبهه با خاک های سرخش در آن می درخشد و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت می وزد.

خبرگزاری شبستان// اهواز


شلمچه شهر شهود و شهادت و مثنوی بلند ایثار است؛ صحرای خشکی که دریای مواج خون و اشک های عاشقانه در تربت پاکش دارد با قلب خونینی که هنوز زیبا و دلنواز می تپد و خون غیرت و مردانگی را در رگ های این دیار می دواند و حدیث بلند حیات با عزت را زمزمه می کند.


زمین خاکی شلمچه، زیباتر از آبی آسمان است چرا که شلمچه قتلگاه مرغان عاشقی می باشد که برای وصال بی قرار بودند و از کوچه پس کوچه های منیت و مادیت رهیده و به شهر دلگشای معنویت و شهادت دل بستند.


کمی آن سوتر از آبادان و در کنار نوار مرزی ایران و عراق منطقه ای قرار دارد که خاکش هر از چندگاهی میزبان مردمان عاشقی است که به عشق دیدار رشادت های سربازانشان به آن گام می گذارند.


شلمچه همان نقطه ای از خاک ایران است که حضور در آن، انسان را به یاد مردان از خود گذشته وطن می اندازد، در این منطقه، یادگارهای بسیاری از آنان در محدوده چند کیلومتری حفظ می شود تا فرزندان آینده این مرز و بوم با سرک کشیدن در آن قدر خاکشان را بدانند.


شلمچه که از بلندی هایش بصره عراق به وضوع دیده می شود، یادگاری از دوران 8 سال دفاع مقدس است، تانک ها و نفربرهای ایرانی و عراقی که بر روی خاکریزها متوقف شده اند از زمان فرماندهانی همچون جهان آرا به یادگار باقی مانده است.


منطقه های مین گذاری شده خاطره رشادت آنانی که خود را بر روی مین می افکندند تا دیگران از روی جنازه هاشان عبور کنند، را در خیال زنده می کند؛ آن طرف تر از شلمچه پرچم ایران در کنار مرز عراق افراشته شده تا مرز دو کشور مشخص شود؛ شلمچه خانه ابدی فرزانه ترین جوانان این ملت است که با خون خود انقلاب را آبیاری کردند.


***
شلمچه روستا و منطقه‌ای مرزی در باختر خرمشهر و مرز میان ایران و عراق و نزدیکترین نقطه مرزی به شهر بصره در کشور عراق است این منطقه در شمال غربی شهر خرمشهر قرار گرفته و میان خرمشهر و شلمچه شهر تازه‌ای به نام مقاومت و روستایی به نام پل نو قرار گرفته ‌است.
 

شلمچه از شمال به حسینیه از جنوب به اروندرود، از سوی خاور به خرمشهر و از سوی باختر به خط مرزی ایران-عراق محدود می‌شود و منطقه‌ای در آن سوی مرز در خاک عراق نیز نام شلمچه بر خود دارد؛ شلمچه یکی از چند محور تاختن ارتش عراق به ایران بود.


قبل از آغاز جنگ، چندین روستای کوچک و بزرگ در شلمچه ایران وجود داشت که بعضی از آنها به دلیل دارا بودن چشم‌انداز زیبا، محل تفریح مردم خوزستان بود، روستاییان به کار کشاورزی و دامداری مشغول بودند، درصد قابل توجهی از اراضی کشاورزی خرمشهر در منطقه شلمچه قرار داشت.


از آنجا که شلمچه یکی از مناطق حساس مرزی به شمار می‌رفت، چند پاسگاه وظیفه حراست از منطقه را بر عهده داشتند که مهم ترین آنها عبارت بود از پاسگاه شلمچه، پاسگاه مومنی و پاسگاه خین و همچنین چندین پایگاه و دژ کوچک در فواصل معینی برای دفاع در مواقع ضروری تعبیه شده بود و یک دژ مرکزی به عنوان تغذیه کننده، وظیفه پشتیبانی این پایگاه‌ها را از نظر نیرو و تجهیزات بر عهده داشت.
 

روز 31 شهریور 1359 ستون زرهی تیپ 26 عراق، میله‌های مرزی را پشت سرگذاشت و وارد شلمچه شد، همزمان پاسگاه شلمچه که اصلی‌ترین موضع دفاعی نیروهای خودی در معبر وصولی به خرمشهر محسوب می‌شد، توسط هواپیمای عراقی به شدت بمباران شد.


دشمن خرمشهر را می‌خواست و باید جاده شلمچه را تصرف می‌کرد پاسگاه‌های حدود، مومنی و خین نیز که در جنوب پاسگاه شلمچه قرار داشتند، زیر آتشبارهای عراقی، غسل مرگ می‌کردند؛ دژهای 1، 2، 3، 4 و 5 به تصرف دشمن درآمده بودند و دژهای باقی مانده نیز در محاصره قرار داشتند.


هنوز هوا کاملاً روشن نشده بود که خبر تکان دهنده‌ای در تمام پایگاه‌ها پیچید: پاسگاه شلمچه سقوط کرد!!! مدافعین کم تعداد، در گروه‌های پنج نفره در سایر دژها سنگر گرفته و با همه توان مشغول نبرد شدند، دژ مرکزی نباید سقوط کند. این منتهای همه تلاش‌ها بود.


روایت زیر بیانگر شرایط دشوار آن روز است:


وقتی بچه‌ها به این دژ (دژ مرکزی) می‌رسند، افسری که یک قبضه تفنگ 106 در اختیار دارد می‌گوید، اگر من دو تانک داشتم، شلمچه عراق را هم می‌گرفتم. بچه‌ها با اعلام آمادگی خود، او را تشویق به این کار می‌کنند و با همراهی او و تعدادی سرباز مقابله با نیروهای عراق آغاز می‌شود؛ طی یک درگیری سخت و نابرابر، پاسگاه شملچه آزاد می‌شود و نیروهای خودی به تعقیب دشمن پرداخته، پاسگاه شلمچه عراق را نیز تصرف می‌کنند و پرچم جمهوری اسلامی را بر فراز این پاسگاه به اهتزاز در می‌آوردند و 20 عراقی را به اسارت می‌گیرند؛ اما طولی نمی‌کشد که نیروهای عراقی با سازماندهی مجدد و با اجرای آتش بر حجم، حمله شدیدی را شروع می‌کنند و بچه‌ها به مقابله جانانه‌ای دست زده، تعدادی توسط تانگ‌های دشمن به شهادت می‌رسند؛ اما از آنجا که سلاح‌های انفرادی و یک قبضه تفنگ 106 جوابگوی دشمن نیست، بقیه ناچار تا دژ مرکزی به عقب بر می‌گردند.


پس از سقوط خرمشهر در چهارم آبان 1359 جاده شلمچه به صورت یکی از معابر اصلی تردد یگان‌های عراقی مستقر در خرمشهر در آمد، بعضی از تیپ‌ها و لشکرهای احتیاط ارتش عراقی نیز در بیابان‌ها یا در دل نخلستان‌های شلمچه اقدام به احداث قرارگاه کردند.


18 ماه بعد در روز 10 اردیبهشت سال 1361 زمانی که فرماندهان ارشد عراقی، با تکیه بر استحکامات تعبیه شده و مواضع پولادین و نیروی بی‌شمار، آزادی خرمشهر را به دست نیروهای ایرانی، خواب خوش قلمداد می‌کردند، علمیات بیت‌المقدس با مرز یا علی بن ابیطالب و با هدف آزادی خرمشهر آغاز شد؛ پس از این عملیات که به بازپس‌گیری خرمشهر به دست ارتش ایران انجامید این منطقه همچنان در دست ارتش عراق بود.


در مرحله اول عملیات، نیروهای ایرانی 35 کیلومتر از جاده اهواز- خرمشهر را آزاد کردند، پنج روز بعد و در مرحله دوم، مناطق جفیر، پادگان حمید و هویزه پاکسازی شد و مرحله سوم که در 19 همان ماه با هدف پیشروی به سمت خرمشهر انجام شد، به دلیل مقاومت شدید دشمن از موفقیت چندانی برخوردار نبود.


10 روز گذشت؛ رزمندگان در ضلع شمالی منطقه شلمچه، با تقویت نیرو و تجهیز بیشتر آماده حرکت آخر بودند، در این فاصله 10 روزه، توهم تحلیل رفتن توان نظامی ایران، فرماندهان عراقی را سرمست غرور کرده بود اما شلمچه همچنان چشم بر دروازه‌های شمالی خود داشت.
 

ساعت 22 و 30 دقیقه روز اول خرداد نیروهای قرارگاه نصر به نیروهای عراقی مستقر در شلمچه حمله کردند و بعد از یک درگیری تنگاتنگ خود را به جاده شلمچه رساندند، در همین زمان قرارگاه فجر نیز اعلام کرد که یگان‌هایش پل نو را تصرف کرده و به سمت اروند رود پیشروی می‌کنند.


عملیات رمضان بین یک زمین مثلث شکل به وسعت یک هزار و 600 کیلومتر مربع انجام شد، این زمین از شمال به منطقه کوشک، از غرب به اروند و از شرق به خط مرزی محدود می‌شد و هدف عملیات، انهدام نیروهای سپاه سوم عراق و پیشروی تا خط اروند رود بود؛ عقبه دشمن متکی بود به چهارپلی که در مناطق نشوه و تنومه بر روی اروند رود احداث شده بود و پیش‌بینی می‌شد با انهدام پل‌ها شمار زیادی از نیروهای عراقی به محاصره درآمده و اسیر شوند.


همه می‌دانستند که نبرد اصلی در این سرزمین، نبرد با تانک است؛ برای همین، در میان نیروهای پیاده، آر پی چی زن‌ ها بیشتر از همه مورد توجه بودند، هر آر پی جی زن علاوه بر آر پی جی، سه موشک را نیز با خود حمل می‌کرد.


مقاومت سرسخت خطوط مقدم عراق نشان داد که دشمن قدر وجب دشت شلمچه را می‌دانست؛ در محور جنوب پاسگاه زید، رزمندگان موفق شدند تا عمق 30 کیلومتری مواضع عراقی‌ها پیشروی کنند، آنها به نهر کتیبان رسیدند و قرارگاه لشگر 9 زرهی عراق را تصرف کردند و حتی ماشین بنز فرمانده لشکر را به غنیمت گرفتند.


نیروهای ایرانی در حاشیه کانال ماهی بودند که عبور از آن به سادگی میسر نبود، طول این کانال 29 کیلومتر و عرض آن به طور متوسط یک کیلومتر بود. عمق آب در کناره‌های کانال 50 سانتی ‌متر و در اواسط آن دو متر و نیم بود، سیل بندهای دو طرف کانال که هر یک، یک و نیم متر ارتفاع و 10 متر عرض داشتند، از این کانال دژ مستحکمی ساخته بود که کاربرد نظامی مؤثری برای دشمن داشت.


به محض آنکه نیروهای خودی به کانال ماهی رسیدند، آتش سلاح‌های مختلف به سمت آنها نشانه رفت. شلیک سنگین تانک‌ها از طفین و از آن سوی کانال ماهی، اوضاع را وخیم کرده بود، به دلیل عدم پیشروی یگان‌های دیگر نیروهای رسیده به کانال ماهی در محاصره قرار داشتند، نبرد جانانه آر پی جی زن‌ها با تانک‌های انبوه، حماسه می‌آفرید.


تانک‌ها آن قدر نزدیک شده بودند که رزمندگان از آنها بالا رفته با نارنجک اقدام به انهدام آنها می‌کردند، بعد از آنکه 85 تانک و نفربر عراقی به آتش کشیده شد، حلقه محاصره باز شد و رزمندگان توانستند خود را به نیروهای دیگر برسانند.


چهار روز بعد در ساعت 21 و 30 دقیقه، مرحله دوم عملیات با هدف عبور از کانال ماهی به اجرا در آمد، جهت حرکت نیروها به سمت پل‌های احداثی روی کانال پرورش ماهی بود، اما بیابان پوشیده از زره، اجازه پیشروی سریع را از رزمندگان گرفته بود.


هر گوشه دشت را که می‌دیدی تانکی در حال سوختن بود و انبار مهماتی در حال انفجار، پیکرهای پاک شهیدان نیز در جای جای شلمچه عطرافشانی می‌کردند، اکنون آفتاب داغ شلمچه بر پیکرهای پاکی می‌تابید که در جنگی نابرابر، سرتاسر دشت را به عشق و مردانگی آذین کرده بودند، داستان رمضان 15 روز طول کشید.


در این 15 روز پنج هواپیمای دشمن سرنگون و 1097 تانک و نفربر نابود شد، 7400 تن از نیروهای عراقی در بخش قابل توجهی از منطقه شلمچه، آب را رها کردند تا به این ترتیب اندیشه حمله مجدد را از ذهن فرماندهان ایرانی پاک کنند.


آنها همچنین با ترمیم و تقویت استحکامات و مواضع و احداث خاکریزهای پی در پی بر ضریب دفاعی خطوط مقدم خود افزودند، این اقدامات مؤثر افتاد و سبب شد تا فرماندهان نیروهای مسلح ایران تا چهار سال شلمچه را از برنامه‌های آفندی خود حذف کنند.


در 18 دی 1365، لشکرها و تیپ‌های خط شکن مشغول انتقال نیروهای خود به نزدیک‌ترین موضع برای آغاز حمله شدند، غواص‌هایی که مأموریت تصرف سنگرهای مقدم دشمن را داشتند، آماده کار شدند. خدمه توپ و آتشبارهای خمپاره، آخرین هماهنگی را با دیدبان ‌ها به عمل آوردند، هیچ کس نمی‌دانست تا چند ساعت دیگر، چه سرنوشتی برای شلمچه رقم خواهد خورد.


گزارش رسید که دشمن روی محل استقرار قایق‌ها کاتیوشا ریخته و تعدادی را شهید و مجروح کرده است، ساعتی بعد مسئول اطلاعات، عملیات قرارگاه خاتم گزارش داد که منورهای دشمن، نسبت به چند شب گذشته بیشتر شده و ترددهای نیروهای عراقی بر روی جاده جنوب و غرب کانال ماهی افزایش یافته است.


درگیری بایستی ساعت 2 بامداد روز 19 دی آغاز می‌شد، قرار بود که نیروها زیر نور مهتاب خود را به نقطه رهایی رسانده و با غروب و از بین رفتن مهتاب عملیات را آغاز کنند.


هلالی‌ها، خاکریزهایی بودند به شکل نیم دایره، شعاع هر یک از آنها 200 متر بود و 3 متر عرض داشتند و 5 متر ارتفاع. بر روی خاکریز، کانالی دور تا دور آن تعبیه شده بود و کانال های فرعی منشعب از آن، ارتباط سنگرهای پیاده وتانک را برقرار می‌کرد.


دیوار کانال‌ها از جنس سیمان بود، دور تا دور کانال، جاده‌هایی وجود داشت که رفت و آمد تانک‌ها را بر روی کانال میسر می‌کرد، داخل قوس هلال، به وسیله میادین مین و موانع سیم خاردار مسدود شده بود و امکان دستیابی نیروی مهاجم را به قلب آن محدود می‌ساخت، نوع طراحی هلالی‌ها امکان دور زدن مواضع را با اشکال مواجه می‌کرد. با این وصف، فتح هر هلالی به صورت هدفی مستقل برای نیروهای خود در آمده بود. در ساعت 11 و 15دقیقه صبح فرمانده لشکر 10 سیدالشهدا(ع) اعلام کرد که ما هلال اول را پاکسازی کرده‌ایم.


از روز پنجم تا روز ششم هیچ یک از طرفین، تحرک آفندی نداشتند، فقط آتش بود و آتش، از وقایعی که روز هشتم را به یادماندنی کرد، دریافت پیام حضرت امام خمینی(ره) خطاب به رزمندگان بود. متن پیام این گونه منتشر شد: «از خداوند متعادل پیروزی نهایی رزمندگان عزیز را خواستارم عزیزان من بکوشید. خداوند تعالی با شماست و اینجانب، دست و بازوی شما را می‌بوسم. والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته.»


پس از هشت روز ایستادگی و نبرد درمیان فریاد و آتش، کلمات امام همچون آب حیاتی در تار و پود خسته رزمندگان زندگانی و امید را جاری کرد، آن روز، دشمن جزایر بوارین و ام‌الطویل را رها کرده و مقادیر قابل توجهی امکانات از قبیل تانک، خودرو، تسلیحات گوناگون را در جزایر باقی گذاشت.


از روز نهم تا روز بیستم عملیات، جنگ و گریز در تمام محورها ادامه داشت، هر شب با تاریکی هوا حملات نیروهای خودی آغاز می‌شد و تا روشنایی هوا ادامه می‌یافت، با روشن شدن هوا این پاتک‌های سنگین عراق بود که برای باز پس گیری مناطق از دست داده، جریان نبرد را ادامه می‌داد.


وقتی آفتاب روز هشتم بهمن 1365 بر زمین سوخته منطقه عملیاتی کربلای 5 تابید، شلمچه ایران آزاد شده بود، جزایر بوارین، ماهی، وام الطویل به تصرف نیروهای خودی در آمده بود، نهر جاسم و نهر دوئیجی تحت کنترل رزمندگان بود، پنج ضلعی و آن قسمت از کانال ماهی که مورد تهاجم قرار گرفته بود و در دست ما بود، شهر استراتژیک بصره در تیررس توپخانه‌های خودی قرار داشت، اما شهیدان رفته بودند.


عراقی‌ها در این منطقه که از دید راهبردی برایشان مهم بود استحکامات جنگی بسیاری را فراهم کرده بودند و سرانجام در عملیات کربلای 5 در دی 1365شلمچه به دست نیروهای ایرانی افتاد؛ این منطقه در سال 1367 ظرف تنها چند ساعت مجدداً به دست ارتش عراق افتاد.


و اما اکنون، وقتی برای بازدید راهی شلمچه می‌شوی، به یک قرار گاه ایست و بازرسی می‌رسی، اینجا «پل نو» است و این به معنای آن است که وارد منطقه شلمچه شده‌ای، کمی که جلوتر می‌روی بقایای موشک‌ها و راکت‌ها و خمپارهای اصابت کرده بر سینه شلمچه را می‌بینی؛ اگر کنج خلوتی بیایی، چشم‌ها را ببندی و گوش به سکوت شلمچه بسپاری، ترانه غم‌انگیز شهدا را به خوبی خواهی شنید، آنها که از خاکریزهای جنون گرفته شلمچه گذشتند و دیگر باز نگشتند.


پایان پیام/

کد خبر 133769

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha