آرمان پیروزی انقلاب در جنگ روایت ها

اگر اهل فرهنگ و هنر ایرانی نتواند روایت بومی از انقلاب را در قالبی جهانی عرضه کند، باید ساخت واقعیت از روایت های غیر بومی را به نظاره نشست. 

خبرگزاری شبستان، سرویس فرهنگی: روز گذشته در گزارشی با عنوان «وقتی رسانه واقعیت می سازد»، به تحولات رسانه در دهه های گذشته و حضور پررنگ آن در عرصه سیاست جهانی پرداختیم. این که رسانه چگونه به جای روایت واقعیت، به ابزاری برای ساخت واقعیت بدل شد. در این زمینه به ماجرای حضور آمریکا در جنگ خلیج فارس، مداخله در امور سایر کشورها و در نهایت حمله به افغانستان و عراق اشاره کردیم و از تحولاتی گفتیم که در سال های اخیر به واسطه پیشرفت تکنولوژی و دسترسی عمومی به شبکه جهانی ارتباطات حاصل شده است.



موضوع اساسی گزارش پیشین تاکید بر این نکته بود که امروزه نفوذ رسانه (هر یک از مظاهر فرهنگ و هنر که در نقش رسانه ظاهر شوند و کارکردی رسانه ای پیدا کنند) تا بدان جا پیش رفته که می توان گفت تاریخ را آن هایی می نویسند که رسانه دارند. 




به واقع هر رخدادی در جهان بلافاصله به تاریخ می پیوندد اما مهمتر از آن، روایتی است که از آن در اذهان عمومی باقی می ماند. این جاست که نقش رسانه در تاریخ سازی بیش از پیش نمایان می شود. به این معنا که رسانه نه تنها می تواند روایتی خاص از یک رخداد واقعی ارائه کند بلکه پتانسیل ساخت واقعیت بر اساس یک روایت را نیز دارد(تماشای فیلم سگ را بجنبان با بازی فوق العاده داستین هافمن می تواند به درک بهتر این نکته کمک کند).




حال که نقش و کارکرد رسانه تا حدودی مشخص شد، این پرسش مطرح می شود که انقلاب مردم مسلمان ایران در سال پنجاه و هفت که به سقوط حکومت شاه منجر شد، چگونه در جهان روایت می شود؟ روایت غالب در این زمینه کدام است و مردم ایران در ساخت این روایت تا چه اندازه سهم دارند؟




واقعیت آن است که از همان روزهای منتهی به انقلاب تا ماه های پس از آن و تا همین سال ها، تلاش های فراوان در جهت روایت انقلاب به بار نشسته است. روایت هایی که در قالب های مختلف فرهنگی و هنری خلق شده و گوشه ای از این رخداد مهم تاریخی را به نمایش درآورده است. مثلا عکاسان خبری خود را در معرض انقلاب قرار دادند و قاب هایی ماندگار به یادگار گذاشتند و روزنامه نگاران کوشیدند رسانه ملتی باشند که از رسانه ارتباطی بی بهره بود. در سال های پس از انقلاب اسلامی نیز اهالی فرهنگ و هنر، هریک انقلاب را از زاویه تخصص و توانایی خود روایت کردند. در این زمینه می توان به تولید فیلم ها و تئاترهای متعدد با موضوع انقلاب و ورود هنرمندان تجسمی و موسیقی به این عرصه سخن گفت. اما آیا آن چه تولید شده برای روایت انقلاب کافی است؟ آیا می توان ادعا کرد ابعاد مختلف انقلاب به روایت درآمده و نسل نو می تواند با اتکای به آن، درک درستی از اتفاقات چهل و دو سال قبل به دست آورد؟ به نظر می رسد که پاسخ همه پرسش ها منفی است. هنوز بسیاری از ابعاد انقلاب مردم ایران ناگفته باقی مانده و کمیت آثار تولیدی نیز نمی تواند توجیه خوبی برای رهایی از این پرسش ها باشد. 




ذکر یک مثال به درک بهتر این موضوع کمک می کند. بسیاری از وقایع مهم تاریخی برای عموم مردم جهان با یک کتاب یا فیلم سینمایی، یک قطعه موسیقی یا یک نقاشی تداعی می شود. مثلا وقتی از فلان رویداد سخن به میان می آید عموم مردم همان کتاب، فیلم، موسیقی یا نقاشی را در ذهن تداعی می کنند. حال می توان پرسش های بالا را به صورتی شفاف تر و صریح تر پرسید؟ کتاب یا فیلم سینمایی که قرار است با شنیدن نام انقلاب اسلامی مردم ایران در اذهان جهانی تداعی شود، کدام است؟ به همین نسبت می توان از آثار موسیقی، تجسمی و سایر مدیوم های فرهنگ و هنر پرسید و پاسخ ها را جستجو کرد.




اهمیت این موضوع از آن جهت است که اگر اهل فرهنگ و هنر ایرانی نتواند رخداد کشور خود را در قالبی جهانی عرضه کند، بن افلک با آرگو روایت آمریکایی از انقلاب ایران را می سازد. تصویری که هیچ نسبتی با واقعیت ایران ندارد اما در غیاب روایت بومی و اصیل، بر اذهان عمومی جهان می نشیند.




شاید به نظر برسد تولید اثری هنری با ویژگی های یاد شده، مستلزم تولید سفارشی است؛ چنان که اهدای اسکار به آرگو با وجود ضعف های فاحش سینمایی و حضور بانوی اول آمریکا در مراسم اسکار این شائبه را تقویت کرد. اما چه سود؟ اثری که از درون هنرمند متبحر نشات نگیرد لاجرم یارای تاثیرگذاری بر مخاطب داخلی را نیز ندارد، چه رسد به مخاطب جهانی. 




شاید زمان آن رسیده که تنها بستری فراهم کنیم تا تخیل هنرمندان دغدغه مند کشور فراتر از مرزها به پرواز درآید و در این مسیر به آن ها اعتماد کنیم.
 

کد خبر 1025908

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha