کار در خور ذوق  از عوامل کامیابی در سال حمایت از سرمایه ایرانی است

گردش چرخهاى اجتماع به ان است که افراد با ذوق و استعدادهاى مخصوصى آفریده شوند تا هر یک رشته اى را دنبال کنند.

خبرگزاری شبستان: در یادداشت قبل عوامل حقیقی و موهوم کامیابی استقصاء شد . به این مهم اشاره داشتیم که در سال 1391 سال حمایت از کار و سرمایه ایرانی و سال تولید ملی شایسته است عوامل وصول به این کامیابی و هدف مشترک بررسی شود . در این نوشتار دو عامل از عوامل حقیقی کامیابی را در دیدی تفصیلی بازمیگوییم. 

عوامل حقیقى کامیابى :1- کار در خور ذوق و استعداد
در هر سرى شورى است ، خوشبخت کسى است که ذوقش را دریابد!
با نگاهی اجمالی به خود و دوستان و اشنایان خود به این مسئله رهنمون میوشیم که هر انسانی در حوزه ای خاص مهارت دارد و «دستگاه آفرینش همه را یکنواخت نیافریده».
«در همه افراد بشر توانائى همه کار به ودیعت ننهاده است . بلکه براى گردش چرخهاى اجتماع ، افراد را با ذوق و استعدادهاى مخصوصى آفریده است تا هر یک رشته اى را دنبال کند که ذوق آن را دارد و کارى را انجام دهد که از عشق باطن و نیروى فطرى او سر چشمه مى گیرد.
پاره اى از شکستها و ناکامیهاى برامده از عدم شناخت و یا شناخت ناکافی استعدادها و توانائیهای ارثی است. به نظر میرسد بی استعداد واژه ای غیر دقیق باشد حقیقت ان است که هر فردی در حوزه ای خاص استعداد دارد. مهم شناخت خود و توانائی ها و قوه درونی است.
متاسفانه جامعه در بعد علمی نیز از این جهت ضربه خورده است. زمانی رشته مدیریت بر سر زبانها بود و جمع فراوانی از جوانان بدون شناخت استعدادها و تنها بر اساس منافع احتمالی این رشته دانشگاه ها را پر کردند. در رشته الهیات افرادی بدون توجه به ماهیت و محتویات و تنها بر اساس مدرک این رشته و شاخه های انرا بر میگزینند. سپس با سرخوردگی رشته های دیگر را برای ادامه تحصیل بر میگزینند و یا انکه تحصیا را بدون بهره لازم تمام میکنند بدون انکه تاثیر روحی و عملی کافی از ان برند.
« در سالهاى 30،31،32 که مساءله نفت سرزبانها افتاده بود و هر زن و مرد ایرانى یک«تفکر نفتى »پیدا کرده بود و کارمندان و مهندسان صنعت نفت ارزش و قیمت قابل توجهى در میان اجتماع پیدا کرده بودند، طرز تفکر بیشتر دانشجویان به حکم تبعیت از محیط فرق کرده بود و همه و یا بیشتر دانشجویان خواستار شرکت در رشته مخصوص|«نفت »شده بودند ولو اینکه بیشتر آنها ذوق آن را نداشتند.
سخت ترین ضربه بر پیشرفت و کامیابى یک فرد دانشجو این است که بدون این که استعداد خود را بسنجد، بدون مطالعه دقیق ، رشته اى را تعقیب کند که ذوق آن را ندارد.
جوانى که ذوق ادبى دارد از گفتار و قلم او ادب و شعر مى بارد و فکر ریاضى او بسیار ناچیز است و کامیابى او به طور مسلم در غیر رشته ادبى رضایت بخش نخواهد بود.
از دفتر خاطرات یک نقاش هنرمند سرگذشت کوتاهى را نقل مى کنم : وى در محیط دبیرستان دانش آموز تنبلى بود. نه درس مى خواند و نه مى گذاشت همکلاسانش درس بخوانند. خار راهى براى خود و دیگران بود ولى چشم و ابرو و پیشانى او از استعداد مخصوصى حکایت مى کرد. یک دبیر روان شناس او را به حضور طلبید، مقدارى او را پند داد، و از عواقب این طرز زندگى ترسانید و گفت :«همواره سایه پدر بالاى سر انسان نیست ، مشکلات زندگى فراوان است و این وضع باعث عقب افتادگى توست ».در این لحظه که او سخن مى گفت ، ناگهان متوجه شد که دانش آموز در حالى که سخنان او را گوش مى دهد، با قطعه ذغالى که از روى زمین برداشته ، عکس مرغى را که روى شاخه هاى پر برگ نشسته است ، روى زمین مى کشد.
دبیر هوشمند دریافت که این عنصر براى نقاشى آفریده شده ، نه براى حل معالات جبرى . او هر چه در این راه رنج ببرد، کمتر سودى خواهد برد. وظیفه وجدانى خود دانست که به ولى او جریان و تشخیص خود را گزارش دهد.
او هنگامى که با پدر وى روبرو گردید چنین گفت :«فرزند شما ذوق سرشارى در هنر نقاشى دارد. اگر او را وادار کنید که تغییر رشته دهد شاید در این رشته سرآمد روزگار گردد».گذشت زمان صحت گفتار دبیر آزموده را اثبات کرد و چیزى نگذشت که وى نقاش چیره دست و هنرمندى گردید.
از ادیسون پرسیدند چرا اغلب جوانان موفق نمى شوند؟ گفت:«براى اینکه راه خود را نمى شناسد و در جاده دیگرى گام برمیدارند».
یک چنین افراد دو نوع ضرر بر جامعه مى زنند: 1- کارى که شایستگى آن را دارند و اگر آن را تعقیب کنند کامیاب مى شوند، انجام نمى دهند. 2- کارى را که عهددار آن شده اند بخوبى انجام نداده و از عهده آن بر نمى آیند.
امروز در کشورهاى توسعه یافته با آزمایشهاى مخصوص استعداد افراد را به دست مى آورند و آنها را وادار مى نمایند که در رشته اى که استعداد آن را دارند وارد شوند.
گالیله در بچگى علاقه به ساختن ماشین آلات بچگانه داشت . پدر او بر خلاف میل فرزند، او را وادار کرد که طب بخواند. او در این راه ترقى نکرد. سپس به آموختن ریاضیات و فیزیک پرداخت بالنتیجه نبوغ خود را در نجوم و چیزهائى که عقربک استعداد او نشان مى داد، ابزار نمود.
تولستوى هنوز بچه بود که علاقه زیاد به مطالعه کتاب پیدا کرد و کتابهاى فلسفى را زیاد مى خواند و در این دوران سعى مى کرد مسائل مهم زندگى را مطرح سازد و تا پایان عمر این مسائل در قلمرو و فکر او بود.
جرج مورلند نقاش حیوانات از شش سالگى هنر نقاشى خود را ابزار مى کرد. او با این که در سن 41 سالگى بدرود زندگى گفت ، آثار گرانبهائى در نقاشى از خود به یادگار گذارد.
زراه کولبرن از طفولیت استعداد ریاضى اش نمودار بود. گاهى از او مى پرسیدند:«در یک سال یا بیشتر چند ثانیه وجود دارد؟پس از تاءمل مختصرى پاسخ صحیح آن را مى داد.
جیمز وات ، مخترع چندین آلت مکانیکى و کاشف نیروى بخار، از آغاز کودکى به آزمایش علاقه زیادى داشت و از این طریق کامیابى هائى در علوم طبیعى بدست آورد.
داروین در دوران کودکى کلکسیون جانوران داشت . و این کشش طبیعى او را به مطالعه درباره ثبات و یا تحول انواع واداشت و نظریه اشتفاق و تحول انواع را پس از یک سفر طولانى به وسیله کتاب «بنیاد انواع » انتشار داد.
مى گویند اینشتین ، دانشمند بزرگ و ریاضى دان عصر حاضر، در کلاسهاى ابتدائى رفوزه مى شد، ولى او در محیطهاى مخصوصى قدرت دورنى خود را ابزار نمود.
به ملکشاه سلجوقى خبر رسید که قیصر روم در صدد تسخیر بغداد است . با ارتش منظم به سمت مرز ایران حرکت کرد. خواجه نظام الملک روزى از ارتش سان دید، ناگاه قیافه سرباز کوتاه قدى توجه او را جلب کرد. دستور داد که او را از صف بیرون کنند. تصور کرد که از این سرباز کارى ساخته نیست . ملکشاه گفت:«چه مى دانى ؟ شاید همین سرباز قیصر را اسیر کند». اتفاقا فتح و پیروزى با مسلمانان شد و قیصر روم به دست همین سرباز اسیر گردید! (رمز پیروزى مردان بزرگ

مؤ لف : آیة اللّه جعفر سبحانى).
وقتى انسان خود و شایستگى خود را شناخت و کار مطابق استعداد خود را پذیرفت ، چون عشق و کشش باطنى آن را دارد، در هدف خود کامیاب مى گردد.
یک سلسله استعدادهائى هست که در شرائط مخصوصى بروز و نمو مى کند. روان شناس زبر دستى لازم دارد که این نوع استعدادها را تشخیص دهد.
چه بسا نوآموزانى در آغاز تحصیل کودن و نفهم به نظر مى رسند ولى بعدا در سنین مخصوصى نابغه مى شوند. پیداست ، به حکم قوانین طبیعى ، شکفتن ایت ، گونه شایستگى شرائط دیگرى لازم داشت است .
لازم به ذکر است مطالعات روانشناسی نشان میدهد :« کسی که دچار ناتوانایی یادگیری است نمی‌تواند لزوما کم هوش یا باهوش باشد یا حتی نمی‌توان گفت که توانایی ذاتی برای یادگیری ندارد. این واژه صرفا نشان می‌دهد که نوعی عدم توازن در توانایی‌های این شخص وجود دارد».

 

پایان پیام/
 

کد خبر 128467

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha