خبرگزاری شبستان: مسجد و شهید دو واژه که با هم غرابت دارند و گویی هر جا نام شهید را میبری باید به بررسی خاستگاهاش مسجد بپردازی زیرا مکان رشد و نمو شهید، مسجد است، انسان عاشق بلندهمت و پرواز، مأمنی به جز مسجد، خانه خدا و کاری به جز عبادت که همان خدمت خلق است نداشته و ترسیم زیباییهای زندگی شهدای مسجدی لطفی خاص دارد. گویی روح انسان را از جهان جدا کرده و هر چند لحظاتی کوتاه همراه معنویت عشق و جوانمردی پرواز کنی. امید آنکه این افق تا ابد روشن بماند و برای جاماندگان از این فیض عظمی امیدی وافقی روشن در زندگی برای آنان پدیدار کند. گذری بر زندگی چند تن از شهدای مسجدی در میان انبوه مطالبی که هر روز مرور می کنیم خالی از لطف نیست.
شهید عبدعلی عبدلی
فرمانده تیپ بعثت و از فعالان مساجد صاحبالزمان (عج) آبادان بود. قبل از انقلاب که کار دینی فرهنگی آنچنان تعریف نشده بود برای بچههای محل کلاسهای فرهنگی، اردو و درسی در مسجد صاحبالزمان (عج) میگذاشت. این را متخصص قلبی که الان در شیراز است، نقل کرده است که شاگرد شهید در مسجد بوده است. نماز همیشه اول وقتاش ترک نمیشد، از آستینهای بالا زدهاش وقت نماز را میفهمیدم.
شهید کوروش رایزن
بچه مسجد الرسول (ص) ذوالفقاری آبادان بود در 23 سالگی به شهادت رسید. معدل دیپلماش در رشته الکترونیک نوزده بود. در کشاورزی، اسبسواری، خطاطی، نقاشی و مقالهنویسی سابقه طولانی داشت. یکی از برادران ارتشی نقل میکند یک بمب افتاد کنارم که عمل نکرد همه فرار کردند اما کوروش مرا با خونسردی نجات داد.
شهید حمید قبادینیا
فرمانده گردان امام رضا (ع) 26 ساله آبادان بود. گروهی به دنبالش میگشتند. گفتند: حمید کجاست؟ گفتم اینجا بعد از مدتی که رفتم با اعتراض به حمید گفتم، این چه طرز صحبت کردن اینها بود که میگفتند حمید کجاست، گفت خب چه بگویند، گفتم برادر حمید برادر قبادی، گفت آقا مهدی ما به خدا به خدا با آن خدایش، میگوییم خدایا تو این کار را بکن، خدایا تو کجایی؟ من از اینکه به من حمید گفتند ناراحت شدم.
شهید مهدی جوکار
فرمانده محور اروند کنار فعال مسجد امام محمد باقر (ع) بود، مهربان بود، حتی نسبت به دشمناش میگفت هیچ عراقی را نکشتم که برایش نماز نخوانده باشم.
شهید علیرضا آزادپور
فرمانده جبهه محور منطقه مدن آبادان یکی از مناطق روستاهای آبادان بود. بعد از مجروحیت به انگلیس اعزام شد، چند جا برای دانشجویان ایرانی سخنرانی کرده بود و اوضاع آبادان را برایشان شرح داده بود و گفته بود یکی از دلایل شهادت بچهها کمبود دارو و امکانات است حرفهایش چنان تأثیری گذاشته بود که دو کامیون دارو جمع کردند و فرستادند.
شهید والا به مسجدسازی اهمیت خاصی داد و فعالان مسجد محمدی بود، شجاع قوی و چهارشانه بود، همواره با ضد انقلاب درگیر میشده است، امام جمعه شهر آبادان آیتالله جمیع به شهید علیرضا آزادپور لقب والا داده بود.
در انگلیس دکتر گفته بود باید 6 ماه دیگر پیاپی برای چکاب علی گفت باید بروم آبادان آنجا جنگ و درگیری است دکتر در گزارش چکاب نوشته بود من تا به حال کسی را ندیده بودم عاشق مرگ باشد این مرد دیوانه عاشق مردن است.
شهید والا به دختر یک سالهاش یاد داده بود اسم صدا را که میآورد صدا میداد و آمریکا که میگفت فرزندش اخم میکرد.
شهید هوشنگ راستگو
از فعالان و نمازگزاران مسجد مهدی موعود (عج) بود، موقع نماز چنان خم میشد و سرش آنچنان کج میشد که به شوخی میگفتیم اینکه دیگر قیام نیست، میگفت رضا دیگر نمیشد سر انسان در نماز خود به خود خم میشود و بدن جمع میشود به قول بچهها هوشنگ انگار در نماز ذوب میشد.
شهید عبدالحکام بن الرشید
یکی از فعالان مسجد فاطمیه منطقه کوفیشه آبادان بود و زمان شهادتاش دانشآموز راهنمایی بود. صبح خیلی سردی بود و روی موتور کز کرده بودیم داشتیم میآمدیم سمت سپاه آبادان که به مسجد کاروان رسیدیم، گفت صبر کن و شروع کرد به دویدن به سمت مسجد با خودم گفتم حتما میخواهد برود دستشویی چند دقیقه بعد با صورت خیس آمد کلاهم را دادم صورتش را خشک بکند، با تعجب گفتم حاکم توی سرما رفتی وضوی گرفتی، گفت انگار یک چیزی گم کرده بود وضو نداشتم آرام نبودم.
پرداختن به زندگی شهدا آن هم نوجوانانی که معمولا بیشتر فعالیت خود را از مسجد آغاز کردهاند و با خونشان فرش راه آزادی، عدالت و امنیت را به ارمغان آوردند وظیفه و بار امانت است و باید در این راه نه فقط نوشت که باید فیلم، داستان، مقاله و کتاب نگاشت تا این تاریخ حماسه خون بماند و کشوری که به حرمت شهیدان باقی است از هویت اصلی خود غافل نشود و تلاشهای ناب، پاک و اصیل آنان همواره روشنیبخش راه جامعه ایرانی در فراز و نشیبهای ایام باشد.
پایان پیام/
نظر شما