خبرگزاری شبستان، گروه قرآن و معارف: در میان انبوه داستان ها و رمان های تاریخی که از گذشته تا کنون نگاشته شده، جای خالی بسیاری از موضوعات و وقایع مهم به چشم میخورد. از جمله این وقایع، جریان وقف و پدید آمدن فرقه ای به نام واقفیه است که شاید به جرئت بتوان گفت تا به امروز رمانی صرفاً به این موضوع و تحلیل ابعاد مختلف آن اختصاص نیافته است.
در منابع ارزشمندی همچون الغیبة و اختیار معرفة الرجال طوسی، علل الشرایع شیخ صدوق، الارشاد شیخ مفید، اعلام الوری طبرسی و ... به دلایل و عوامل انحراف واقفیه اشاره شده است. این منابع مهمترین عامل انحراف را انباشتِ ثروت نزد وکلای امامکاظم علیهالسلام میدانند که بعد از شهادت حضرت، ادعای قائمیت را مطرح کردند و برای اینکه بتوانند اموال را نزد خودشان حفظ کنند، از بیعت با امامرضا علیهالسلام سر باز زدند.
البته وجود بعضی روایات که فهم آنها دشوار بود نیز به این قضیه دامن میزد، اما همه اینها ناشی از سوء برداشت بودند. از طرفی، عامل اصلی انحراف سران واقفیه، نفهمیدن یا بد فهمیدن احادیث و روایات ائمه علیهمالسلام نبود، بلکه سران واقفیه با این ترفند به جذب و به عبارتی درستتر، به منحرف کردن شیعیان پرداختند؛ به این معنا که افرادی همچون زیاد بن مروان قندی به خاطر سوء برداشت از احادیث شریف منحرف نشدند، بلکه انگیزه آنها همان حفظ اموال بود، اما با شبهاتی که ایجاد میکردند و به احادیث مشکوک استناد میکردند، میتوانستند مردم را با خود همراه سازند.
فاطمه الیاسی که پیشتر با نام «تونل سوم» شناخته شده بود، این بار سراغ موضوع متفاوتی رفته و پس از مطالعه و بررسی منابع تاریخی، آنها را در قالب رمان «من خواب دیدهام» به رشته تحریر در آورده تا بخشی از تاریخ را پوشش دهد که در عرصه رمان کمتر بدان پرداخته شده بود.
ما در این اثر با تحقیق و مقاله علمی یا کتاب تاریخی مواجه نیستیم، بلکه رمانی پیش رویمان است که مانند بسیاری از رمانهای تاریخی دیگر، عناصر داستان در آن گرد هم آمدهاند و روایتی خلق کردهاند که ریشه در تاریخ و واقعیت دارد.
این اثر که در ژانر رئال نوشته شده، از سبک کلاسیک داستان نویسی و خلق شاهپیرنگ پیروی میکند. داستان با دو شخصیت محوری که زاویه دید متفاوتی دارند، شکل میگیرد. دو شخصیتی که برخورد چندانی با هم ندارند و بیش از یکی دو بار در تمام طول رمان با هم مواجه نمیشوند.
«نسیبه» که در اصطلاح سیاسی و جاسوسی امروز با عنوان «پرستو» شناخته میشود، زنی است زیبا و آموزشدیده که برای به انجام رساندن مأموریتی، مجبور میشود خانه و زندگی و کودک نوپایش را رها کند و راهی کوفه شود. اتفاقاتی که زیر پوست شهر در جریان است، از چشمان تیزبین نسیبه دور نمیماند، اما تیزبینی برای برنده شدن در بازی سیاست کافی نیست.
«حیان» نقطه مقابل «نسیبه» است. داستان نسیبه با سفر آغاز میشود و داستان حیان با سفر پایان میپذیرد. او که خود در گذشته از قماش اراذل بود و چشمش را در این راه از دست داده بود، حال برای دیدن یک دستنوشته از امامِ زمانش حتی حاضر است جان خود را فدا کند.
داستان پر است از این تقابلها و تضادها، خوبیها و بدیها، زشتیها و زیباییها؛ اما شخصیتها در این رمان سفید یا سیاه نیستند. خوب مطلق معنایی ندارد و بد مطلق جایگاهی. به همین دلیل است که شخصیتها مورد قضاوت قرار نمیگیرند. گویی هرکدام چند صباحی روی صحنه میآیند و اعمال و تصمیمات خود را به اجرا میگذارند تا خواننده، خود عاقبت آنها را ببیند.
در قسمتی از این کتاب میخوانیم: «صورت مرد ژولیده، رنگ میبازد. چشم از لبهای حیان که با حرص و عصبانیت روی هم کوبیده میشوند، میگیرد و میگوید: ـ وقف؟! مضحکتر و درعینحال غمبارتر از این واژه در تاریخ نمیتوان یافت! در شکستهای جبهۀ حق، همیشه رد پای کسانی پیدا میشود که میگویند ما وقوف میکنیم. اینها از یک تبارند؛ اگرچه در هر دوره در لباسی ظاهر میشوند. دست علی(ع) را در دست پیامبر(ص) دیدند؛ اما بعد از او گفتند علی(ع) جوان است و فلان صاحب لحیه، پس وقوف میکنیم. در صفین هم پایشان لرزید و ایستادند. وقتی دیدند با ایستادن هم کاری پیش نمیرود، شمشیر زیر گلوی حجت خدا گذاشتند که بگو سردارت برگردد! حسین، جا به جا (در هرجا) برایشان سخن راند که دین جدم را به انحراف کشاندهاند و در آستانۀ نابودی قرار دادهاند؛ اما تبار وقوف باز هم ایستادند. امام صادق(ع)، پیرمرد تنوری را نشان داد و فرمود: اگر چند نفر مثل او داشتم که جز به فرمان من حرکت نمیکردند و بیاجازه از حرکت بازنمیایستادند، قیام میکردم. اینها هرروز با رنگی از پردۀ دنیا فریفته میشوند؛ روزی میگویند شبهه داریم؛ روزی میگویند عِده و عُده نداریم؛ روزی میگویند عیالواریم و خرج داریم؛ روزی هم دلیل، پشت دلیل میچینند که ما به امامت و وصایت علیبنموسی(ع) یقین نداریم؛ اما خوب که در چشمشان نگاه میکنی، برق درهم و دینار را میبینی! جانم فدای لبتشنۀ کربلا که فرمود: این جماعت بندۀ دنیایند و دین، تنها لقلقۀ زبانشان است ...»
رمان «من خواب دیدهام» اولین رمان تاریخی است که محور اصلی بحث خود را به جریان واقفیه یا همان فرقه ممطوره اختصاص داده و علل و انگیزههای این فرقه را با بیانی داستانی و زبانی شیوا به رشته تحریر درآوردهاست. «من خواب دیدهام»، نوشته فاطمه الیاسی در 314 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه و با قیمت 61500 تومان توسط شرکت چاپ و نشر بینالملل بهتازگی روانۀ بازار شدهاست.
قرار است مراسم رونمایی از این کتاب، با حضور نویسنده، شنبه 13 آذر، ساعت 16 در فروشگاه کتاب بینالملل واقع در ضلع شمال شرقی میدان فلسطین برگزار گردد. در این مراسم هادی خورشاهیان، مسئول واحد نظارت بر ضوابط چاپ و نشر کتاب کودک و نوجوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مؤلف آثاری چون «برهنه در برهوت»، «دختری که نبود» و «فرشتهای در تانک» سخنرانی خواهد کرد.
نظر شما