خبرگزاری شبستان _ فر هنگ و ادب: طبق تعاریف مختلفی که از گونه های سینمایی ارائه می شود در آخرین ساخته تهمینه میلانی - یکی از ما دو نفر - خط سیر روایی فیلم کاملا ضد رمانس است. ضد رمانس و یا ضد عاشقانه ریشه در فمینیسم عمل گرای غربی دارد و در ادبیات اسلامی - ایرانی جایگاهی ندارد. متاسفانه در مهمترین فیلمی - به تعبیر غربگرایان- که امروز برنده اسکار شده است، یعنی «جدایی نادر از سیمین» ضد رمانس که ریشه در فمینیست عمل گرا دارد ترویج می شود و تنها کارکرد اخلاقی که این فیلم دارد غربال کردن احساس تماشاگر نسبت به جنس مخالف است. این غربال کردن می تواند تاثیرات منفی و مخربی روی تماشاگران با جنسیت های متفاوت بگذارد. فیلم «یکی از ما دو نفر» نیز روایتی ضد رمانس دارد و نوعی مرد گریزی مفرط را ترویج می کند. در این فیلم، بابک نسلی را نمایندگی می کند که برایش جنسیت و شغل اهمیت بیشتری نسبت به رجوع به اصالت اخلاق در قالب ازدواج دارد و چهارچوب های فرهنگی مرسوم نیز برایش اهمیت ندارد. فیلم تهمینه میلانی اگر در ورطه سینمای دختر و پسری می افتاد و به تعبیر خودش فیلمفارسی و یا هندی می شد بهتر از این بود که داستانی با این فرمت و شکل داشته باشد.
میلانی کارنامه پر افت و خیزی دارد. سلوک فیلم سازیش با «سوپر استار» ارتقا می یابد و با «تسویه حساب» افت می کند. او در این داستان که ادعا می کند اخلاقی است می خواهد به دختران جوان، پای تخته سیاه (سینما) تصویری خشن، مستبد و لذت جو را از مردان نشان دهد (اشاره به خشونت انتهایی فیلم) بدین صورت فیلم های میلانی - غیر از سوپر استار - در جایی دچار لکنت می شود که تلقی اصولی و منطقی کارگردان ازجامعه مردان غیر منطقی جلوه گر می شود.این چنین است که فیلم «یکی از ما دو نفر» نه تنها أثری عمیق در واکاوی شخصیت جوانان معاصر این سرزمین نیست، بلکه بدنه روایی آن صرفا أثری بورژوایی در ستایش طبقه مرفه جنسیت خواه است. طبقه ای که تنها دغدغه اش موش و گربه بازی در میهمانی های غیر اخلاقی در برخی نقاط تهران است.
در اثر تازه اکران شده این کارگردان، ریزه کاری قصه گویی به هیچ وجه وجود ندارد و کشش های فیلمنامه مبتنی بر دو شخصیت اصلی بنا شده واتفاقا پرداخت کلی مبتنی بر جدال دو نقش محوری موجب رخوت لحن قصه گویی فیلم شده است. «یکی از ما دو نفر» تحت تاثیر تفکرات فردی نویسنده و کارگردانش ساخته شده است و از قراردهای رفتاری و اجتماعی کاملا فاصله دارد. شکل اصولی و منطقی اش این است که شکل گیری روابط میان زن و مرد باید بر اساس تعاریف جامعه شناختی مبتنی بر ارزش ها و هنجارها صورت پذیرد. سارا و بابک دو کاراکتر محوری این فیلم گویی در خلأیی از ارزش ها و سنت ها زندگی می کنند، و زندگی جمعی حتی تعامل و تعاون های رفتاری و همچنین کنش های بابک براساس فرهنگ شکارجنس مخالف تعریف می شود.
اگر به فیلم «سوپر استار» رجوع کنیم به سادگی متوجه می شویم که میلانی در آن فیلم رفتارهای کوروش زند را به صورت یکپارچه از ابتدا تقبیح می کرد و درام فیلم مبتنی بر نکوهش کردن نگاه فرویدی کوروش بنا شده بود. متاسفانه تجلی فرویدیسم در رفتارهای اروتیک و بوالهوسانه تمام پرسوناژهای محوری فیلم های میلانی به صورت عاملی تکرار شونده درآمده است .تصویر مردان در آثار میلانی همانند بازهای شکاری است که در کمین زنان نشسته اند تا به صورت مشروع و نامشروع فقط امیال خویش را برآورده سازند .یکسویه نگری میلانی نسبت به جامعه مردان همانند آموزه های فمینیست عملگرای برآمده از انقلاب صنعتی غرب در دهه شصت میلادی است که اساس نگاه کارگردان در اغلب آثارش با استفاده از دیدگاه این نوع فمینیسم تک قطبی شکل می گیرد. تصویری که «یکی از ما دو نفر »ارائه می کند یک مردگریزی مدرن از نوع نگاهی که بدان اشاره شد را ترویج می کند. اگر یکی از ما دو نفر و کارگردانش مدعی آموزش های اخلاقی هستند، این فیلم می توانست به همان سیاق «سوپر استار»عمل کند و نتیجه قطعا بهتری حاصل می شد و داستان سوی دیگری می گرفت و از یک خطی بودن و یکنواخت بودن رها می گردید.
اما روایت موازی با اصل جریان فیلم فاقد کنش - ایده منطقی است و تنها کنش دراماتیکی که به فیلم می افزاید به شدت سطحی و غیر منطقی می نماید. سوختن چند چادر ساده و اشک ریختن سارا به دلیل دست نیافتن به موفقیت شغلی، صورتی سطحی و کلیشه ای دارد. خانم کارگردانی که می خواهد فیلمش هندی و یا فیلمفارسی نباشد، خصوصیات ذهنی و روحی شخصیت هایش را طوری نشان می دهد که همانند یک کودک رشد نیافته اند و زنان از منظر فیلم میلانی فرشتگانی هستند که خطری بسیار مهم تهدیدشان می کند. به زعم این فیلم، در این جامعه متخاصم، زن موجود تنهایی است که منافذ شغلی و ایجاد موقعیت برای ارتزاق برایش مسدود شده است. کارگردان برای پیکره شخصیت هایش هیچ تمهید کنش مندی تدارک نمی بیند و شخصیت ها در کنش ایده اصلی روایت بارور نمی شوند و طبق همان کلیشه های مولف میلانی، مردان در صف باطل و زنان به صورتی معصومانه در صف فرشتگان ایستاده اند.
یکی از مشکلات عدیده ای که گریبان فیلمنامه را گرفته مبنای کنش ها و کشش شخصیت هاست و بر اساس این کنش ها، دیالوگ ها در نازل ترین شکل نوشته شده اند و تصوری که تماشاگر از دو شخصیت اصلی پیدا می کند این است که این شخصیت ها مطلق گرا و نمونه های دو بیمار روانی هستند.فمینیسم عملگرا که مبنای شخصیت پردازی این فیلم است، عملا ویژگی های درونی و عاطفی زن را از او می ستاند و به تدریج عواطف زنانه شکلی مردانه به خود می گیرد و زنان به تدریج تحت تاثیر این افکار، نیازهای روحی - روانی شان و تمایل به تشکیل خانواده را از دست می دهند. این موارد بیان شده در شخصیت سارا نمود دارد. او ناهنجاری مرسوم را نمی پذیرد و رفته رفته بدل به زنی مردگریز می شود. در جایی که جامعه ما نیاز به سلامت اخلاقی در قالب زوج گزینی و ازدواج دارد، ترویج فمینیسم عملگرا با این سیاق در فیلم تهمینه میلانی تزریق سموم فرهنگی به بستر فکری جامعه زنان است .در قالب فیلمنامه هم اگر کمی کاوش کنیم به دلیل اینکه کارگردان می خواهد ایدئولوژی فمینیسم عملگرا را با چهارچوب های رفتاری بومی تعریف کند در نهایت شخصیت بابک و سارا ماسکه وبدل به ضد شخصیت می شود. ضد شخصیت هایی که یک ضد رمانس را پدید می آورند که از هیچ قاعده تعریف شده سینمایی برای کنش ها و واکنش های شخصیت هایش تبعیت نمی کند.
یادداشتی علی ستاریان
پایان پیام/
نظر شما