سیر از رنسانس اسلامی تا انقلاب اسلامی ایران

«اروپا از روزى که مذهب خویش را رها کرد جلو رفت و ما (مسلمانان ) از روزى که مذهب خویش را رها کردیم عقب رفتیم.»

خبر گزاری شبستان : با نظر به فرا رسیدن دهه فجر و بزرگداشت انقلاب اسلامی ایران و نیز ارتباط انقلابهای اسلامی در ماههای گذشته در دول اسلامی لازم دیدیم به واکاوی مفاهیم کلیدی انقلاب و ماهیت و تاریخچه و جایگاه انقلاب بپردازیم . بی شک انقلاب ایران از اسلام و مصلحی بر امد که خواستار برپائی حکومتی اسلامی و مردمی بود . انفکاک این انقلاب از حیثیت اصلاح گونه و مردمی و اسلامی ان پیامدی جز انحراف از مسیر اصلی انقلاب ندارد . انقلاب ایران انقلابی بود که خواهان جمهوریت و اسلامیت بود لذا انقلاب صرفا مردمی و انقلاب بدون مردم بر ان تطبیق نمیکند. در سلسله گزارشاتی که به زودی خدمت بازدیدکنندگان گرامی ارائه خواهد شد سعی میشود اهم مفاهیم انقلاب را مورد تحلیلی قرار دهیم و امید است مسئولین و خدمتگزاران این انقلاب با مرور مفاهیم و معیارها و اهداف انقلاب بیش از بیش در مسیر انقلاب حقیقی گام بردارند .
واژه شناسی: اصلاح – رنسانس – تجدید حیات
‏الصَّلَاح نقطه مقابل فساد و تباهى است و بیشتر کاربردشان در افعال و کارهاست. در قرآن واژه- صَلَاح- گاهى در مقابل فساد و زمانى در مقابل زشتى و بدى آمده است.( ترجمه مفردات راغب، ج‏2، ص: 413).
مثل «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ...» اعراف: 56 و 85. «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً ...» توبه: 102. قاموس قران، ج‏4، ص: 142
«أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ» بقره: 224. و نیز بمعنى اصلاح و شایسته کردن چیزى است.
اصلاح یعنى سامان بخشیدن، و افساد به معنى ایجاد نابسامانى است.
برخى از این زوجهاى متضاد از آن جهت در کنار یکدیگر مطرح مى‏شوند که یکى باید نفى و طرد شود و دیگرى جامه تحقق بپوشد. اصلاح و افساد از این قبیل است.
اصلاح در قرآن گاهى رابطه میان دو فرد است (اصلاح ذات‏البین) و گاهى محیط خانوادگى است و گاهى محیط بزرگ اجتماعى است که اکنون مورد بحث ماست
از نظر علامه طباطبائی : مهم‏ترین هدفى که در تعالیمات اسلام دنبال شده صلاح مجتمع و اصلاح عموم است، چون هر چند انسانها فرد فردند، و هر فردى براى خود شخصیتى و خیر و شرى دارد، و لیکن از نظر طبیعتى که همه انسانها دارند یعنى طبیعت مدنیت، سعادت هر شخصى مبنى بر صلاح و اصلاح ظرف اجتماعى است که در آن زندگى مى‏کند، بطورى که در ظرف اجتماع فاسد که از هر سو فساد آن را محاصره کرده باشد رستگارى یک فرد و صالح شدن او بسیار دشوار است، (و یا به تعبیر دیگر عادتا محال است). (ترجمه تفسیر المیزان، ج‏12، ص: 475 )
قرآن کریم در مجموع تعبیرات خود، پیامبران را مصلحان مى‏خواند. اصلاح‏طلبى یک روحیه اسلامى است. هر مسلمانى به حکم اینکه مسلمان است خواه‏ناخواه اصلاح‏طلب و لااقل طرفدار اصلاح‏طلبى است زیرا اصلاح‏طلبى، هم به عنوان یک شأن پیامبرى در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهى از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعى اسلام است. البته هر امر به معروف و نهى از منکر لزوماً مصداق اصلاح اجتماعى نیست ولى هر اصلاح اجتماعى مصداق امر به معروف و نهى از منکر هست. پس هر مسلمان آشنا به وظیفه از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهى از منکر مى‏داند، نسبت به اصلاح اجتماعى حساسیت خاص دارد.
هرچند اصلاح اجتماعى جامعه خدمت‏ است اما هر خدمتى لزوماً اصلاح اجتماعى نیست. اختراع داروى سل یا سرطان خدمت است اما اصلاح نیست. پیش بردن علوم، خدمت است اما اصلاح نیست. هر پزشک که از بامداد تا شامگاه بیمار مى‏بیند و معالجه مى‏کند، خدمت اجتماعى مى‏کند اما اصلاح اجتماعى نمى‏کند زیرا اصلاح اجتماعى یعنى دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب، و کار پزشک اینچنین نیست.
على علیه السلام و امام حسین علیه السلام نقش خود را در فعالیتهاى اجتماعى به عنوان «مصلح» بیان کرده اند.
رنسانس((Renaissance واژه ای فرانسوی است بر گرفته از rinascere به معنای احیا و نوزائی . اگر رنسانس را به معنای نوعى بیدارسازى و تجدید حیات بدانیم که لزوما تجدد خواهی و دین زدائی و انسان مداری را به دنبال ندارد ، می توان مدعی شد ما شاهد رنسانس در جهان اسلام بوده ایم .
البته مبادی رنسانس در غرب و اسلام قابل تطبیق نمی باشد اما هر دو در اصل تجدد خواهی و بیداری مشترک بوده اند. لذا شهید مطهری از جنبش اصلاحى حدود نیمه دوم قرن سیزدهم اسلامى و نوزدهم در جهان اسلام به رنسانس در جهان اسلام یاد میکنند.
شیخ محمد عبده سخن معروفی دارد :«اروپا از روزى که مذهب خویش را رها کرد جلو رفت و ما (مسلمانان ) از روزى که مذهب خویش را رها کردیم عقب رفتیم.» .
تحول و اصلاح در غرب و مسلمین با یکدیگر تفاوت دارد .رنسانس غرب با رهائی از از عقاید انحرافی کلیسا صورت یافت اما لزوما هر گونه  اصلاح و رنسانس بر امده از دین زدائی نیست . علت عقبگرد غرب انحرافات و بدعتهای دینی بود که موجب خرافه پرستی و علم زدائی شده بود اما دین اسلام ماهیت متفاوتی با مسیحیت داشت لذا انحراف مسلمین و حکام دول اسلامی از اسلام ناب موجب پس رفت و عقبگرد در مسلمین شده است . هرچند رنسانس در غرب با مشکلات و انحرافاتی همراه بود اما تا حدی شناخت انها از مشکات جامعه غربی قابل ستودنی است . دین مسیحیت به واسطه بدعتها و انحرافات قابلیت هضم بسیاری از عناصر را ندارد و لذا در برخی از کشورها دین از سیاست جدا است . شعار جدایى دین و سیاست (سکولاریسم) در غرب ناشی از عدم جامعیت دین کنونی مسیحیت است . مسحیت نتوانست مدینه فاضله و سعادت دنیوی و اخروی بشریت را در تمامی ابعاد تامین کند . سکوت و یا وجود انحرافان و بدعتها در برخی از سطوح سیاسی و اجتماعی باعث شد که رنسانس در غرب با نوعی دین گریزی همراه باشد . در گزارش بعد ابعاد دیگری از رنسانس و نهضتهای اصلاحی در جهان اسلام را دنبال خواهیم کرد .
ادامه دارد
منابع : مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج‏24، ص: 23
(ترجمه تفسیر المیزان، ج‏12)
ادامه دارد
روح الله دارائی
پایان پیام/
 

کد خبر 103989

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha