من رضا ایرامنش، سرباز ژنرال قاسم سلیمانی

ایرانمنش که با پوست و خونش سال های حماسه و خون را درک کرده است، توصیفش از این روزها چنین است: دانشگاهی زنده و دوست‌داشتنی با هم‌کلاسی‌هایی خوب و دوست‌داشتنی بود که موجب می شد به تیک‌های عصبی توجه نکنم....

به گزارش خبرنگار شبستان، ظهر امروز (یکشنبه 10 اردیبهشت) به دیدار هنرمندی شتافتیم که به گفته خودش سال هاست، تربیت یافته دانشگاه (جبهه) است.کسی که حتی در بیمارستان هم یادگارهای جبهه و بخشهایی از وصایای شهدا را با خط خوش نوشته و کنار دیده اش دارد که یاد آن روزها همواره جلوی چشمانش باشد.طراوت دیدگان و زنگ پر شور صدایش به شلنگ اکسیژن بی اعتنایی می کند و پای حرفهایش که می نشینی،غرق در دنیای دیگر می شوی.

 

 زمانیکه که به عیادت ایرانمنش رفتیم درباره موضوعات مختلفی صحبت کردیم از فعالیت های خبرگزاری شبستان، وضعیت مزاجی اش، فعالیت های هنری اش گرفته تا وضعیت سینمای ایران، در این بخش صحبت های این سرباز حاج قاسم سیلمانی که این روزها نام و آوازه اش بر اندام غربی ها لرزه افکنده است، ذکر می شود.

 

او در پاسخ به سؤالی در مورد نحوه شیمیایی‌شدن‌اش گفت: من سه بار شیمیایی شدم، بار اول در جزیره مجنون بود که در آنجا گاز اعصاب استنشاق کردم و از آن زمان به بعد بعضی حالات و تیک‌های عصبی در من به وجود آمد اما زیاد درگیر این موضوع نشدم چون در بطن جنگ بودم، دانشگاهی زنده و دوست‌داشتنی با هم‌کلاسی‌هایی خوب و دوست‌داشتنی و این موضوع باعث شد به این تیک‌های عصبی توجه نکنم، وقتی هم به بهداری رفتم به من چند قرص آرام‌بخش دادند که مصرف کنم که چون به خاطر مصرف آنها گیج می‌شدم دیگر قرص هم نخوردم.

 

وی افزود: دومین بار سال 65 و در عملیات کربلای 5 بود که مثل نقل و نبات گاز شیمیایی بر سر ما می‌ریختند و من آنجا گاز خردل را استنشاق کردم. سومین بار هم در فاو بود که در آنجا طعم گاز شیمیایی را چشیدم.

 

ایرانمنش در مورد شیمیایی‌‌شدن خود در فاو گفت: آن زمان امام خمینی (ره) دستور تخلیه فاو را داده بود و زمانی که ما در حال خروج از فاو بودیم ماشین‌های زیادی را در پایگاه خود داشتیم که در سمت ایرانی اروندرود مستقر بودند، فرمانده لشکر ما حاج قاسم سلیمانی بود که به ما گفت هر کدام هر ماشینی که می‌توانید پشت‌اش بنشینید و آن را به پشت جبهه برگردانید، یکی از فرماندهان گردان نیز گفت هر ماشینی که نتوانستید با خود بیارید برای اینکه به دست عراقی‌ها نیفتد در رودخانه بیندازید، ما هم چند ماشین را خلاص کردیم و به سمت رودخانه هل دادیم تا اینکه ناگهان دیدیم عراقی‌ها گاز بر سر ما می‌ریزند و باد هم گازها را به سمت ما می‌آورد، سعی کردم تا جایی که می‌توانستم بایستم و ماشین‌ها را به رودخانه بیندازم تا به دست عراقی‌ها نیفتد و به دلایلی بدون ماسک تنها با یک چفیه خیس از خودم محافظت کردم.

 

وی افزود: ابتدا تاول‌های ریزی بر سطح بدنم به وجود آمد و با دیدن این وضع تصمیم گرفتم که به پشت جبهه برگردم، آخرین نفری بودم که سوار بر ماشین شدم و به پشت خط و به درمانگاه رفتم، گفتند به بیمارستان اهواز برو اما من که قبلا آمپول آتروپین را به خود تزریق کرده بودم فکر می‌کردم همین درمان کافی نیست و وقتی گفتند درمان‌اش این است که با آب و صابون مخصوصی روزی دو بار خود را بشویید ما که در جبهه دو ماه یک بار وقت حمام داشتیم به این جریان خندیدیم اما بعد از جنگ بود که کم‌کم اثرات این گازهای شیمیایی در من ظاهر شد.

 

گزارش تکمیلی این دیدار متعاقبال ارسال می شود/

کد خبر 127648

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha