به گزارش خبرگزاری شبستان،روابط عمومی پروژه محمد(ص)جدیدترین ساخته مجید مجیدی، گفتوگویی میان حجتالاسلام رسول جعفریان، مشاور تحقیقات این پروژه سینمایی، محمد مهدی حیدریان، تهیهکننده، و حبیب ایلبیگی، مدیر روابط عمومی فیلم را در اختیار این خبرگزاری قرار داده تا شمه ای از روشهای تحقیق برای این فیلم فاخر برای علاقه مندان روشن شود.
متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است:
حبیب ایلبیگی: در راستای مستندسازی تحقیقاتی که برای تولید فیلم محمد (ص) صورت گرفته؛ تصمیم گرفته شد با حجتالاسلام رسول جعفریان، مشاور تحقیقاتی این پروژه، گفتوگویی صورت گیرد. همانطور که قبلا هم اشاره شد، سه سال برای تحقیقات تولید این فیلم سینمایی زمان صرف شده است. در این گفتوگو از نظراتِ مهندس محمد مهدی حیدریان، تهیهکننده فیلم که در کار تحقیقات هم حضور داشتند،نیز استفاده میکنیم و به مسایل و چالشهایِ پیرامون کارهای پژوهشی فیلم خواهیم پرداخت. در ابتدا از دوستان میخواهم درباره آغاز تحقیقات این فیلم و مستندات و منابعی که به آن استناد شده؛ توضیحاتی ارائه فرمایند.
رسول جعفریان: بسم الله الرحمن الرحیم. نکته مهمی که باید در ابتدا توضیح داد، آن است که تحقیق درباره یک دوره تاریخی اگر به هدف یک کار دانشگاهی باشد؛ متفاوت با تحقیق برای تولید یک فیلم یا نوشتن یک فیلمنامه است. رویکرد متفاوت این پژوهشها باعث میشود این تحقیقات در بخشهایی متفاوت و در بخشهایی دیگر، با هم مشترک باشد. به هر حال، در مقوله پژوهش یک اسلوب و روش خاص متناسب با اهداف تحقیق وجود دارد. محققی که میخواهد در زمینه سیاسی یا فرهنگی بنویسد؛ یک سری گزارههایی را مطرح و اثبات میکند. طبیعی است وقتی کار پژوهش به پایان میرسد، باید مورد قبول طیف بخصوصی از پژوهشگران باشد. این مقبولیت باید در زمینه ارجاعات منابع و نحوه استدلال باشد. اما در زمینه نوشتن یک فیلمنامه، نیازهای پژوهشی کمی متفاوت است و شاید در بسیاری از مسایل، با ملزومات کار تحقیق دانشگاهی متفاوت باشد. بخصوص که در نوشتن فیلمنامه، یکی از نکات مهم توجه به فضاسازیهای خاص است که در تصویر مثمرثمر باشد. استفاده فراوان از سوژههای داستانی و شناخت عناصری که بتواند یک فیلم را بسازد و بین عناصر آن ارتباط برقرار کند؛ بعنوان مبنای کار مورد توجه ما بود. این امری مرسوم و معمول در دنیاست. کسانی که برای نوشتن یک فیلمنامه یا داستان مطالعه میکنند وافرادی که کار دانشگاهی میکنند؛ دو طیف متفاوت هستند و به همین خاطر هم، معمولا کارهایشان مورد قبول هم نیست. از این رو، ما الزاما نباید تصور کنیم این دو پژوهش یک مسیر را برود و در تمام جزئیات توافق داشته باشد و مخصوصا طیف دانشگاهی متنی را که پدید میآید، بپذیرند.
در سالهای گذشته هم چه در فیلمهای تاریخی خارجی و چه فیلمهای تاریخی داخلی همیشه پژوهشگران این انتقادها را داشتهاند. علت هم این است که اولا آنها با سبک و سیاق مطالعهای که برای نوشتن یک فیلمنامه صورت میگیرد، آشنا نیستند. ثانیا مطالعه برای نوشتن یک متن داستانی به مراتب دشوارتر از نوشتن کتابی است که حالت پژوهشی صرف دارد. چراکه در متنهای پژوهشی اسلوب کار تقریبا تعریف شده؛ اما در فیلم یا فیلمنامه تجربه آمادهای وجود ندارد. ضمن آنکه هر بار نویسنده باید از زاویهای تازه و غیر از زاویههایی که قبلا کار شده، به موضوع بنگرد و اِلّا کارش تکراری میشود.
ما در شعر هم این مسأله را داریم. مثلا اگر کسی درباره اتفاقی که افتاده شعر بگوید، ما آن را بعنوان شعر نمیپذیریم و میگوییم این یک حکایت است که صرفا در قالب نظم درآمده. درحالیکه شعر تخیل است؛ یعنی شما باید بتوانی درباره چیزی که اتفاق نیفتاده، شعر بگویی.
در فیلم تاریخی ما همیشه این دشواری را داریم که قرار است راجع به واقعهای صحبت کنیم که اتفاق افتاده است. بنابراین، اگر بیش از حد به سمت کارهای پژوهشی و دانشگاهی برویم؛ عملا کاری تکراری و بدون جذابیت ارائه خواهیم داد. به همین خاطر ما باید فرض را بر اتفاقاتی که افتاده و متنهای موجود بگذاریم و بر مبنای آن، یک دنیای کاملا جدید را تصویر کنیم؛ به طوری که مخاطب نتواند پیشبینی کند چه اتفاقی میافتد. این در کارِ تاریخی کار بسیار دشواری است؛ چون همه میدانند ماجرا مسیری دارد و راهی را رفته است. به همین خاطر، مطالعه برای نگارش فیلمنامه تاریخی مطالعهای ویژه و بسیار خاص است و ما باید این امر را بعنوان یک اصل پایهای بپذیریم.
در پروژه محمد (ص) هم، فکر میکنم چنین مسیری طی شد. علاوه بر اینکه باید توجه داشت هر مقدار که پژوهش شود؛ در نهایت باید نتایج پژوهش را مثل موم در اختیار کارگردان یا فیلمنامهنویس گذاشت. تفهیم این نکته به طیفهای فرهنگی جامعه و محققان تا حدّی دشوار است. چون فکر میکنند قرار است ما کلاس تاریخ بگذاریم یا سیره نبوی یا زندگی ائمه و عالمان را توضیح دهیم. ما این مسأله را در سریال مختار هم شاهد بودیم که تا اواخر کار هم مرتب به کارگردان ایراد گرفته میشد که فلان جایِ داستان متناسب با تاریخ نیست. من در جمعی از محققین و علما هم با این مسأله مواجه شدم و فکر کردم دفاع من چقدر در مقابل تصوّراتِ آنها ضعیف است. این دسته از محققان قبل از هر چیز باید بینش خود را نسبت به پژوهشهایی که در کار فیلم صورت میگیرد، عوض کنند و بدانند این، امری متفاوت با تحقیق نوشتن و تاریخ درس دادن است. در فیلمنامه اصلا مبنای کار چنین نیست. فیلم بسیار دراماتیکتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم. بنابراین، ما محقّقان باید مواد آمادهشده را در اختیار کارگردان و فیلمنامهنویس قرار دهیم تا آن را به دنیا و فضای تازهای تبدیل کند.
محمد مهدی حیدریان: فکر میکنم باید نکتهای را در تأیید فرمایشِ شما اضافه کنم. به نظر من، عامل همه دغدغههایی که ما در ساخت یک فیلم تاریخی داریم؛ آن است که رسیدن به یک شخصیّت واقعی در داستان و نسبت آن با همان شخصیّت در تاریخ عملا تعارضهایی را شکل میدهد. بدین شکل که از یک طرف برای رسیدن به شخصیّتها ما باید تحقیقات جامع و دقیقی صورت دهیم و از طرف دیگر با توجه به همان شرایط و ویژگیهایی که حضرتعالی هم فرمودید؛ باید شخصیّتی را خلق کنیم که به آنچه دربارهاش میخواهیم فیلم بسازیم، بسیار نزدیک باشد. یعنی نباید الزاما به هرکاری که آن شخصیّت انجام داده و یا هر کسی را که در زندگیاش دیده، بپردازیم. اما درعینحال، ماحَصَلِ کار باید یادآور همان شخصیّتی باشد که در تاریخ حضور داشته است. رعایت این مرز در مورد وقایع تاریخی سادهتر است؛ اما در مورد شخصیّتها کار خیلی مشکلتر میشود. به همین خاطر، آنقدر باید تحقیقات جامع و کامل باشد تا هنرمندی که میخواهد نقش آن شخصیّت را ایفا کند، بتواند در قالب آن کاراکتر قرار گیرد و قضاوتها و رفتارهایش تقریبا نظیر شخصیّت تاریخی شود.
یک نکته دیگر هم در صحبتهای جنابعالی بود که نکته ظریف و مشکلی در کار فیلم است. آن هم اینکه در مورد تاریخ مامیدانیم چه اتفاقی قرار است بیفتد؛ یعنی همه عاقبت کار را میدانند. ولی با این حال باید بنشینند و فیلم را ببینند. به همین خاطر، کارگردان باید به گونهای فیلم خود را بسازد که مخاطب علیرغم اطلاع از پایانِ کار، با میل و رغبت داستان را دنبال کند. پس لازم است در پردازش درام از منابع و ملاط تحقیقاتی آمادهشده به گونهای استفاده شود که هم حقِ شخصیّت ادا شود و هم پیوستگی در رفتار و کردار شخصیّتها محفوظ بماند.
اینها همه در حالی است که ما در منابع تاریخی بیش از چند درصد از کل گفتههای مستقیم و کاملا مستند شخصیّتهای تاریخی را در اختیار نداریم و این معضل هر چه در تاریخ عقبتر برویم، شدیدتر است. حتی در مواقعی به آنجا میرسیم که در مورد جغرافیا و میزان حضور شخصیّتها در مکانهایِ مختلف، اطلاعات دقیقی وجود ندارد. با این حال، نهایتا در فیلم باید چیزی عرضه شود که هم رضایت نسبیِ مخاطب و هم تأیید نسبی محققان و کارشناسان را با خود داشته باشد.
حبیب ایلبیگی: ما در این فیلم در خصوص مقطع مهمی از تاریخ اسلام میخواهیم صحبت کنیم و راجع به شخصیّت ویژهای که برای بسیاری از مردم اهمیت دارد و ازحساسیتی ویژه برخوردار است. شاید اگر میخواستیم در حوزه بحثهای تاریخی دیگرفیلم بسازیم، اینقدر حساسیت وجود نداشت. میخواستم سؤال کنم برای یافتن تصویر دقیق، چه منابعی وجود داشته که بتوان به آن مراجعه کرد؟ بعد از 1400 سال الآن کسانی که میخواهند استناد کنند یا ایراد بگیرند، از چه منابعی میخواهند این را ذکر کنند؟ چون به هر حال در خصوص حضرت پیامبر(ص) در فضای عمومی و کتابهای درسی و آموزههای دینی از مقطع کودکی پیامبر خیلی گذرا رد میشویم و تأمّل چندانی در آن صورت نمیگیرد. با توجه به این نکته، در خصوص آن مقطع تاریخی منابع تحقیقِ فیلم چه بوده است؟
رسول جعفریان: همانطور که اشاره شد؛ تحقیق درباره یک مقطع تاریخی با هدف فیلم ساختن بسیار دشوار است و اگر این مقطع از حساسیت مذهبی هم برخوردار باشد، مسأله پیچیدهتر میشود. چون باید به حساسیّتِ موضوع ملاحظات خاص معنوی، دینی و شرعی را هم اضافه کرد. به همین دلیل، نوشتن فیلمنامه نیازمند تتبعی گسترده در بسیاری جهات است. ممکن است یک مورخ معمولی توجهی به سبک و سیاق قیافه شخص، حرکات و محیط زندگی او نداشته باشد یا نداند لباس و نوع پوشش آن دوران دققا به چه صورت است؛ در حالیکه ما در فیلم به این موارد نیاز داریم و اینها جزو ارکان کار است. یعنی بدون اینها اصلا نمیتوانیم فضاهایی را که میخواهیم، بسازیم. منابع مربوط به این مسایل در پروژه محمد (ص) جداست. ما منابع و اطلاعات زیادی درباره جغرافیای مکه داریم و حتی من میتوانم بگویم شاید در دنیای اسلام برای هیچ شهری به اندازه مکه کتب تاریخ و جغرافی نوشته نشده است. ما در منابع کهن مانند تاریخ مکه ازرقی یا اخبار مکه فاکهی یا بسیاری کتب دیگر و حتی در لابهلای کتابهای حدیث جای تک تکِ خانههای بزرگان مکه را میتوانیم پیدا کنیم.
درباره افراد هم همین طور است. ما در کتابهای رجال و یا کتابهایی که به شرح حال اشخاص میپردازند؛ حتی بسیاری از قیافهها توصیف شده است. البته آن موقع عکاسی نبوده، امّا اگر شما کتابهایی را که مربوط به زندگی صحابه است، ببینید؛ ممکن است در آنجا به شما بگوید فلانی قدش کوتاه بوده یا شکمش بزرگ بوده یا حتی ابروهای پرپشت و صورت پُرمو داشته است. این نوع تاریخنویسی، ویژه اعراب است و بسیاری کارها که در این فیلم شد، براساس همین گزارشها بوده؛ یعنی گزارشهای پراکندهای که منظم نیست، اما در کتابها وجود دارد. ترسیم نقشه دقیق مکه و حتی ساختن این شهری که بعنوان شهر مکه ساخته شد نیز، بر اساس متون تاریخی بود. ممکن است شما از تهران قبل از قاجار خبر نداشته باشید که چند تا حمام داشته، ولی من به شما عرض میکنم در مورد مکه آن روز کاملا تعداد حمامها، خانهها، شعبها (درههای کوچک) کاملا مشخص است و ما از نظر اطلاعات جغرافیایی چیزی کم نداشتیم. در مورد قیافهها نمیتوانم بگویم اطلاعات ما در این حد بوده؛ اما باز هم، خوب است. در زمینه امور اقتصادی و اجتماعی هم وضع قبیله، زندگی قبیلهای، شبانی،منابع مالی و وضع معیشتی در منابع تاریخی وجود دارد و حتی جای بازارعکاذ و مانندِ آن در مکه و اطراف مکه کاملا مشخص است.
به همین خاطر، باید بگویم که تاریخنویسی صدر اسلام یک تاریخنویسی ویژه است و اطلاعات بسیار دقیقی از آن دوره وجود دارد که شاید محققین امور اسلام و دانشگاهیان چندان به آن توجه نکرده باشند. در اینجا نکتهای را بگویم. مدتی پیش ما تحقیقاتی انجام میدادیم دراینباره که اتفاقات دوران مشروطه در کدام خیابانهای تهران رخ داده است. شما هر چه کتابها را بخوانید، چنین اطلاعاتی وجود ندارد؛ چون همه برایشان مسایل سیاسی مهم بوده است. در تاریخ آمده که مشروطهخواهان در سفارت انگلیس تحصن کردهاند. اما کسی نمینویسد منظور از سفارتخانه انگلیس محل این سفارت در فردوسی است یا باغ قلهک؟ در نهایت هم، یک نفر آمده و با نقشههایی و با هزار زحمت جای اینها را مشخص کرده که اولین تظاهرات از کجا بود، اولین شهید در کجا به زمین افتاد و باقی ماجراها.
اما ما در تاریخ اسلام بهرغم اینکه ابتدا گمان میرود تاریخ شفاهی بوده؛ همه این موارد را ثبتشده داریم. مثلا اینکه در جنگ احد 70 و اندی از مسلمانان به شهادت رسیدند یا در بدر تعداد دقیق کشتهشدگان کفار و حتی اسامی همه آنها را داریم. ممکن است شما فکر کنید این تاریخنگاری چگونه در یک جامعه بیسواد به وقوع پیوسته که اسامی تمامی کشتهها و شهدا را حفظ کرده و به ذکر نَسَب و خانواده این افراد نیز پرداخته است. اینها مربوط میشود به همان فضاهایی که عرض کردم. نمیگوییم در ساخت شهر مکه اشتباهی صورت نگرفته؛ اما حقیقت این است که روی نقشهها و حتی اندازهها خیلی کار شد. مثلا شما درمورد مسجدالحرام میبینید تغییراتی که اتفاق افتاده و ابعاد آن، در طول سالیان متفاوت است. ما مخصوصا با قبل از اسلام و اوایل بعثت کار داریم که خوشبختانه اطلاعات آن کاملا وجود دارد. اینکه دیوار کعبه چقدر بود یا آنکه دو تا در وجود داشت و یا حتی اینکه داخل کعبه بتها چطور نصب شده بود و هر بت کجا قرار داشت. اینها اطلاعاتی است که در کتابها وجود دارد.
البته مردم خیلی از این موارد را نمیدانند و صرفا روایتی ساده از زندگی پیغمبر(ص) را شنیدهاند. اما در مورد این فیلم میتوانند مطمئن باشند چیزهایی را که میبینند، تقریبا سر جایشان گذاشته شده و واقعیتهای تاریخی رعایت شده است.
حبیب ایلبیگی: جناب آقای حیدریان درباره گروههای مختلفی که تحقیق را انجام دادند، توضیح دهید. این مواردی که جناب جعفریان فرمودند با این دقت در ناریخ وجود دارد، قطعا به تیم طراحی و سازنده دکور و عوامل تولید کمک شایانی میکند. راجع به ساخت شهر مکه و استفاده از منابع هم توضیح دهید.
محمد مهدی حیدریان: موارد اصلی را آقای جعفریان به دلیل اشرافی که به هر دو حوزه دارند، اشاره کردند. اینها مواردی است که وقتی شکافته شود، هم مردم دوست دارند بدانند و هم کارشناسان لازم است بدانند. مخصوصا در مورد تاریخ عرب و اسلام که منابع بسیار زیادی با جزییات وجود دارد. شاید دلیل این مسأله هم آن باشد که تاریخ اعراب شفاهی بوده و حافظههای بسیار قوی داشتهاند و رسم بوده که همه چیز را به حافظه بسپارند. لذا وقتی هم بنا به مکتوب شدن آن میشود، با رجوع به حافظه خیلی از جزییات را در کتابها آوردهاند.البته بسیاری از این موارد در آنجایی که باید منبع اصلی باشد و عنوان دارد، نیست؛ اما ممکن است در داخل یک حدیث یا در کتب رجال آمده باشد.
در کنار این، به دلیل حساسیتهایی که خود سوژه و شخصیّت اصلی پیامبر بزرگوار(ص) دارد؛ ما مجبور شدیم به منابع اصلی که عمدتا عربی است، مراجعه کنیم. البته بسیاری از این منابع ترجمه شده است. خود آقای جعفریان هم در جمع کردن مطالب و هم در ترجمه کتب و هم در زمینه تحلیل تاریخ اسلام و سیره، بخشی از زحمات را متقبل شدهاند.
به هر حال، ما باید کار جامعی انجام میدادیم. چون شخصیّت پیامبر(ص) یک شخصیّت بینالمللی است و برای بیش از یک میلیارد مسلمان نفر اول و بالاترین انسان تلقی میشود و برای بقیه جهانیان هم امروزه به لحاظ سیاسی و مذهبی مسأله اصلی است. لذا نمیتوان مجوّز داد که در مورد این شخصیّت خطایی صورت گیرد. از این رو، ما از شش تا هفت نفر از محققان عرب زبان کشورهای مختلف که به قم تردّد داشتند، مدد گرفتیم. پایه کار تحقیقاتی ما بدین صورت گذاشته شد که در مورد همه جزییات صحنه اعم از لباس، فضا و تزئینات کار محققانه صورت بگیرد. در این بخش ما به سراغ همین دریای اطلاعات موجود به زبان عربی رفتیم و عناوینی را مانند جغرافیا با تمامی زیرمجموعههایش تعریف و اطلاعات مربوط به آن را استخراج کردیم. مثلاا در مورد مکه بعنوان محلی که از ابتدا و از زمان ساخت کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع) اهمیّت داشته و همچنان هم بر اهمیّت آن افزوده شده، اطلاعات جزئی نظیر محل خانه بزرگان شهر وجود دارد. اما مواردی مانند کوه و دره اکنون دیگر وجود ندارد، ولی ما در فیلم تاریخی مقیّدیم آن کوه و دره را هم نشان دهیم. در مورد قبایل، انساب، اقوام، خویشان، آداب و رسوم، پیمانهای بین قبایل و بسیاری موضوعات دیگر هم سرفصلهایی را تعریف کردیم.
حبیب ایلبیگی: به مکه و چگونگی شکلگیری آن اشاره کردید. آیا در تحقیقات خود به سابقه این شهر و چگونگی گرد آمدن مردم در آن هم پرداخته شد؟ به هر حال، این شهر پس از ساخت کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع) واجد اهمیت شده است. آیا لازم دیدید در تحقیقات خود تا آن حد به عقب برگردید؟
رسول جعفریان: البته این موضوع مهمی است. اما قبل از آن نکتهای را باید بگویم. همانطور که در صحبتهای ابتدایی خود هم گفتم، ما در فیلم به دنبال مواردی ویژه هستیم که گرچه روشن و بدیهی است، اما باید بتواند هم مخاطب عام و هم کارشناسان را به خود جذب کند. اما خارج از اینها ما نکته خاصی را پیرامون شخص پیامبر (ص) داریم و آن اینکه چندان تصوری که از ایشان داریم، تاریخی محض نیست. این نکته را از این باب میگویم که آن حقیقتی که بعنوان نبوّت در وجود آن حضرت متجلّی شده؛ درواقع یک صورتِ آن تاریخی است که بعنوان سیرهها مطرح است، اما در این سیرهها به جنبه دیگر پیامبر(ص) یعنی نورانیّت و معنویّتِ ایشان چندان توجهی نشده است. به دلیل آنکه از ابتدا نگاه تاریخنویسان مادّی بوده است و به همین دلیل، صرفا بر ثبت حرکات، سکنات، رفتارها، اتفاقات، جنگها و مواردی از این قبیل متمرکز شدهاند. در حالیکه وقتی ما به لحاظ دینی به پیامبر(ص) میپردازیم، ایشان را وجودی عادی نمیدانیم و این نکته برای ما بسیار مهم است. درواقع، ما سرگذشت یک نور و یک حقیقت را توضیح میدهیم. البته، منظورم آن نیست که اطلاعات تاریخی درباره این نور وجود ندارد. این اطلاعات در کتابهای حدیث، کتب کلامی و باورهای مذهبی ما آمده است.
از این رو، وقتی ما بخواهیم کاری در مورد پیامبر(ص) انجام دهیم؛ باید این ملاحظه را داشته باشیم. این ملاحظه از دو جهت باید صورت گیرد. اول اینکه نسبت ناروایی به ایشان ندهیم و دوم اینکه وقتی میخواهیم این شخصیّت را به مردم معرفی کنیم، باید در حد یک نور معرفی کنیم. اینکه خدای ناکرده تصور کنیم عربی بیابانگرد ازدواجی کرده و کودکی متولّد شده که در بزرگی به پیامبری رسیده؛ درست نیست. این نگاهی است که در برخی منابع هم وجود دارد و به شکلی مبهم روایت میشود که گویا ایشان همان دین جاهلی خود را داشته است. متأسفانه بخش عظیمی از منابع تاریخی حاوی این نوع اطلاعات نامعقول است.
این با هدف ما که گزارش حقیقت نبوت است، سازگار نیست. چرا که ما با شخصیّتی سروکار داریم که خدا با او سخن میگوید و این صحبتها در قرآن منعکس شده است. به عبارتی، ایشان از روز اوّل تحت مراقبت و محافظت الهی بودهاند. به همین خاطر، با دیدن فیلم ممکن است این سؤال به ذهن بیاید که آن اطلاعات تاریخی ثبتشده در کتابها کجاست؟ درحالیکه ما اولا این نوع منابع را قبول نداریم. ثانیا برایمان آن چیزی که بعنوان درس از زندگی پیغمبر(ص) از روز اوّل و حتی قبل از بعثت ایشان اهمیت دارد، این است که نشان دهیم خداوند متعال با مبعوث کردن پیامبر(ص) وجود نور هدایت را در زمین استمرار بخشیده است.
از این رو، باید این نور در نگاهها، رفتار و همه مسایل شخصیّت پیامبر(ص) ظهور مییافت. این که در نهجالبلاغه امیرالمؤمنین (ع) میفرماید وقتی پیغمبر (ص) به کوه میرفت، کوه و درختان به ایشان سلام میکردند و او پاسخ میگفت، نشان میدهد با انسانی عادی مواجه نیستیم. این مهمترین مسأله برای ما در فیلم بود که ظهور نور هدایت را به نمایش بگذاریم. از طرف دیگر، این نور تا حدی دست ما را در فیلم باز میگذارد تا آنقدر که مورّخان انتظار دارند، تابع اطلاعات و منابع تاریخی نمانیم . این مسأله در مورد عیسی مسیح (ع) و تصویری که قرآن از ایشان ارائه میکند نیز بارز است. در آنجا هم مسیح یک روح است که برای هدایت جامعه و حتی به شکلی غیرطبیعی میآید. فیلمهایی هم که درباره عیسی مسیح (ع) ساخته شده، همگی در این عوالم سیر میکند. آنها نکات موجود در انجیل را اخذ میکنند، اما تمام تمرکزشان براین است که قدرت این انسان را در هدایت جامعه و یا زنده کردن مردگان به نمایش بگذارند.
ما هم در این فیلم، باید بستر ظهور یک نور و تجلّی آن در رفتارهای پیغمبر(ص) را روایت کنیم. بنابراین، این یک کار دینی، حدیثی، قرآنی، کلامی و تاریخی است. یعنی ظرف کار ما ناریخ است و در مورد آن تمامی مطالعات و دقتها را انجام میدهیم. اما مظروف ما همان موارد دینی است که باید خود را در فیلم نشان دهد. این در مطالعات ما هم تأثیر گذاشت و مثلا ما از دوستانمان خواستیم بحار را بخوانند که تلفیقی از تاریخ و حدیث است. شخصیّتی که از پیامبر(ص) در احادیث ائمه آمده، مهم است. درحالیکه تصویر سیره ابنهشام و یا سیره ابناسحاق ممکن است کاملا متفاوت با این هدف باشد. این فیلم متأثر از نظریه نور و تجلّی عصمت و توجه به حقیقت نبوّت است و میخواهد توضیح دهد چطور خداوند در آن دوره تاریخی، در چنان منطقهای و در بدترین شرایط آبوهوایی، محیطی و زیستی در میان مردمانی چون اعراب که عقبافتادهترین و دورترین قوم به تمدّنهای آن روز بودند؛ نور خود را به مرکز ثقل هدایت تبدیل میکند و کمکم این نور دنیا را میگیرد.
محمد مهدی حیدریان: من در ادامه صحبتهای آقای جعفریان نکتهای را عرض کنم و برمیگردیم به سؤال شما. حتما این مهم است که رویکرد ما در فیلم چیست و بهاصطلاح از کدام مشرب به بحث پرداختهایم. آیا قرار است با همان جمود فکری که در برخی مورّخان دیده میشود به شخصیّتی که نور مطلق است بپردازیم و آیا اصلا میتوانیم با چنین رویکردی آن شخصیّت را توصیف کنیم؟ قطعا جواب ما منفی بوده است و اتفاقا این جوابِ منفی، مبتنی بر نص است و آن را از نصِ قرآن گرفتهایم. مثلا قرآن در آیات و سورههای مختلف پیامبر (ص) را شهادت میگیرد در کودکی و از او درباره آن دوران میپرسد. مگر شاهد میتواند حاضر نباشد؟ مگر شاهد میتواند عاقل نباشد؟ شاهد باید به یک موضوع آگاه باشد تا بتواند در مورد آن شهادت دهد. بنابراین، ما در این فیلم سعی داریم شبهات و القائاتی را که از زندگی پیامبر(ص) توسط منابع و نویسندگان با نگرش مادیِ صرف به وجود آمده، از اذهان مردم بزدائیم. درواقع، بخشی از مشکل ما آن بوده که برخی منابع و اطلاعات تاریخی وجود دارد که باید اصلاح شود. البته اصلاح منابع وظیفه ما نیست؛ اما سعی کردهایم نگاهی گستردهتراز منابعی از این دست داشته باشیم تا برخی دیدها و تصورهای ساختگی ، ناقص و غلط را از بین ببریم.
حبیب ایلبیگی: در صحبتهایتان اشاره داشتید که درباره جغرافیای مکه و مسایل اجتماعی آن دوره اطلاعات دقیقی وجود دارد. آیا در مورد شخص پیامبر(ص) جایگاه خانودهای که ایشان از آن به دنیا آمدند و رشد کردند نیز همین منابع دقیق وجود داشته است؟ به هر حال، ما در این فیلم با شخصیّتپردازی سروکار داریم؛ آیا در مورد پدر، مادر، اجداد و خاندان پیامبر (ص) مستندات کافی وجود داشته تا دستِ فیلمساز با تکیه بر منابع مختلف که در اختیار داشته، باز باشد؟
رسول جعفریان: ببینید! زندگی در جزیرهالعرب یک زندگی قبیلهای با پشتوانه تاریخی طولانی است. یعنی قومی که ما بعنوان عرب میشناسیم، قومی بسیار اصیل است و بسیاری منابع به ما میگوید از کجا آمدهاند و با اقوام اطراف چه دادوستدها و تعاملاتی داشتهاند. اعراب همان قومی هستند که در تاریخ بعنوان «نژاد سامی» میشناسیم. علاوه بر اینها عبرانیها هستند که با اعراب نزدیک بودهاند واز نظر زبانی نیز اشتراکات زیادی دارند. همین طور طوایف دیگری با مشابهت زیاد با اعراب وجود داشتهاند که دامنه آنها تا شامات و شمال آفریقا گسترده بود.در عراق هم بهتدریج اعراب نفوذ کردند. به سمت هند هم تا کشور عمان پیش آمدند که در آنجا به دلیل اقیانوس هند راهشان بسته شد. ما در این منطقه با اقوامی هندی-عرب مواجه هستیم. اما مرکز ثقل قوم عرب همان جایی است که به نام حجاز، نجد و یمن میشناسیم و محیط حاشیه دریای سرخ را شامل میشود. مردم این مناطق همانطور که گفتم زندگی قبیلهای دارند؛ اما در مورد تاریخ قدیم آنها اطلاعات خیلی دقیقی وجود ندارد. با این حال، در منابع اسلامی مربوط به قرون اول و دوم اطلاعاتی مربوط به دو قرن پیش اعراب وجود دارد که بخشی از آن ساختگی و بخشی واقعی به نظر میرسد؛ اما هر چه جلوتر میآییم، این اطلاعات واقعیتر میشوند. چرا که مکه محلی نسبتا متمدّن است و نباید تصور کنیم عدهای بادیهنشین در آن زندگی میکردند. در این میان، قبیله قریش مهمترین قبیله است و این اهیمت صرفا به خاطر جمعیت نیست، بلکه آنها قبیلهای بودند که با شاهان ایرانی، امرای شام و یمنیها آمد و رفت و داد و ستد داشتهاند. به همین خاطر، مکه تبدیل به یک مرکز تجاری شده بود. در حال حاضر هم، دریای سرخ و مناطق حاشیهای آن همین حالت را دارند. اصولا چرا مکه مرکز طلاست؟ این نکتهای است که برای مردم عادی هم جالب توجه خواهد بود. از سه تا چهار هزار سال پیش، این مسأله وجود داشته است. همین الان هم، اگر کل طلاهای مغازههای تهران را جمع کنید، به اندازه ده طلافروشی مکه نمیشود. از نظر تنوع هم همین وضعیت وجود دارد. دلیل این مسأله آن است مکه از دیرباز واسطه انتقال طلا از هند به سمت اروپا بوده است و مسیر تجاری چه از دریای سرخ و چه از راه زمینی از این شهر میگذشته است. در کنار این، زندگی قبیلهای بخشی از اطلاعات را به صورت شفاهی زنده نگه میدارد. مثلا اینکه ابوطالب ده پسر داشته و اسامی هر ده تن آنها ثبت شده است. حتی میتوان ادعا کرد که به وسیله اطلاعات ثبتشده قبیلهای میتوان شجرهنامهای را ترسیم کرد که در آن تا ده نسل قبل از پیامبر(ص) نه تنها در مورد خاندان بنیهاشم بلکه بیست تیره اطراف آن نیز، اطلاعات را جمعآوری و به اسم، افراد را ذکر کرد. حتی میتوان به طور تقریبی تاریخ فوت و سن و سال هر کدام از آنها در زمان مرگ را به دست آورد. به همین خاطر، وقتی شما وارد خاندان بنیهاشم و بنیامیه میشوید؛ از سه تا چهار نسل قبل از پیامبر اطلاعات به شکل دقیق و کامل وجود دارد. البته برخی مطالب آن، صورتِ داستانی دارد؛ اما مبنای تاریخی آن هم قوی و محکم است. وقتی به هسته مرکزی خانواده پیامبر(ص) نزدیک میشوید؛ کل بستگان اعم از زن و مرد را خواهید شناخت و هیچ چیز مبهمی وجود ندارد. ما چنین اطلاعاتی را در مورد هیچکدام از انبیای دیگر در اختیار نداریم. بعد از تولد پیامبر(ص) و زندگی ایشان در دوره طفولیت و نوجوانی و همین طور مواردی چون داستان ابرهه بدون نقاط ابهام نیست؛ اما تقریبا سیر این زندگی آشکار است و ابهامی وجود ندارد.
با این حال، باید گفت اطلاعات ریز ما متأسفانه آنقدر که برای فیلم کاربرد داشته باشد، هنوز برای فیلم ضعیف است. چرا که آن زمان به قصد فیلمسازی و تصویرسازی سراغ تاریخ نمیرفتند، بلکه صرفا مواردی را حفظ میکردند. در نتیجه، هر چیز سرجای خودش نیست. به همین خاطر، الآن ما به پژوهشی جدی نیاز داریم که طی آن همه چیز در جای خود قرار بگیرد. من حتی میتوانم بگویم علیرغم تاریخنویسیهای بسیار از زندگی امیرالمؤمنین (ع) حتی در مورد ایشان هم، چنین اطلاعات مجسّمی را در اختیار نداریم تا کارگردان یا فیلمنامهنویس با مطالعه آن بتواند بهراحتی ذهن خود را پرورش دهد.
محمد مهدی حیدریان: نکتهای را در حاشیه صحبتهای آقای جعفریان بیان کنم تا بخشی از پرسش قبلی شما را هم پاسخ گفته باشم. به دلیل شرایط جغرافیایی و آبوهوایی شبهجزیره عربستان و مشخصا مکه عملا ما مهاجرتی از دیگر نقاط دنیا به این شهر نداریم؛ مگر برای تجارت. به عبارت دیگر، مکه تا قبل از اسلام تمدّن بارز و مشخصی نداشته اما در مسیر تجاری کشورهای صاحب تمدّن بوده است. به همین دلیل، گرچه آثار تمدّنی مشخصی برای خود مکه نمیتوان شمرد، اما آثار سایر تمدّنها در آنجا وجود داشته است و به همین دلیل، محصولات چین، ایران، شام و سایر تمدّنهای آن روز را در مکه میشد یافت. شغل عمده مکیّان هم غیر از شبانی، تجارت بوده است. یکی از اشتغالات خاندان پیامبر(ص) هم تجارت بوده است. به طوری که هاشم جد ایشان، در جریان یک سفر تجاری جان سپرد.
حبیب ایلبیگی: با توجه به این بحث، ویژگیهای حکومتی در آن زمان به چه شکل بوده است؟ بویژه آنکه ما درباره پیمانهای بین قبایل مکه زیاد خواندهایم و به نظر میرسد موضوع «وفاداری به پیمان» در نزد اعراب بیش از سایر تمدّنها جایگاه داشته است. این امر به کدام ویژگی مردم مکه مربوط بوده است؟
رسول جعفریان: ضمن بحثها به این نکته اشاره شد که نظام حاکم بر مکه نظام قبیلهای بوده است. این نظام اصول واحد و مشترکی دارد. قبیله یک واحد اجتماعی-سیاسی است که در نبودِ دولت در یک منطقه تشکیل میشود و بیشتر زیر نفوذ رییس طایفه و نفوذ معنوی و گاه نفوذِ مادی یا شجاعت و سخاوت وی قرار دارد. بدین ترتیب، رییس قبیله عملا منطقهای را اداره میکند. حتی اگر در آن منطقه به شکل وسیعی پادشاهی هم حضور داشته باشد، پادشاه مجبور است با رییس قبیله کنار بیاید و امتیازاتی در اختیار او قرار دهد و حدود و ثغور قدرت او را حفظ کند. در چارچوب قبیله سنتهایی وجود دارد. ممکن است در قبایل سطح سواد پایین باشد، اما نوعی نجابت خانوادگی، اصالت، شرافت و ثروت دارای اهمیّت است. این مسأله هم شکل مثبت دارد و هم منفی. شکل مثبت آن است که به هرحال اصالت قبیله را حفظ میکند، اما شکل و ظهور منفی آن این است که نوعی اشرافیت منفی را ایجاد میکند که ناشی از کِبر، نخوت و استثمار است.
در قبیله به جمعیت و تکاثر و شجاعت اهمیت زیادی داده میشود. اهالی قبایل مهماننواز هستند و نوعی احساس نیاز عاطفی برای برقراری ارتباط با افراد غریب دارند. همچنین مجالس تفریحی با بنیه قوی دارند. ویژگی دیگر اعراب که فراتر از زندگی قبیلهای آنهاست؛ داشتن زبانی شیرین و پرلغت و منعطف است که قابلیّت بالایی برای داستانسرایی، شعر و ادبیات در خود دارد. ظرافتی که قرآن در عنایت به ادبیات نشان میدهد نیز بیارتباط با این مسأله نیست. در این زندگی قبیلهای، قبیلههای مختلفی حضور دارند که قریش از مهمترین آنهاست و پیامبر(ص) هم از این قبیله ظهور میکند. البته پیامبر(ص) علیه این قبیله و سنتهای غلط آن شورش میکند. گرچه از آنها میخواهد با همان قدرت قبیلهای زندگی را ادامه دهند. طرفدار آن است که صله رحم ادامه پیدا کند، اما برایش حق مهمتر است؛ یعنی همان نوری که صحبتش شد. آدم فرصتطلبی نیست که بگوید ما از قدرت این قبیله برای دستیابی به حکومت یا دولت استفاده میکنیم. او در جهتِ دفاع از حق در برابر خاندان خود- از جمله عمویش ابولهب- میایستد و حتی برای حفظ خود به قبیلهای دیگر پناه میبرد. بسیاری از این ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را که پیامبر(ص) برای سربلند ماندن در این جامعه داشت؛ در همین نظام قبیلهای میتوان یافت. با رعایت این نکته که این همان نور است و به همین خاطر برایش فرق ندارد که دشمن حق بیگانه است یا عموی او. درحالیکه قبل از اسلام اینگونه نبود و در هر حال، فرد از عموی خود دفاع میکرد؛ چه حق بود و چه باطل. اگر واقعا بخواهیم شناختی خوب از زندگی قبیلهای به دست آوریم و اینکه چطور این قبایل یعد از اسلام نهایتا به یک دولت تبدیل شدند؛ لازم هست حرفهای خلدون را در مقدمه خوب بخوانیم. او به ما یاد میدهد اصول زندگی قبیلهای چیست و منازعات و اتحاد بین قبایل چگونه شکل میگیرد. یکی از جنبههای مثبت زندگی قبیلهای «وفای به عهد» است که شما نیز به آن اشاره کردید. اما اعراب مجموعهای از ویژگیهای مثبت و منفی را داشتند که موارد مثبت آنها بهخوبی در اسلام تعریف شد و موارد منفی، تحت اصلاح و تغییر قرار گرفت. در کتاب «المُفصّل فی تاریخِ قبلَ الاسلام» که شامل ده جلد 800 تا 1000 صفحهای است و عمده مطالب آن به زندگی اعراب صدر اسلام مربوط میشود، این موارد آمده است. متأسفانه، ما ایرانیان که مدعی تمدّن هستیم؛ چنین معارفی در مورد دوره ساسانی نداریم. چرا که منابع مکتوب ما اندک است و روایت شفاهی هم نداشتیم. اعراب گرچه منابع مکتوب نداشتند، اما قدرت روایت شفاهی آنها بسیار زیاد بوده است. به همین دلیل، شما تاریخ صدر اسلام را بدون توجه به تاریخ قبیلهای متوجه نمیشوید.
حبیب ایلبیگی: محمد (ص) به هر حال یک فیلم با زمانی محدود خواهد بود و طبیعتا نمیتواند همه این سوابق و فضای تاریخی را نشان دهد. منتهی چنین توقعی از فیلم وجود دارد. یکی از موضوعات مهم تاریخی در آن مقطع حمله سپاه ابرهه به مکه است. این مسأله به شکلی خیلی کلّی تاکنون گزارش شده است. آیا هیچگونه مقاومتی از سوی قبایل در برابر این سپاه خارجی صورت نگرفت؟
محمد مهدی حیدریان: به بحث قبل برمیگردم. به هر حال، در فیلم نکاتی وجود دارد که مجبوریم آنها را روایت کنیم تا بتوانیم به داستان مورد نظر خودمان برسیم و نتیجهگیری منطقی برای مخاطب به وجود آید. اگر قبیله و مناسبات داخلی آن را نشناسیم و یا جایگاه زن و اعتقادات قبیلهای در قبال آن را ندانیم، به مشکل برمیخوریم. مثلا بحث زنده به گور کردن دختران باید با تشریح شرایط اجتماعی به نمایش گذاشته شود و نمیتوان بدون پیشزمینه وارد آن شد؛ چرا که مخاطب در این صورت فکر میکند آنها دیوانه بودهاند. در حالیکه قطعا این مساله در آن جامعه مقبولیت داشته و به همین دلیل براندازی این عادت بد و پلشتی از جامعه، کار سختی خواهد بود. سایر صفات جامعه جاهلی عرب نیز همینطور است و ما تلاش کردیم این موارد را بویژه آنهایی که در قرآن اشاره شده، در فیلم منعکس کنیم.
اما در مورد حمله ابرهه و انگیزه آن دو روایت وجود دارد. یک روایت اقتصادی است. طبق این روایت، ابرهه یکی از دو فرمانده، هانی پادشاه حبشه بوده که در جنگی داخلی فرمانده دیگر را میکشد و به فرمانروایی آنجا میرسد. در اینجا ابرهه نسبت به موقعیت تجاری و مرکزیت اقتصادی و رونق مکه غبطه میخورد. روایت دیگر، بحث مذهبی است و آن اینکه برای از رونق انداختن مکه زیارتگاه و کلیسایی با جواهرات و هزینه بسیار ایجاد میکند. بعد هم در برخی مکتوبات داریم که براثر اهانتی که به این زیارتگاه میشود، عزمِ انتقام از مکه میکند و آن لشکرکشی شکل میگیرد. نکته دیگر آن است که حبشه برخلاف مکه دارای دولت است. لذا با سپاهی آراسته و مجهز به مکه حمله میکند.
قرآن درباره سایر شرایط قبل از ظهور اسلام اشارات و آیاتی دارد، اما در این مورد خاص یک سوره نازل شده و این نشانگر اهمیت موضوع است و به همین دلیل هم، ما به آن در فیلم پرداختهایم. در مورد حبشه و پادشاه وقت آن ابرهه، در تاریخ صفات زیادی مثل شجاعت و تهوّر ذکر شده است. در مورد سپاه عظیمی که به راه انداخت و حتی فیلهای عظیمالجثهای که در این حمله همراه شد تا کار مکه را یکسره کنند؛ نیز اطلاعاتی وجود دارد. همینطور درباره مذاکراتی که ابرهه با عبدالمطلب در مکه و یا مصالحهای که با پادشاه طائف داشت؛ در تاریخ آمده است.
رسول جعفریان: آنچه شما فرمودید همان روایت تاریخی موضوع است اما من از زاویه بستر ظهور اسلام به این حادثه نگاه میکنم. داستان ابرهه پایانی بود بر مسیحیت و بشارت بر اینکه قداستِ قدیم کعبه بازخواهد گشت. یعنی خداوند با این داستان، تمام اذهان را توجه کعبه ساخت و اینکه دین مسیحیت به دلایل مختلف دیگر قابل دوام نیست و آینده از آنِ کعبه است. داستان ابرهه بیان سمبولیک این تغییر است. از قدیمالایام عرب به کعبه احترام میگذاشت. حتی آن زمان که بتپرست بود و به همین دلیل بتهای خود را کنار کعبه گذاشته بود. حبشیها میخواستند مسیحیت را ترویج کنند. همانطور که میدانید مسیحیان همیشه در پی تبلیغ و تبشیر هستند. برخلافِ یهودیان که چندان یهودی شدن دیگران برایشان اهمیتی ندارد و حتی به دلایل نگاه نژادی، چندان تمایلی به گرویدن دیگران به دین خود ندارند. به هر حال، حبشیها برای تبلیغ دین خود به یمن لشکر کشیدند و پس از تصرّفِ آنجا به فکر براندازی کعبه افتادند. به نظر من، خداوند در اینجا تصویری از آینده تاریخ ارائه میکند و اینکه آینده از آن کعبه و پردهداران اصیل کعبه است که البته باید طبق دعای ابراهیم (ع)، یکتاپرست و موّحد باشند. از این زاویه، دیگر داستان ابرهه صرفا حادثهای عادی نیست؛ بلکه بر مبنای همان نظریه نور که ما آن را در فیلم تعقیب میکنیم، قابلِ تعریف است. در واقع، دراینجا مسیحیت در برابر خدای کعبه شکست میخورد و خداوند خود به صحنه میآید. همانطور که موسی(ع) وقتی در برابر فرعونیان عصای خود را به زمین میاندازد، اژدها میشود. یا عیسی بن مریم (ع) وقتی خودش تنهاست؛ مرده زنده میکند و دنیا را با این تغییر متوجه خود میسازد. با این تفسیر، شاید بتوان گفت داستان ابرهه معجزه اسلام است و نکته جالب آن است که زمان این اتفاق در سال تولد پیغمبر(ص) است. یعنی در آن سال، فاتحه دینهای گذشته خوانده شد.
حبیب ایلبیگی: برخلاف قضیه حمله ابرهه که مسیحی بوده؛ ما در مکه بیشتر از یهودیها میشنویم. چرا اینقدر درباره مسیحیان نمیشنویم؟ نقش آنها در آن زمان به چه صورت بوده است؟
رسول جعفریان: به هر حال، مکه محل رفتوآمد مردمان مختلف بوده است و عمده ساکنین آن اعراب هستند که بتپرست بودهاند. مسیحیان عمدتا در قالب برده، عبید و عماء میآمدند و یهودیان عمدتا برای تجارت، قرارداد بستن و امضای پیمان به این شهر رفتوآمد داشتند. به لحاظ سکونت، مرکز ثقلِ یهودیان در مدینه (یثرب) بود و منطقه بالای مدینه (عالیه) متعلق به آنها بود؛ اما مسیحیان در منطقه نَجران در جنوب حجاز مستقر بودند که 500 تا 600 کیلومتر با مکه فاصله داشت و به یمن نزدیک بود. عمده ساکنان یمن هم مسیحی و برخی یهودی بودند.
اما به لحاظ مذهبی و تصویری که قرآن ارائه میکند، کلا بین آنها فرق میگذارد و دیدِ قرآن نسبت به مسیحیان معتدل است. دلیل این امر هم، آموزههای مسیحیت است که نسبت به آموزههای یهود معتدلتر است. البته سردمداران کشورهای مسیحی چه در زمان گذشته و چه در زمان حال جنگهای صلیبی با مسلمانان به راه انداختهاند؛ اما آنها پیروان واقعی مسیح نیستند و آموزههای مسیح (ع) و آنچه در انجیل آمده، بسیار آموزههای اخلاقی است. برعکس، آموزههای یهودی تا حدی قالب نژادی پیدا کرده و سختگیرانه شده است. تصویری هم که قرآن ارائه میدهد، هم به لحاظ دینی و هم خصلتی نسبت به یهودیان تندتر است و همین هم باعث شده که همواره در جهان اسلام دیدی منفی به یهودیان وجود داشته باشد. البته مسلمانان همواره با یهودیانی که بعنوان اهل کتاب شناخته میشوند، برخورد مناسبی داشتهاند و در شهرهای مختلف ایران هم یهودیان همچنان بعنوان اقلیت، زندگیِ اقتصادی مناسبی دارند. در چند دهه اخیر هم این اروپاییان بودند که جنگ خود با یهودیان را به جنگ اسلام و یهود تبدیل کردند. در واقع، برخورد مسیحیت با یهود بدتر است چرا که آنها معتقد بودند یهودیان مریم مقدس (س) را به تهمتهایی خلاف متهم کردند و به همین دلیل دشمنی میان آن دو دین ریشهدارتر است.
علاوه بر این، معضل دیگری که ما در تریخ اسلام داریم آن است که یهودیان با مسلمانان برخورد بدی داشتهاند و عاملِ آن، توجیهاتی بود که در ذهنشان آمده بود. براساس اطلاعات ما، یهودیان به منطقهای آمدند که اگر قرار باشد پیامبری هم ظهور کند، از آنها و عبریها باشد و نه عربها. به همین دلیل، همواره رصد میکردند که مبادا پیغمبری از نژاد عرب به وجود بیاید. این به دلیل حس نژادی و برتریطلبی یهودیان است و موجب تنشها و به وجود آمدن یک سری اطلاعات، اخبار و مجادلات در تاریخ صدر اسلام شده است.
البته آموزههای اصلی قرآن با یهود و مسیحیت تفاوتی ندارد و همان مسایلی است که در تورات، انجیل و صحف ابراهیم (ع) آمده است. ما در قرآن هم به صراحت داریم که آموزههای ادیان الهی یکی است. خدا به پیغمبر(ص) میفرماید ما همان مواردی را به تو گفتیم که به پیامبران قبلی همچون عیسی و موسی گفته بودیم. منتهی شکل ادیان در دوران مختلف تغییر پیدا کرده و بخشی از آن به خاطر همان آموزههای غلطی است که در یهودیت وجود داشت و تصویری بسیار خشن از خدا و زندگی ارائه میکند. در زمان حال هم، میبینیم که این خصلت را بویژه صهیونیستها دارند.
محمد مهدی حیدریان: تکلیف یهودیان و موقعیت جغرافیایی آنها در مدینه آن روز و تعاملات، داد و ستد و ارتباطات آنها با مکه روشن است. هدف یهودیان فراهم کردن شرایط برای کسب و کار و تجارت خود بوده و کاری به سایر اقوام نداشتند. مسیحیان هم در حد چند خانواده حضور داشتند و به طور محدود فعالیت تبلیغی میکردند. در میان اعراب هم غالب افراد بتپرست بودند و البته تعداد اندکی که همان خاندان و اجداد پیامبر را دربرمیگیرد، گرایش دینی حنیف داشتند و دین حضرت ابراهیم (ع) را حفظ کرده بودند و به تعبیر قرآن، جزو «حُنَفا» هستند. اما اکثریت غالب مشرک و بت پرستند. این وضعیت، ترکیب دینی و اعتقادی شبهجزیره حجاز در آن زمان را شکل میداده است.
پایان پیام/
نظر شما