«آنتوان و مسافر کوچولو» ترسیم قدرت ایمان در زندگی است

باستانی که در این نمایش سعی دارد سیمای انسانی و صلح طلب و ضد جنگ « دوسنت اگزوپری»را خلق کند، می گوید: مسافر کوچولوی من در «آنتوان و مسافر کوچولو» قوت قلب من و ایمانی است که فراموشش کرده ام.

به گزارش خبرنگار شبستان، نمایش«آنتوان و مسافر کوچولو» به  نویسندگی و کارگردانی حسن باستانی در اولین روز اجرای نمایش‌های صحنه‌ای و هشتمین روز سی امین جشنواره بین المللی تئاتر فجر در سالن چهارسو مجموعه تئاتر شهر به اجرا رفت.

 

 این نمایش که اثری ضد جنگ است با الهام از داستان شازده کوچولو، آنتوان دوسنت اگزوپری است. راوی داستان خلبانی است که هواپیمایش در صحرایی به گل نشسته و در این برهوت از خدای خود کمک می خواهد و در این میان مسافری کوچولو بر وی ظاهر می شود و ...

 

در این نمایش سیاوش چرا‌غی پور و باران چراغی‌پور  نقش آنتوان و مسافر کوچولو را بازی می کنند. امیر رضازاده، طراح دکور این نمایش است و امیر ترحمی نیز طراحی نور را بر عهده دارد. فرنوش فرجندی طراح لباس، سازنده و طراح افکت‌های کامپیوتری، مونا گلپایگانی دستیار کارگردان و افسانه قلی زاده طراح گریم این نمایش هستند.

 

این نمایش 12بهمن در اولین روز اجرای نمایش‌های صحنه‌ای ساعت 18 و 20:30 در بخش چشم‌انداز تئاتر ایران در تالار چهارسو به صحنه رفت.

 

مسافر کوچولوی من خدایی است که نمی بینمش و آرزوی دیدارش را دارم


در پایان این نمایش حسن باستانی نویسنده و کارگردان اثر درباره تلفیق نگاه کودکانه و دوست داشتنی شازده کوچک با نگاه ضد جنگ در «آنتوان و مسافر کوچولو»  به خبرنگار شبستان گفت: دنیای شازده کوچک که دنیای دوسنت اگزوپری هست همین است، یعنی ما نگاه‌مان نگاه اگزوپری بود، ما بر اساس افکار و آثار اگزوپری این نمایش را آماده کردیم، بنابراین باید همان فضایی را خلق می‌کردیم که آنتوان تمام عمرش را به پای آفرینش آثاری بسیار انسانی، با محتوای صلح‌طلبانه و ضد جنگ گذاشت.

 

وی در ادامه افزود: اگزوپری در سال 1944 با هواپیمایش سقوط می‌کند و می‌میرد، یعنی توسط آلمانی ها هواپیمایش مورد اصابت قرار می‌گیرد و قربانی جنگ می‌شود، کسی که کارش ارسال محموله پستی نامه هایی سرشار از عشق و محبت بود، اگزوپری حامل پیام‌های صلح بود از این سرباز به مادرش از آن مادر به سربازش، کارش این بود مگر می‌توانست غیر از این باشد ما هم سعی کردیم دنیایی او را در این نمایش خلق کنیم.

 

باستانی درباره دیالوگ‌های نمایش که ناشی از دیدگاه روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه به معجزه  است، گفت: معجزه اینکه ما همین هستیم. زندگی انسان همین است به نظر من انسان ترکیبی از خدا و انسان است، یعنی ما در وجود خودمان چیزی به نام خدا داریم، هر کس ندارد به من مربوط نیست، این در درون من است، در درون افکار من است  ودر درون من زندگی می‌کند، گاهی فراموشش می‌کنم، گاهی گمش می‌کنم.

 

 وی در ادامه افزود: مسافر کوچولوی من یک مسافر  آسمانی است، یک مسافر تخیلی ساختگی نیست، چیزی که به من قوت قلب می بخشد و همیشه آرزو دارم در کنارش باشم، ایمانی است که فراموشش کرده ام. خدایی است که نمی‌بینمش.

 

به گفته باستانی در آنتوان و مسافر کوچولو آن لحظه‌ای که خلبان سقوط کرده در یک چشم به‌هم زدن اتفاق افتاده نه در 5-6 روز، به تعبیری ماجرا در همان «آن» رخ داده و خلبان مرده است، در هنگام لحظه‌ای که جان می‌دهد،خدایش به سراغ او می‌آید و آرزوهایش به شکل تصویر جلوی چشم می‌آیند، آرزویش انسانی است با سیمایی که خیلی به خدا نزدیک است، انسانی در این راه می‌تواند به او کمک کند که سفر زمینی به آسمان را به راحتی طی ‌کند. این روح اگزوپری است اما جسمش که بر زمین افتاده است.

 

پایان پیام/

کد خبر 104303

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha