خبرگزاری شبستان:مکتب شهیدصدر داراى ابعاد و جوانب گوناگونى است و به تمام رشتههاى معارف اسلامى و انسانى مىپردازد و تنها به علومى مانند فقه و اصول اکتفا نکرده است اگر چه عرصۀ فقه و اصول عرصۀ اصلى و گستردۀ موفقیتها و ابتکارات علمى ایشان محسوب مىشود. از جمله رشتههایى که این مکتب به تحقیق و پژوهش در آنها پرداخته، عبارت است از: فقه، اصول، منطق، فلسفه، عقاید، علوم قرآن، اقتصاد، تاریخ، حقوق، سیاستهاى پولى و بانکى، نظام تعلیم و تربیت در حوزه، روشهاى عمل سیاسى و نظامهاى حکومت اسلامى و دیگر رشتههاى معرفت انسانى و اسلامى.
این جامعیّت مکتب شهید محصول بهرهمندى وى از ذهنى خلاق و همه جانبه نگر است. چنین ذهنهایى را مىتوان از نوادرى به شمار آورد که در برهههایى از تاریخ علم و عالمان ظهور کرده و هریک در عصر خود نقطۀ عطف تاریخى تازهاى را در جهت گیرى و استحکام جنبشهاى معرفتى ایجاد مىکنند.
آن شهید بزرگوار در علم و وسعت نظر و ذوق و استعداد فوق العاده، آیتى از نبوغ بود. این نبوغ کم نظیر از زمان طفولیت و سالهاى نخست حیات و نیز در مدت تحصیلات علمى او کاملا نمایان بود. اساتید و همدرسان و شاگردان آن شهید وهمۀ کسانى که مستقیم یا غیر مستقیم و از طریق کتب و مباحث ارزشمند شهید با وى ارتباط داشتند، این نبوغ را در مىیافتند.
بنده نگارنده زمانی در مجلسی در منزل مرحوم آیت الله سید عباس کاشانی (شاگرد مرحوم قاضی (قدس سره)) بودم ایشان به نقل از آقای خویی که سید محمد باقر در 14 سالگی، 9تا اجازه اجتهاد داشته است.
از آنجایی که این ایام مصادف با شهادت صدیقه طاهره (روحی لتراب اقدامها الفداء) است، سخن کوتاه نموده و قسمتهایی از بیانات شهید صدر را در کتاب فدک در تاریخ نقل می نمایم:
بعد سیاسی قیام صدیقه طاهره در بیان شهید صدر
...فدک سمبلی از معنائی عظیم است که هرگز، در چهارچوب آن قطعه زمین تصاحب شدهی حجاز، نمیگنجد. و همین معنای رمزی فدک است که نزاع مربوط به آن را، از قالب مخاصمهای سطحی و محدود، به جانب قیام و مبارزهای وسیع و پردامنه سوق میدهد.
برای تحقیق در این معنی، خواننده را دعوت میکنم که اسناد و مدارک تاریخی و مسلم فدک را مطالعه کند و به این پرسشها پاسخ گوید: آیا مسألهی فدک را نزاعی مادّی میداند؟ آیا در اطراف فدک- به معنی محدود و مشخص آن- اختلافی میبیند؟ آیا بر سر تصاحب محصولات و درآمد آن، به هر اندازهای هم که گفته شود، منازعهای و مسابقهای بوده است؟ آیا اصولا دو طرف منازعه، بدون این که موضوعی در بین باشد، باهم به خصومت و نزاع برخاسته بودند؟
حاشا که مسألهی فدک چنین تصور شود! منازعهی فدک قیامی علیه اساس حکومتی است، و فریاد آسمانگیری که فاطمه (ع) خواست به وسیلهی آن سنگ کجی را که تاریخ بعد از ماجرای سقیفه بر آن بنا شد، در هم فروشکند.
برای اثبات این معنی، کافی است به خطبهای که زهرا (ع) در مسجد نبی (ص) رویاروی خلیفه، و در حضور جمعیّت انبوهی از مهاجر و انصار، ایراد فرمود، نگاهی بیفکنیم، در این خطبه، بیشتر سخن در مدح علی ستایش موضعگیریهای اسلامی و جاودانهی اوست، و اثبات حق اهل بیت رسول (ص)، آن جا که میگوید:
(آنها وسیلهی رسیدن انسانها به خداوند، و خاصان و پاکان اویند، و گواهان غیب الهی، و میراثبران خلافت و حکومت پیامبرانند».)
و در ضمن سرزنش و نکوهش مسلمانان، هشدار میداد که: آنان به نگونبختی درافتادهاند، و ناشایستی را به خطا و بی تدبیر برگزیده و به آئین گذشتگان خود، بازپس گشتهاند. و به قصد آب، به آبشخور دیگرن دست یازیدهاند، و امر مهم خلافت را، به نااهل آن سپرده و با این کارها، به فتنهی عظیمی فروافتاداند و سپس به انگیزههای شومی که آنان را به ترک قرآن وامیدارد، توجّه میدهد، و بالاخره مخالفت آشکارشان را به حکم و فرمان الهی، در باب خلافت و امامت بیان میدارد.
بنابراین مسأله، در اینجا مسألهی میراث و صدقه نیست، مگر به همان اندازهای که به موضوع سیاست حاکم مربوط است و هیچگونه به مطالبهی زمین و خانه نیز ارتباطی ندارد، بلکه از دید زهرا (ع) مسأله، مسألهی اسلام و کفر و ایمان و نفاق و نص و شورا است، و بار دیگر این هدف عالی سیاسی را در سخنانش با زنان مهاجر و انصار میبینیم: آنجا که میگوید:
«چگونه رهبری امت را، از پایگاه رسالت و قواعد استوار نبوت، و مهبط روحالامین دور ساختند، و آن را از دست آگاهان دنیا و دین باز گرفتند؟ باید بدانند که این کار زیانی آشکار است، اما چرا با ابوالحسن بدشمنی برخاستند؟ به خدا سوگند، تنها علتی که باعث این دشمنی شد، قدرت شمشیر او در جهاد، سختگیری و شدت عمل او در برابر حق، یورش عبرتآموز او به جای دشمنان و گستاخی و بیپروایی او در راه خدا بود. به خدا اگر مانع نمیشدند تا زمامی را که رسول خدا (ص)، به پیش دست علی (ع) انداخته بود، بردارد، آن را در دست امامت میگرفت، و کاروان امت را چنان عادلانه و بزرگوارانه پیش میبرد که در این کاروان، نه مرکب رنجی ببیند و نه راکب اضطرابی یابد. و آنان را به آبشخوری میرساند که چشمهی زلال و نوشین آن، پیوسته به گوارایی بجوشد و چنان سیراب بازشان میگرداند که عقل به حیرت ماند. بدون این که در برابر این کار و مسؤلیت در پی سود و بهرهای برآید، مگر این که تنها، شدت عطش خود را به جرعهی آبی، و ضعف گرسنگی را به نان خشکی فرو نشاند. و در آن صورت، درهای برکات الهی، از آسمان و زمین بر آنان گشوده میشد اما دریغا! این کار را نکردند و خداوند آنها را بدین کارشان مؤاخذه خواهد کرد.
بیا و به سخن من گوش فرا دار! اگر در این جهان دیر بمانی، روزگار شگفتیهای خود را به تو نشان خواهد داد، و چنان چه در کار آن به عجب درمانی، باز هم تو را تازهتر از تازهتری به اعجابی دیگر خواهد کشاند، و خواهی پرسید: اینان به کجا پناهنده شدند و به چه دلیلی استناد کردند و به کدام رشتهای چنگ زدند؟ «بسیار بعد معبودی یافتند و بد دمسازی اختیار کردند، و راستی ظالمان چه بد مبادلهای نمودند!»
بخدا سوگند، با این کار واماندگان و عقب افتادگان را بر پیشروان، مقدم داشتند و ناتوان را بر نیرومندان برگزیدند، و دماغ عزّت را بر خاک ذلّت ساییدند؟ آنان که کار بد خود را شاهکار میپندارند، بدانند که «سخت مفسدند ولی خود نمیدانند» ای وای بر آنان! آیا آن که خلق را بحق رهبری میکند، سزاوارتر به پیروی است یا آن که نمیداند؟ مگر آن که خود هدایت شود. پس شما را چه شده است که چنین حکم میکنید؟)
بعلاوه در جایی، از زنان پیامبر (ص) نقل نشده است که در باب میراث، با ابوبکر به مخاصمه برخاسته باشند، از این رو این سؤال پیش میآید که آیا آنان در برابر حطام دنیوی از زهرا (ع)، پارساتر، و در زندگی به سیرهی پیامبر (ص) نزدیکتر بودند؟ یا این که به ماتم پیامبر (ص) نشسته بودند، و فرزند رسول خدا در سوگ پدر آسوده خاطر بود؟ یا بالاخره اوضاع سیاسی روز، در کارهای حکومتیان این تفاوت را بوجود آورده بود، و زهرا (ع) را به مقابله و منازعهای شدید و خطرناک واداشته، بیآن که برای زنان پیامبر دردسری فراهم شود؟
ظن غالب بر این است که زهرا (ع) میتوانست در میان پیروان همسرش، و یاران برگزیدهی وی (ع)- که هیچ گونه تردیدی در صداقت او نداشتند- کسی را پیدا کند، و به همراه علی (ع)، بیّنه لازم را در اثبات مدعای خود، اقامه نماید اما میدانیم که او هر گز چنین نکرد. آیا این کار به ما نشان نمیدهد که هدف اوالای فاطمه (ع) که قدرت طلبان به خوبی آن را میشناختند- اثبات میراث و مال پدری نبود، بلکه وی همت در محو آثار سقیفه بسته بود، و حصول این مقصود، نه با اقامهی بیّنه در باب فدک، بلکه با این وسیله ممکن بود که وی از گمراهی و خطاکاری مردم، شواهد زندهای ارائه دهد، و این بیّنه را در پیشگاه تمامی ملّت اقامه نماید. آری این بود آن امری که در طول مبارزات، هدف اصلی زهرا (ع) را تشکیل میداد.
منابع
فدک در تاریخ، شهید صدر، ترجمه محمود عابدی، روزبه، 1360
مجله فقه اهل بیت علیهم السلام ، ج24، ص: 21 مقاله ای از سید محمود هاشمی با عنوان: ویژگىهاى مکتب فکرى و علمى شهیدصدر
محمد هادی توکلی
انتهای پیام/
نظر شما